به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرم آباد، «عزیز قاسمپور»، در سال 1343 در روستای گاوکش علیاء، از توابع شهرستان نورآباد لرستان، در خانوادهای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی را با موفقیت به پایان رسانید با شروع جنگ تحمیلی، حیاتش مِن جمیع جهات، متحول و نورانیت دیگری یافت. به کرات ندای خورشید را از اعماق دلش لبیک گفت.
11 بار بهعنوان یکبسیجی مخلص، به میادین نور علیه ظلمت و بیداد، اعزام و جمعاً مدت 36 ماه و 25 روز ، در هفت عملیّات و شش پدافندی عملیّات ، به عناوین : «بیسیمچی، آرپیجی زن، تیربارچی و فرمانده» در دشوارترین شرایط مردانه رزمید. در سال1362 فرماندهی و مسئولیّت دستهاوّل گروهان عمّار از گردان علیبنابیطالب(ع) را در منطقه جُفیر، با رشادت تمام ، متقبل گشت و در سال 1365 در عملیات حاجعمران ، از ناحیه کتف و بازوی چپ ، مورد اصابت دو گلوله تیربار دشمن قرار گرفت و شدیداً مجروح شد، همین امر او را مصممتر و ایمان و عشق و ارادهاش را دو چندان کرد، به نحوی که با دستی زخمی و آویخته بر گردن، شادمان و سرافراز، با ممانعت اقوام و دوستان و آشنایان، مجدداً قدم در وادی ایثار و استقامت نهاد.
در سال 1366 معاونت گروهانهای امامحسین(ع) و جماران ، از گردان حمزهسیدالشهداء(س) تیپ مستقل57 حضرت ابوالفضل(ع) لرستان را به ترتیب؛ در عملیاتهای نصر(8) و بیتالمقدّس(4) عهدهدار گشت و در مسابقة دوِ 5 کیلومتریای که در زمستان1366، بین نیروهایگردان مزبور برگزار گردید؛ بهعنوان نفر اوّل، بهخطّ پایان رسید. با جبهه و جهاد ،مانوس و عاشق ایثار و شهادت بود، بهنحویکه از قبل، تاریخشهادتش را، پشت عکسی که بهیکی از همرزمانش داده بود با قلم خویش، مرقوم و درست همان تاریخ «7/1/1367» بعد از قرائت اذان صبح ، با صدای رسای خود ، در میان قلل ستیغ منطقه شاخ شمیران عراق، ضمن ساماندهی و معاونت گروهان جماران، توأم با مقاومتی نستوه، با سلاح تیربار، در مقابل پاتک سنگین دشمن، در عملیات بیتالمقدس(4)، بعد از تکرار ذکر شهادتینی که بر لبان مبارکش جاری بود، به وصال محبوب و ردای سرخ شهادت مُلبس و با عظمت و عزت در جوار دیگر شهدای همرزمش و در قریه گاوکش علیاء چهره در نقاب خاک کشید.
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحيم
شهات به آسانی به دست نمی آید مگر با جهاد و آگاهی و عقیده. شهادت این آرزوی جاودانه ما و همه پیروان حسین (ع) دو چهره دارد خون حسین و پیام زینبی (ع). ما باید از اسلام دفاع کنیم که دفاع هم عقلا و هم شرعا واجب است. شهادت آرزوی هر مسلمانی که اسلام واقعی را درک کرده است می باشد. آری، مردم شهید پرور گاو کش من و شماها آرزو می کردیم که ای کاش در جنگهای صدر اسلام می بودیم و با معاویه ها و ابوسفیانها و خوارجها می جنگیدیم و از یاران محمد (ص) و علی (ع) و حسین (ع) به حساب می آمدیم و شهید و شاهد می شدیم. اکنون جنگ صدر اسلام پیش آمده است و اگر در آن زمان جنگ بدر و یا خیبر بود امروز هم هست. «در راه خدا مال هایتان و جانهایتان را انفاق کنید که خداوند بهشت را به بها می دهد نه به بهانه».
از شماها مردم شهید پرور گاوکش و حزب الله می خواهم که جبهه را خالی نگذارید و دست از پشتیبانی جبهه ها و رزمندگان اسلام برندارید و اگر نمی توانید در جبهه ها حضور پیدا کنید حداقل در مقابل فسادهای داخلی مقابله کنید و اجازه ندهید عده ای از ضد انقلاب ها به اسلام ضرر بزنند.
خدایا اگر کارهای انجام داده ام نادان بودم و باید ای خدای متعال مرا ببخشید ولی ای خدای بزرگ می دانم که امام امت خمینی بت شکن را برای راهنمای ماها رد کرده ای و من هم بر خودم وظیفه دیده ام و به امام امت لبیک گفته ام و به خاطر حفظ دین اسلام به جبهه ها آمده ام و این راه را خود انتخاب کرده ام و در این راه تا آخرین قطره ای خون که در بدن دارم استقامت می کنم تا شاید با خون ماها و سایر رزمندگان راه کربلا را آزاد کنیم، تا شاید با ریختن خون ماها به اسلام خدمتی کرده باشیم. ولی از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است، چند سخنی با پدر عزیزم و مادر مهربانم و خواهرانم و برادرانم
مادر! تو خوب می دانی که زینب وقتی تمام یاران و عزیزانش را شهید دید و موقع آن رسیده بود که حسین (ع) به میدان برود ناراحت بود و حسین به او گفت خواهرم ناراحت نباش که شاید دشمنان دین اسلام از ناراحتی تو خوشحال شوند و هم چنین هم بود. مادر! اگر من شهید شدم ناراحتی به خودت راه ندهید که شاید کوردلانی از ناراحتی تو خوشحال شوند و از تو می خواهم که زینب وار مقاوم باشید و با مقاومت خود شما دشمنان اسلام را کوردل و زبون تر سازی.
او باری پدر گرامی از تو می خواهم که مثل زين العابدین (ع) صبور باشید و از خواهرانم می خواهم که همچنان که حجابتان را رعایت کرده اید، رعایت کنید. پدر عزیزم و مادر مهربانم! شماها همیشه می گفتید «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، «بار خدايا! تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می جوییم». «اهدنا الصراط المستقيم، «ما را به راه راست خدا پرستی و توحيد هدایت فرما». باری پدر عزیزم و مادر مهربانم! این است راه مستقیم که پسرتان را در راه دین اسلام به اسلام هدیه کرده اید و در روز قیامت شفاعت شما را می کند.
انتهای پیام/