به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بوشهر، «ناصر جوهرزاده» در تاریخ 8 شهریور 1343 در محله قدیمی «لیل» در شهرستان بوشهر دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان «فروغی» واقع در محله باغ زهرا و مقطع راهنمایی در مدرسه «مصطفوی» بوشهر به اتمام رساند.
مقطع دبیرستان را در مدرسه «سعادت» مشغول به تحصیل شد و در همان زمان به عضویت بسیج محله باغ زهرا در آمد و با بسیجیان همکاری داشت.
ناصر بشدت از غیبت کردن متنفر بود و همیشه هر زمان به جمعی وارد میشد بعد از سلام و عرض ادب خطاب به مجلس میگفت: «نکند شیطان را وارد جمع خود کنید؛ پس یادمان باشد غیبت نکنیم».
پس از گذشت مدتی ناصر در اداره نظارت و مواد مخدر مشغول بکار شد در آن زمان با همکاری بسیجیان با درگیری با ضد انقلاب و منافقین سر از پا نمیشناخت و در جهت اعتلای انقلاب و نابودی منافقین و بدخواهان نظام همت فراوان می گمارد.
وی احترام و توجه فراوانی به دوستان و آشنایان داشت و برای حل مشکل آنها از کوچکترین کمکی دریغ نمیکرد.
با آغاز جنگ تحمیلی ناصر که شوق دفاع از آرمانها و ارزشهای نظام جمهوری اسلامی ایران برایش مقدس بود پا در جبهه حق علیه باطل نهاد و راهی جبهه شد او فقط و فقط به جبهههای نبرد میاندیشید و به چیز دیگری حتی فکر هم نمیکرد.
خانوادهاش که آرزو و سودای ازدواج ناصر را در سر میپروراندند در مقابل درخواستشان برای تشکیل زندگی با قاطعیت پاسخ میداد: «تمام عشق و آرزوی من جبهه است و بس» و همگی با این پاسخش سکوت را اختیار می کردند.
ناصر آرزوی شهادت در سر داشت و مادر از این آرزویش غمگین میشد زمانی که پیکر شهید «محمود پیکر» را خود به بوشهر بازگرداند بسیار ناراحت بود و گریههای فراوان میکرد و مدام میگفت: «قسمت من نشد که شهید شوم دعا کنید که این بار که رفتم دیگر بازنگردم و ای کاش لیاقت شهادت داشته باشم».
ناصر آرزویش را به همه میگفت: «دعا کنید که من نیز مانند بیبی فاطمه زهرا (س) بینام و نشان بمانم» و سرانجام «ناصر جوهرزاده» در تاریخ 3 بهمن 1365 در عملیات کربلای 5 در جزیره مینو به آرزوی دیرینهاش رسید و خاص ترین شهادت نصیبش شد.
ناصر از این دنیای فانی چیزی نمی خواست حتی جسمش را و مفقودالاثری را برای خود برگزید و تاکنون هیچگونه اثری از جسم مطهرش بدست نیامده است.
انتهای پیام/