به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «مجید محمدزاده» در تاریخ 20 مردادماه 1340 در شهر تبریز چشم به جهان گشود. وی با اخد مدرک دیپلم، در سال 1364 به واحد عملیات لشکر عاشورا پیوست و به منطقه والفجر 8 رفت. او پس از دوران آموزش غواصی در 16 مردادماه 1365 مجددا به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای 4 غواص در تاریخ 3 دیماه 1365 به جمع یاران شهیدش پیوست.
زندگینامه شهید:
شهید «مجید محمدزاده» 20 مرداد 1340 در تبریز، به دنیا آمد. از سال 1347 تا سال 1352 مقطع ابتدایی را در دبیرستان حافظ خواند. راهنمایی را در مدرسه اروند رود « شهید حقیقی» به اتمام رساند. تحصیلات دوره متوسطهاش در رشته اتوماتیک و در هنرستان صنعتی وحدت بود که سال 1360 دیپلم گرفت.
از اوایل انقلاب فعالیت خود را در مسجد حاج کاظم، شروع کرد. 19 خرداد 1361 به خدمت مقدس سربازی رفته، در اصفهان دوره آموزشی را سپری نمود. رسته وی توپخانه بود. بعد از گرفتن سردوشی به منطقه اهواز اعزام و تا پایان خدمت در آن منطقه انجام وظیفه نمود. وی سپس به تبریز آمده و فعالیت خود را در مسجد حاج قاسم و بسیج ادامه داد و در مورخه 18 تیرماه 1363 به استخدام کارخانه حوله لاله درآمد.
وی در سال 1364 به واحد اطلاعات لشکر 31 عاشورا پیوست و در منطقه والفجر 8 حضور پیدا کرد. در این دوران آموزش غواصی را هم گذراند. 16 مردادماه 1365 دوباره به مدت سه ماه به جبهه رفت و به عنوان نیروی شناسایی در منطقه غرب حضور یافت. وی بعد از سه ماه ماموریت خود را تمدید کرد و در کسوت غواص و به اتفاق نیروهای اطلاعات در موقعیت شهید «اوجاقلو»، به گردانهای عملیاتی، آموزش غواصی میداد.
در عملیات کربلای 4 غواص و راهنمای نیروهای گردان ولیعصر(ع) بود. او در این عملیات به شهادت رسید. پیکرش بعد از 12 سال در 10 اردیبهشتماه 1377 در تبریز تشعیع و در گلزار شهدا (وادی رحمت) به خاک سپرده شد.
خصوصیات بارز شهید:
نماز شبش ترک نمیشد. شبها تا قرآن نمیخواند، نمیخوابید، رزمنده شجاعی بود. فردی با حیا، با کمالات ، خجالتی، با شخصیت و محترم بود. از جمله خصوصیات دیگر شهید، جذابیتش در حرف زدن و برخورد با افراد بود. در اولین برخورد با همه انس میگرفت و مهارت خاصی در این کار داشت.
فرازی از وصیت نامه شهید:
بارالها شهادت را منتهای آرزو و رسیدن به مقصود خود میدانم. بدین جهت جبهه را وسیلهای برای عبور از این دنیا قرار دادم و به جبهه شتافتم تا دینم را نسبت به اسلام و رهبرم ادا کنم. چرا که مسئولیتمان سنگین است. باید خط سرخ امام را پاسداری کنیم.
خدایا ایکاش جانها داشتم برای تو فدا میکردم. ایکاش تکه تکه قطعات وجودم جدا از هم بود و دارای جانی دیگر تا، هر کدام را با زجر و تحمل سختیها و شکنجهها در راهت فدا میکردم تا روز محشر قطعات وجودم گواهی و مدرکم برای عبور از پل صراط بود.
پدر مادر عزیزم، سرا پای وجود من پر از محبت به شما و خدا شاهد باشد همه چیز را به خاطر عشق به شما نابود کردم. غیر از خدا، مادرم، همیشه دوست داشتم خداوند قبل از تو مرا از این دنیا میبرد. چون دوری تو را هرگز تحمل نمیکردم. اگر فرزندی لایق برای تو نبودم، مادرم من را ببخش . اگر کوتاهی در حقتان کردم من را ببخشید.
خواهرانم؛ جدایی از شما را نمیتوانم تحمل کنم. چناچه حسین (ع) و زینب کبری (س) نمیتوانستند تحمل کنند. ولی خداوند صبر را پس از شهادت حسین بر زینب قرار داد تا فریادرس خون حسین و رسالت خون حسین باشد. پس در دوری من رنج و عذاب به خود راه ندهید و در عوض به کودکانتان برسید تا برای اسلام و جامعهشان افرادی مفید باشند. نماز را هرگز فراموش نکید که نماز ملکه خوشبختی است.
در خاتمه امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی در این لحظه زندگیم که فاصلهای بیش بین آن دنیا نیست از تمام گناهانم درگذرد و صبر و اخوت را برای شما به ارمغان آورد.
در خاتمه از امت شهیدپرور ایران میخواهم تا، رهرو راه انبیاء و رهبرشان باشند و از تمامی دوستان و آشنایان حلالیت میخواهم اگر کسی را رنجیده خاطر و یا ناراحت کرده باشم، امیدوارم از من بگذرند و کدورتها را از بین ببرند و محبتها را جایگزین آنها قرار دهند.
انتهای پیام/