به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «حمید غمسوار» در اسفند 1348 در تبریز به دنیا آمد، وی در سال 1360 وارد پادگان خاصبان شده و به مدت سه ماه به منطقه اشنویه اعزام شد. این شهید والامقام درحین پاسداری از وطنش درنهایت در عملیات بیتالمقدس سه و در اسفند 1366 به جمع یاران شهیدش پیوست.
زندگینامه شهید:
شهید «حمید غمسوار» به تاریخ اسفند 1348 در تبریز به دنیا آمد. وی اولین فرزند و نوه ارشد خانواده بود، به همین دلیل جایگاه ویژهای در خانه و خانواده داشت. از همان ابتدا دارای ویژگیهای خاصی بود که باعث رشد شخصیت وی گردید. دوران طفولیت با روحیهای شاد و سرشار از انرژی سپری شد. از همان دوران ادب، احترام و کمالات رفتاری و اخلاقیاش نسبت به اطرافیان وی را از سایر هم سن و سالانش متمایز میساخت. با روحیهای سالم و شاداب وارد دبستان شد. یادگیری و استعداد آموزشی وی نیز از همان ابتدا از گیرایی بینظیری برخوردار بود.
سال 1360 دوره آموزشی برای ورود به جبهه را در پادگان خاصبان گذراند و سپس اولینبار به مدت 3 ماه به منطقه اشنویه کردستان اعزام شد. بعد از اولین اعزام، راهی جبهههای جنوب شده است. همزمان با حضور مداوم در جبهه ، فعالیتهایی در مبارزه با گرانفروشی در فرمانداری تبریز نیز داشت.
وی در عملیات بیتالمقدس سه در اسفند 1366 به آرزوی خود که شهادت بود، رسید. چند روز بعد پیکرش را به خانه شهید (واقع در خیابان دانشسرا) آوردند.
وصیتنامه شهید:
خداوندا، کاروان در انتظار حرکت میباشد. نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم چرا که عاشقان با خون گفتند و رنگی خونشان درخشندگی آفتاب را شرمنده ساخت.
الهی، کولهباری جز گناه چیزی ندارم. عاصی هستم و معصیت کار، اما با همه حال امید به بخشش و رحمانیت تو را دارم که شاید مرا عفو کرده باشی و در همین عملیات قبول کرده باشی. دیگر در انتظار ماندن کافی است در فقدان یاران تنها زیستن سخت است خدایا پاکم گردان. خدایا توفیق شهادت را برایم نائل فرما (آمین یا ربالعامین)
پروردگارا تو را شکر میکنم که در زمانی زندگی میکنم که رهبری آگاه و الهام گرفته از الله ما را راهنمایی و هدایت میکند. امت حزبالله زمان حسینی است و اکنون حسین زمان ندای هل من ناصر ینصرنی میزند. چرا خاموش بنشینیم. چرا ساکت بمانیم، چرا به فرمایشات حسین زمان جامعه عمل نپوشانیم، بپا خیزیم لبیک به ندای هل ناصر بگوییم و خط سید الشهدا را الگوی راه خود قرار بدهیم، چون خط سید الشهدا خط راستین است. خط سیدالشهدا سعادت و خوشبختی دارد.
مواظب باشیم تا غفلت ننماییم و امام را تنها نگذاریم. من افتخار میکنم که در چنین راهی گام برداشته و خدمت مینمایم و این خدمت آگاهانه و الهام گرفته از خون شهداست. امروز روز عمل (روزگار دنیا) و فردا (قیامت) روز حساب است. امروز اسلام در مخاطره قرار گرفته و در خطر است. دشمنان قرآن در تلاش هستند. مبادا فرصت برایشان بدهیم، همگی بپا خیزیم و سلاح گرفته و در راه قرآن به میدان نبرد روانه شویم و به قول امام ما مرد جنگیم و از شهادت هراسی نداریم و قدم به عقب نکشیم که تا شهادت برایمان نصیب گردد.
اما خانواده عزیزم، مادرم میدانم مشقتها، سختیها و مشکلاتی برای بزرگ کردن من کشیدهای که قابل نوشتن نیست. از همین زحمات بیدریغ شما تشکر میکنم زیرا که شما مرا به این راه سعادت راهنمایی و هدایت نمودهاید. خداوند اجرتان بدهد ولکن اگر ان شاءالله شهادت نصیبم شد در فقدان من ناراحتی به خود راه ندهید، مثل شیرزن در مقابل سختیها و جداییها صبر کنید.
پدرم دسته پینه بسته شما را میبوسم که زحماتی همراه مادرم برای بزرگ کردن من کشیدهاید و شب روز در تلاش هستید تا لقمهنانی به دست من برسد و من نیز میدانم که پسر از دست دادن سخت است ولی خیر این طور نیست این مدال افتخار در پیش خداست. سرافرازی در پیش آقا سیدالشهداست که پیرو حسین هستید و شما نیز در راه او علی اکبر دادهاید. سرتان را بالا بگیرید و برای شهادتم گریه نکنید. فقط برای مظلومیت امامحسین (ع) بگریید و هیچ. اصلا به حرف منافقین و روباهصفتان گوش ندهید و نگذارید ملامتکنان شما را سرزنش کنند.
برادران و خواهرم، احترامات پدرم و مادرم را بهجا آورید و گوش به حرف ایشان باشید و در امور تحصیلی خود کوشا باشید و شما نیز رهروان شهدا و پیرو قرآن و امام باشید و به قوانین اسلام مطیع باشید.
در آخر از تمام اقوام، دوستان، همسایگان و همکاران طلب حلیت مینمایم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بنده حقیر و عاصی حمید غمسوار
66/9/26
انتهای پیام/