شهید «منتظر» از مجاهدت در اوج غربت تا معراج با جسم متلاشی

شهید «محمود منتظر» از شهدای والامقام لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) است که همواره در اوج گمنامی خدمت کرد و با تاسی به ارباب بی کفن، با پیکر قطعه قطعه شده به دیدار معبود خویش شتافت.
کد خبر: ۳۹۶۸۰۵
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۸ - 16May 2020

شهید منتظر؛ از مجاهدت در اوج غربت تا معراج با جسم متلاشیبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از قم، «محمود منتظر» متولد سال ۱۳۴۱ در قم بود. دوران ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در آموزشگاه‌های امیر کبیر و دین و دانش و دبیرستان امام صادق (ع) گذراند. در دوران دبیرستان علاوه بر شرکت در مبارزات علیه طاغوت، در پایه ریزی انجمن اسلامی ولی عصر (عج) که اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش آموزان شهر قم بود، فعالیت چشمگیری داشت. کتب داستانی و مذهبی را تهیه می‌کرد و در اختیار نقاط محروم قم از جمله محله امامزاده ابراهیم (ع) که فاقد کتابخانه بود، قرار می‌داد. سال ۱۳۵۷ اوج مبارزات انقلابی او علیه رژیم ستمشاهی بود.

محود سال ۱۳۵۹ پس از گرفتن دیپلم تجربی به زمره پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. وی که خدمت در سپاه را برای خود افتخار بزرگی می‌دانست پس از گذراندن دوره آموزش در پادگان شهدای ۱۹ دی، در واحد آموزش سپاه قم مشغول به خدمت شد. نخستین ماموریت او آموزش نظامی طلاب مدرسه علمیه حقانی قم بود.

وی پس از مدتی ماموریت یافت تا به عنوان مسئول روابط عمومی و عضو شورای فرماندهی سپاه گچساران فعالیت کند و مدتی هم به عنوان قائم مقام فرمانده سپاه این شهر مشغول انجام وظیفه شد.

منتظر در سال ۱۳۶۱ به قم بازگشت و در مرکز بررسی‌های سیاسی واحد آموزش و سپس واحد پذیرش سپاه مشغول کار شد. معاون ستاد لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع) نیز بود. اخلاص و صداقت او موجب می‌شد همواره در گمنامی باشد و کسی متوجه مسئولیتش نشود. آرامش و وقار در نگاهش موج می‌زد و چهره نورانی‌اش لبریز از معنویت و مهربانی و هوشیاری و ذکاوت بود. شناخت و تحلیل سیاسی خوبی داشت و با این که در خانواده‌ای نسبتا برخوردار زندگی می‌کرد، اما به دنیا وابستگی نداشت، همیشه به یاد مستمندان بود و از آنان دستگیری می‌کرد.

ادب، تقوا، صداقت، شوخ طبعی، خوشرویی و خنده رویی محمود زبانزد همگان بود. به نماز اول وقت و نماز جماعت اهمیت زیادی می‌داد و ذکر صلوات بر لبانش جاری بود. همنشینی با قرآن، چهره نورانی‌اش را جذابتر و نور شهادت را در سیمای او نمایان‌تر کرده بود.

خلوت شب شاهد تضرع و زاری‌اش در نماز شب بود. وقتی سر از سجده بر می‌داشت زلال اشک چهره نورانی‌اش را در بر می‌گرفت و زمزمه‌اش در نماز شب «اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک» بود. مسجد مقدس جمکران میعادگاه او و دوستانش بود و با دعا‌های توسل، کمیل و ندبه مانوس بود.

محمود عاشق امام حسین (ع) شاگرد مکتب عاشورا و در انتظار رسیدن به کربلا بود از شنیدن نام حسین (ع) چنان گریه می‌کرد که گویی مصیبت هزار عالم بر او وارد شده است. او عاشق و دلداده امام خمینی بود و صحبت‌هایش به کلام او استناد می‌کرد. همیشه دیگران را به اطاعت از ولایت فقیه و حضور در جبهه توصیه می‌کرد. برای خانواده معظم شهیدان احترام زیادی قائل بود و در اولین فرصت به دیدار آنان می‌شتافت.

ار محمود منتظر وصیتنامه عرفانی بسیار پرمحتوایی به جای مانده است. در بخشی از این وصیت‌نامه به پاسداران و روحانیون توصیه کرده که مبادا با سرپیچی از امر امام خمینی دل اولین امام علی (ع) را به درد آورند و مبادا که با ظلم و سکوت و ترک امر به معروف و نهی از منکر دل سرور مظلومان حسین بن علی (ع) را بیازارند. به خصوص شما پاسداران اسلام در لباس مقدس روحانی و سپاهی، شما گواهی بر سربازی در رکاب امام عصر (عج) را دارید و مردم از شما انتظار بیشتری دارند.

در بخش دیگری از وصیت‌نامه منتظر آمده است: اگر چه خود این‌چنین نبوده‌ام، اما شما را به اخلاص و نماز با خشوع، توسلات و ادعیه، تهذیب نفس و تعلیم علوم اسلامی و تبعیت از امام و امر فرماندهی توصیه می‌کنم. شهید از مادر خود می‌خواهد که هنگام شهادتش خانه را چراغانی کرده و لباس سبز بر تن کند و سفارش می‌کند که مبادا محزون شوید و با لباس سیاه پوشیدن و تضرع و زاری دشمنان را شاد و مرا غمگین سازید، صبر کنید و از این آزمایش سرفراز بیرون آیید.

محمود منتظر سرانجام در سن ۲۰ سالگی در ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی - منطقه رقابیه به شهادت رسید و آسمانی شد. پیکر قطعه قطعه شده این شهید عزیز به همراه ۴۷ شهید دیگر این عملیات، در قم تشییع و در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم به خاک سپرده شد.

در خاطره «سیدمهدی رضویان» همرزم شهید منتظر از آخرین لحظات این شهید بزرگوار آمده است: شهید منتظر گفته بود که دوست دارد تمام وجودش را در یک لحظه تقدیم خدا نماید. هنگامی که رزمندگان لشکر ۱۷ در حال مهیا شدن و حرکت به سمت محور‌های علمیاتی در منطقه میشداغ بودند، شهید منتظر و شهیدان رضا شعبانزاده و احمد جوکار در کنار خاکریز مشغول نوشتن گزارش‌هایی بودند که از معاونت‌های مختلف لشکر جمع آوری کرده بودند و اینجانب هم در جمع آنان بودم. نمی‌دانم چی شد که از آنان فاصله گرفتم و هنوز ۵۰ قدمی دور نشده بودم که صدای انفجار همراه با گرد و خاک از همان نقطه برخاست و این چنین بود که شهید منتظر و دو شهید دیگر با پیکر قطعه قطعه شده به دیدار معبود خویش شتافتند.

گزارش از: ابوالفضل بمانی

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها