به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، در ادامه معرفی شهدای عملیات «بیتالمقدس» در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر، در معرفی سومین شهید عملیات بیتالمقدس نگاه مختصری به زندگینامه شهید «ایوب صمد نژادآذر»
شهید «ایوب صمد نژاد آذر» اول مهرماه سال 1343 هجری شمسی در یک خانواده دیندار در شهرستان بناب آذربایجانشرقی دیده به جهان گشود. پس از سپری دوره نوجوانی و جوانی وارد دبیرستان شهید بهشتی شد و در پایه اول متوسطه مشغول درس خواندن بود که به ندای رهبرش لبیک گفت و بسیجی وار به جبهههای جنگ اعزام گردید و در کنار همرزمانی چون شهید «احمد اژدر فایقی بناب»، شهید «وهاب طاهری» مشغول نبرد با متجاوزین عراق شد.
وی پس از چندی جهاد در مراحل اولیه عملیات بیتالمقدس در اثر انفجار مین در تاریخ 10 اردیبهشتماه 1361 به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش پس از تشییع در گلشن امام حسین(ع) در شهرستان بناب به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید:
انا لله و انا الیه راجعون. بازگشت همه به سوی اوست. با درود به خمینی روحالله و با عشق به الله. سلام بر محمد و سلام بر امامخمینی(ع) و با درود به تمامی شهدای راه اسلام.
اول رو به پروردگار کرده و میگویم که پروردگارا من با چشمان باز و آگاهی بر اینکه چه راهی را میروم و با ایمان به تو و طرفداری از حق و مبارزه با کفر به این آمدم. نه به خاطر ریا تکبر و خودنمایی و برای مبارزه با نفس و کامل کردن ایمان خود این راه را انتخاب کردم. پس پروردگارا تو خودت مرا بیامرز و از گناهم در گذر و جزو اولیای خودت قرار ده.
به حضور ملت شهید پرور ایران به خصوص به پدر و مادر عزیزم. چون دیدم که نوشتن وصیتنامه بر هر فرد مسلمان واجب است، به این جهت باعث شد که بنده این وصیتنامه را نوشتم. پدر و مادرم، من این راه را خودم انتخاب کردم. منتظر من نباشید. چون نرفتم که زنده برگردم رفتم با کفر مبارزه کنم و اگر نتوانستم کشته شوم، وصیت میکنم که هرگز برای من اشک نریزید. چون با اشک ریختن برای من دشمن شاد میشود.
فقط به مادرم بگویید که تو در نزد زینب سربلند خواهی بود. چون که تو شهید دادهای. مادرم هر وقت ک به یاد فرزندت میافتی بیاد فرزندانی باش که بدن پاره پارهی آنان را هم مادرانشان ندیدند که توسط مزدوران چپ و راست زیر رگبار گلولههای دژخیمان شرقی غربی و دخلی امثال فدایی و منافقین و دمکرات و کومله و توده و مجاهدین خلق، و خلق مسلمان که آنها از ستون پنجم در ایران هستند و به دست آنها کشته شده اند و هیچ رحمی بر آن ها نکردند و حتی در کردستان عدهای از برادران ما را با بی شرمی سر بریدند و عده ای را زنده زنده زیر خاک کردند و عده ای را هم به حزب بعث عراق تحویل دادند و پول و اسلحه می گرفتند تا با آن اسلحه ملت مسلمان ما را بکشند.
مادر، همچنان استوار مانند کوهی که به افق سر کشیده، سربلند باش که مبادا منافقین از شهادت فرزندانت سوء استفاده کنند که پیش فاطمه زهرا شرمنده شوی. و تو ای پدر همچنان شیری درنده در میان منافقین و کفار باش که همچنان میغرد و نعره سر میدهد و بر جان منافقین لرزه بر میاندازد و گرنه خدای ناکرده دشمن خوشحال میشود و میآید پیش شما و شما را اغفال مینماید.
به برادران دینی خود توصیه میکنم که برادران، این انقلاب اسلامی آرمان هزاران شهید به خون خفته است، دشمن بیدار است، اگر یک ذره سستی کنی، شما و این انقلاب خون هزاران شهید به خون خفته به هدر خواهد شد و توصیه میکنم که تا آخرین قطره خون خود با دشمنان اسلام بجنگید و نگذارید به اسلام و امام خمینی صدمه وارد شود و همیشه گوش به فرمان امام خمینی باشید.
و از برادران و خواهران خود به خصوص از برادر بزرگم( یونس صمدنژاد) میخواهم که پدر و مادر مرا یاری دهد و آنان را به صبر و بردباری توصیه کنند و به آنان بگویید که اگر او نرود، چه کسی برود به آنان بگوید که تنها آرزوی او شهادت است، شهادت در راه خدا کسی خیال نکند که مرا به زور به جنگ فرستاده اند. من با میل و ایمان خودم رفتم تا به دشمنان اسلام بفهمانم که اسلام سازش پذیر نیست. به همان خدایی که تمامی ما را آفرید، قسم که تا آخرین قطره خون خود سنگر را رها نکرده و تا سرنگونی دشمن بیرون نیایم و بکشم سران کفر را.
چند وصیت به همشریان خودم دارم:
1-اگر امکان دارد قبر بنده را شکوفا نکنید چون بنده مقتور هستم که بیت المال را به خاک گذاشتن جایز نیست و بعد ما باید دکتر بهشتی را برای خودمان الگو بگیریم.
2-به تمام جوانان مسلمان تویه میکنم که کتابهای استاد مطهری را بخوانند و همیشه با نفس شیطانی خود مبارزه کنند.
3-از تمام دوستان و آشنایان که از بنده بدی دیدهاند، امیدوارم حلال فرمایند.
4-از پدر و مادرم میخواهم که بنده را حلال فرمایند که بنده را بزرگ کردند تا برای زندگی آنان کمک کنم ولی نتوانستم کمک کنم، عذر میخواهم.
انتهای پیام/