مروری کوتاه بر زندگی‌نامه شهید «ایوب چمنی»

شهید «ایوب چمنی» با آغاز جنگ تحمیلی برای پاسداری از وطنش به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و در تاریخ 19 بهمن‌ماه 1362 در ماموریت سپاه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۹۷۹۷
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۳ - 04June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «ایوب چمنی»، 18 اسفندماه 1342 در تبریز چشم به جهان گشود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی برای پاسداری از وطنش به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و در تاریخ 19 بهمن‌ماه 1362 در ماموریت سپاه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «ایوب چمنی» 18 اسفندماه 1342 در تبریز چشم به جهان گشود. خانواده‌اش در محله پل سنگی از محلات قدیمی تبریز سکونت داشت. مادرش معلم و حافظ قرآن بود. در دوران پیروزی انقلاب با این که نوجوان بود به همراه برادرانش در تظاهرات علیه رژیم طاغوت شرکت می‌کرد. ایوب تا دوره متوسطه تحصیلاتش را ادامه داد و سپس به عضویت سپاه درآمد.

از همان اوایل ورود به سپاه، داوطلب اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل بود. به هر نحو ممکن خود را به جبهه رساند. از آغاز خدمت پاسداری تا لحظه شهادتش در جبهه حضور فعال داشت. یک‌بار نیز بر اثر اثابت ترکش خمپاره از ناحیه پای چپ مجروح گردید و برای مداوا به پشت جبهه منتقل شد. وی بعد از بهبود یافتن دوباره به جبهه برگشت.

خصوصیات بارز شهید:

مقلد حقیقی حضرت امام‌خمینی(ره) و مطیع از جان گذشته ولایت فقیه بود. خانواده و اطرافیان را به پیروی از فرامین حضرت امام(ره) سفارش می‌کرد. از عمق جان ولایت‌فقیه را، ولایت رسول‌الله(ص) می‌دانست.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

برایت بسوزم تا نوری باشد بر تاریکی قلب‌های بعضی از مسئولین که بعد از گذشت چندین سال، گاهی هدف خدایی خود را فراموش می‌کنند و خون شهدا را نادیده می‌گیرند. آن‌ها آخرت و رسالت سنگین انقلاب را فراموش کرده‌اند. این‌ها دردهایی است که آزارم می‌دهد و عمق درونم را به فنا می‌کشد. ولی می‌دانم محب من، مرا دوست دارد و نمی‌گذارد محبش، بر این بیهوده جهان، بماند. خدایم باب شهادت را بر روی من گشود.

پدر و مادر عزیزم، تشکر می‌کنم از اینکه برای من زحمت کشیده‌اید و متحمل رنج‌ها شده‌اید و من نتوانستم جبران زحمات‌تان را بنمایم ولی می‌دانم عمق قلب‌‌هایتان شاد است. زیرا فرزندی را در راه خدا قربانی داده‌اید.

از روی برادران و خواهرانم که به من محبت کرده‌اند، خجلم. امیدوارم به بزرگواری خویش مرا ببخشند. از همه کسانی که بر گردن من حق دارند، حلالیت می‌طلبم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها