شمایل مخدوش جانبازان در قاب آثار نمایشی

جانبازان که تاریخ گویای دفاع مقدس هستند، می‌توانند به قهرمانانی بی‌بدیل در آثار نمایشی ما تبدیل شوند، اما به‌دلیل غفلت برخی مدیران فرهنگی ما نه‌تنها این اتفاق جز موارد نادر نیفتاده است بلکه اغلب، شمایل جانبازان آثار سینمایی و تلویزیونی نیز مخدوش شده‌اند.
کد خبر: ۴۰۰۱۹۰
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۵ - 08June 2020

شمایل مخدوش جانبازان در قاب آثار نمایشیگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ به جرات می‌توان گفت که هیچ دوره‌ای به‌اندازه‌ جنگ تحمیلی بر سینمای ایران اثرگذار نبوده است تا جایی که ابرژانر دفاع مقدس از دل این دوره هشت‌ساله پدید آمده است. انبوه آثاری که از ابتدای جنگ تحمیلی تاکنون تولید شده هنوز همه واقعیت‌های دفاع مقدس را بازنمایی نکرده است. به همین دلیل موضوعات بسیاری یا مغفول مانده‌اند یا به‌درستی مورد بررسی قرار نگرفته‌اند.

یکی از این موضوعات مهم نزدیک شدن به جانبازانی است که یادگاران جنگ تحمیلی هستند و به دلیل اینکه مخاطبان بی‌واسطه با آنها ارتباط دارند می‌توانند ارزش‌های دفاع مقدس را به بهترین شکل ممکن منتقل کنند. سینمای ایران متأسفانه در این حوزه کارنامه چندان درخشانی ندارد نه‌تنها در حوزه سینما که رسانه ملی نیز عملکرد قابل دفاعی از خود بروز نداده است.

شمایلی که در آثار سینمایی و تلویزیونی از جانبازان به مخاطب ارائه شده همدلی مخاطب را در پی نداشته است. عموماً تصویری که از جانبازان در آثار نمایشی دیده‌ایم. کاراکترهای منزوی، به بن‌بست رسیده، بی‌هویت، سترون و طلبکاری هستند که وجودشان با بحران همراه است.

نمونه بارز آن شخصیت «حمید پارسا» در سریال «پرگار» است که عملاً فاصله ماهوی از مفهوم جانباز را ارائه می‌کند. این قبیل جانبازان را در آثار نمایشی پیش ا ین نیز دیده‌ایم. «اسماعیل» در فیلم سینمایی «گیلانه» که «رخشان بنی‌اعتماد» آن را کارگردانی کرده است، عملاً باری سنگین بر شانه‌های مادرش است. مخاطب بیش از آنکه با جانباز همدلی کند و از طریق این همدلی به مفهومی را درک کند، از او متنفر می‌شود. چراکه مانند زنجیری ناگسستنی پای گیلانه را به بند کشیده و اجازه رهایی به او نمی‌دهد. به همین دلیل باید «گیلانه» را به‌خاطر ارائه تصویری مخدوش از جانباز، اثری ضد دفاع مقدسی یاد کرد.

«رسول ملاقلی‌پور» از آن دسته فیلم‌سازانی است که اثر غیر قابل انکاری در اعتلای سینمای دفاع مقدس دارد. تصویری که وی از تلخی جنگ و شکوه دفاع مقدس به مخاطب خود نشان می‌دهد واقع‌گرایانه‌ترین نگاه به جنگ تحمیلی است. این فیلم‌ساز مطرح که کار خود را با عکاسی از جبهه‌های جنگ آغاز کرده است نه در دام شعارزدگی‌های معمول افتاده و نه نگاه سیاه‌انگاری دارد. برای همین جانبازان آثار ملاقلی‌پور در عین تنهایی منفعل نیستند.

در فیلم «میم مثل مادر» با تداوم اثرات جنگ تحمیلی بر نسل بعد مواجه هستیم، مادری که خود دچار عوارض بمباران شیمیایی است، این عوارض را به کودک خود منتقل می‌کند. تلخی بیش از حد فیلم ممکن است در نگاه اول سطحی به‌نظر برسد اما نگاه امیدوارانه کارگردان به آینده کودک فیلم قابل تحسین است.

در این میان باید «ابراهیم حاتمی‌کیا» را منحصربفردترین کارگردانی دانست که جانبازان را همان‌گونه که هستند می‌بیند و به تصویر می‌کشد. جانبازان در آثار حاتمی‌کیا نه‌تنها منزوی و منفعل نیستند بلکه قهرمانان کنش‌گری هستند. اگر جامعه به آرمانشهری نیاز دارد تا خود را بازیابد این جانبازان هستند که می‌توانند آن را بوجود بیاورند. البته اگر صدایشان به‌دست عده‌ای مصلحت‌اندیش در گلو حبس نشود.

متأسفانه چهره جانباز جز در آثار رسول ملاقلی‌پور و ابراهیم حاتمی‌کیا و یکی دو فیلم‌ساز دیگر، چهره‌ای مخدوش است. پاسخ به این سؤال که چرا چنین اتفاقی را در آثار سینمایی و تلویزیونی شاهد هستیم و نیروی بازدارنده‌ای برای ساخت چنین آثاری وجود ندارد دشوار است. چراکه هیچ‌کس چنین ادعای روشنی را قبول ندارد؛ اما باید پذیرفت که این درد عیان‌تر از چیزی است که بتوان سرپوشی روی آن گذاشت. مدیران فرهنگی که معتقدند مخاطب نیاز به قهرمان ملی دارد، باید بدانند که جانبازان نمونه اعلای این قهرمان است.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها