به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «ولی محمودنسب» 5 خردادماه 1344 شمسی در روستای اسبقران از توابع شهرستان سراب آذربایجانشرقی به دنیا آمد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی علیه کشورمان به جبهههای جنگ اعزام شده و در راه دفاع از میهن اسلامی در 22 فرودینماه 1362 در عملیات والفجر 1 به شهادت رسید.
زندگینامه شهید:
شهید «ولی محمودنسب»، 5 خردادماه 1344 شمسی در روستای اسبقران از توابع شهرستان سراب به دنیا آمد. پدرش، نام علی را برایش انتخاب کرد ولی چون نام پسر کدخدا نیز علی بود، نگذاشتند این اسم روی او باشد و به ناچار نام ولی را برایش انتخاب کردند.
تا 5 سالگی در همان روستا پرورش یافت. سپس بر اثر فقر مالی مجبور شدند به شهر تبریز کوچ کنند و در خیابان شهید «جدیری» ساکن شدند. در سن 7 سالگی به جای اینکه به مدرسه برود به علت مشکلات مالی در یک کارگاه قالیبافی مشغول به کار شد. مدت 8 سال به این ترتیب گذشت.
باتوجه به مشکلات بسیار اقتصادی، شبانه به تحصیل ادامه داد و تا دوم راهنمایی به تحصیل پرداخت. با شهید «غلامرضا ملکنژاد» در سپرسازی کار کرده، باهم نیز به جبهه اعزام شدند. این رزمنده به فاصله کمی از همدیگر، شهید شدند.
در زمان انقلاب به جمع بسیجیان پیوست. باعضویت در پایگاه مقاومت مسجد «غریبلر» و «امام زمان(عج)» خیابان شهید «غلامی» به حراست از انقلاب اسلامی به فعالیت پرداخت. در مقطع با انواع فنون رزمی و نظامی آشنا گشت.
در جبهههای مختلف مانند سومار، سرپل ذهاب، دزفول، ایلام، شوش و در عملیاتهای فتحالمبین، مطلعالفجر، آزادسازی خرمشهر، مسلمبنعقیل و رمضان شرکت کرد و قبل از عملیات والفجر مقدماتی به واحد اطلاعات لشکر عاشورا پیوست و در این عملیات، هدایت نیروهای گردان قاسم(ع) را برعهده داشت.
در عملیات والفجر 1 در کسوت نیروی اطلاعات، عهدهدار هدایت نیروهای گردان علیاکبر(ع) بود. وی 22 فروردین 1362 در منطقه عملیاتی شرهانی(عملیات والفجر 1) بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
خاطرات، خواهر شهید:
برادر مهربان و بامحبتی بود. پدر و مادرمان قرآنخوان بودند. از جبهه که میآمد، اول میرفت پدر و مادرم را میدید بعد میآمد دیدن من. به من میگفت خواهر، تو بزرگی و من باید بیایم دیدنت.
خدا سربلندشان کند. سربلندمان کرد. اگر آنها به جبهه نمیرفتند، ما نمیتوانستیم به این راحتی در کمال آرامش و با آزادی زندگی کنیم. خدا را خیلی شاکریم که چنین اولادی به خانواده ما عطا کرده بود که در راه خودش نیز به شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید:
خدایا شکر میکنم که من هم سعادت یافتم در جبهه حق علیه باطل شرکت کنم و اگر بری من سعادتی باشد که در این راه کشته شوم، کشته شدن در راه تو بهترین سعادت است تا کوچکترین خدمتی در راه اسلام کرده باشم.
خواهرانم از شما میخواهم زینبگونه باشید و فرزندان خود را طوری تربیت کنید که وقتی بزرگ شدند قرد مفیدی برای اسلام باشند و در راه اسلام جانفشانی کنند.
انتهای پیام/