دست نوشته شهید «رسول باجلان»؛

شهادت، شربت گوارایی است که شهید با نوشیدن آن عطش قلبش آرام می‌گیرد

در آخرین دست نوشته شهید «رسول باجلان» آمده است: اگر باز نگشتم‌ و به یاری خداوند به شهادت رسیدم، برای ما شهیدان، اشک نریزید که ما زندہ و جاویدیم.
کد خبر: ۴۰۰۵۲۱
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۸ - 21June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از خرم آباد، «رسول باجلان» در سال ۱۳۴۷ در خرم آباد به دنیا آمد. خانواده چند سال قبل از شهرستان درود به تهران مهاجرت کرده بود. رسول تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی به پایان رساند بعد از آن همراه با خانواده به درود نقل مکان کرد و جهت ادامه تحصیل تا سوم راهنمایی در مدرسه شهید موگویی مشغول تحصیل شد. در سال ۱۳۶۳ به خدمت سربازی اعزام و در لشکر ۲۱ حمزه مشغول آموزش دوره های رزمی شد. پس از کسب مهارت لازم در چند عملیات شرکت کرد.

مدتی بعد به غرب کشور اعزام شد و با متجاوزین بعثی به نبرد برخواست. شهید «رسول باجلان» پس از سالها تلاش و مجاهدت عاقبت بیست و چهارم بهمن سال 1365 در منطقه عملیاتی گیلانغرب به کاروان سرخ شهدا پیوست.

دست‌نوشته شهید «رسول باجلان»

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت پدر عزیزم دعا و سلام می رسانم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچ گونه ناراحتی در بین نداشته باشید و همیشه خوش و سرحال بوده باشید. خدمت مادر عزیز و مهربانم دعا و سلام می رسانم و امیدوارم که حالتان خوب باشید و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید. خدمت خواهران عزیز و خوبم مریم و زهره و فرزانه خانم دعا و سلام می رسانم و امیدوارم که همیشه پیروز و موفق بوده باشید. خدمت برادران عزیزم آقای محمد گل و محسن آقای سنبل دعا و سلام می رسانم و امیدوارم که حالتان خوب باشد.

باری اگر از راه لطف جویای حال اینجانب حقیر بوده باشید بحمدالله سلامتی برقرار است و ملالی نیست به جز دوری دیدار شما که امیدوارم دوری ها تازه گردد.

پدر عزیزم گردان ما را روز سوم بهمن سال 1365 به غرب سومار آورده اند و معلوم نیست برای چه به اینجا آمده ایم و من جایم خوب است قسمت ادوات راننده جیب ۶۰۸ هستم. فعلا چند ماهی وضع همین جور است و فعلا گردان عملیات کرده و در حدود پنج ماه پیش و نزديك ۸۰ درصد از بین رفته و تازه نیرو جمع آوری می کند و اگر وضع خوب شد من به عقب بر می گردم.

اگر باز نگشتم ای به یاری خداوند به شهادت رسیده ام و برای ما شهیدان، اشک نریزید که ما زندہ و جاویدیم، بلکه به سوی معبود و معشوق خود شتافته ام. شهادت، شربت گوارایی است که شهید با نوشیدن آن عطش قلبش آرام می‌گیرد.

آن ۴ نفر از هم دوره های من پیش ما هستند همه افتادن پیاده و فقط من بین این چند نفر جایم نسبتا بهتر است و جایم خوب است و جای هیچ گونه ناراحتی نیست اینجا امن و امان است و مواظب خودم هستم دیگر عرضی ندارم و همه ی بچه ها را از راه دور می بوسم. خدمت تمام دوستانم سلام مرا برسانید خداحافظ و درضمن این سربازی که این نامه را می آورد و بچه ی دورود است راننده لودر است که تازگی ها با هم آشنا شدیم و اگر نامه ای خواستید بدهید به همین بدهید تا بیاورد و دیگر عرضی ندارم.

 

انتهای پیام/

 

 

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار