به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «داود خیراللهی» در 5 شهریورماه 1346 و در روستای کهلان شهرستان مراغه آذربایجانشرقی به دنیا آمد. وی پس از مبارزه با رژیم شاه و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، راهی جبهههای حق علیه باطل شد و پس از حضور در چندین عملیات، سرانجام در 25 بهمنماه 1364 در عملیات والفجر 8 به جمع همرزمان شهیدش پیوست.
زندگینامه شهید:
شهید «داود خیراللهی» در 5 شهریورماه 1346 در روستای کهلان شهرستان مراغه به دنیا آمد. از همان کودکی در کنار تحصیلات در مسجد آقا محمدتقی، به یادگیری احکام اسلامی و قرآن مجید پرداخت. او با کمک گرفتن از افکار انقلابی خانوادهاش در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی فعالیتهای چشمگیری از خود به نمایش گذاشت.
اعلامیههای حضرت امام(ره) را پخش نموده و تمثال مبارک حضرتش را در کوچه و بازار نصب میکرد. در خردسالی در جریان تظاهرات علیه رژیم شاه دستگیر شد ولی با زرنگی و باهوشی از دست ماموران فرار کرد. بعد از پیروزی انقلاب در سرکوب غائله خلق مسلمان، نقش فعالی ایفا نمود.
14 سال بیشتر نداشت که عازم جبهه شد. در عملیات مطلعالفجر و عملیاتهای متعدد دیگری شرکت جست. سال 1361 وارد حوزه علمیه شد و در مدرسه عالی ولیعصر(عج) تبریز مشغول به تحصیل شد و همزمان تا کلاس چهارم دبیرستان نیز ادامه داد.
او در طول 4 سال، 8 مرتبه به جبهه اعزام شد و در عملیاتهایی چون بیتالمقدس، در منطقه شناسایی بمو و عملیات والفجر 4 در واحد اطلاعات عملیات لشکر 31 عاشورا حضور داشت. وی در بخش فرهنگی جبهه نیز فعال بود.
اول بهمنماه 1362 به عنوان مبلغ و روحانی عازم جبهه شد و در عملیات خیبر به عنوان تیربارچی شرکت نموده، بعد از 14 روز نبرد جانانه با دشمنان از ناحیه دست و پا مجروح شد. در منطقه پاسگاه زید و بعد هم منطقه عملیات بدر (پد سه جزیره مجنون) پیشنماز مقر اطلاعات لشکر 31 عاشورا بود.
آخرین بار که به جبهه رفت، رزمنده گردان حبیببنمظاهر بود. او در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
خصوصیات بارز شهید:
از جوانان خوب و مخلص مراغه به شمار میرفت. از غیبت کردن دوری میکرد و دیگران را نیز از این کار بر حذر میداشت. علاقه زیادی به امامخمینی(ره) داشت و فرمان او را فرمان امامزمان(ع) میدانست. جنگ، جبهه و جهاد را بر مدرسه ترجیح میداد.
شجاع، کمعلاقه به دنیا و مادیات بود. مدام دنبال علم، دانشاندوزی و کسب معرفت بود. حضور مداومش در جبههها فرصت تحصیل را از او سلب کرده بود ولی او با سعی و کوشش مضاعف سعی در جبران عقبماندگی دروساش مینمود. اخلاق بسیار نیکویی داشت و به همه احترام خاصی قائل بود.
فرازی از وصیتنامه شهید:
بارالها! فقط هنگامی که به خلوتکده عشق نظاره میکنم تنها جمال مطلق تو را میبینم که مافوق پدرهای دلسوز میباشی و هر سخن بندهات را گوش فرا میدهی ولی من که رهیافته کوی تو نیستم، کجا پناه برم؟
میخواستم بگویم ای انسانها، با شما هستم. آیا سیر نشدی؟! داستان قارون و هیتلر تو را بر خود نلرزاند؟
و چه توجیهات شرمآوری! من نمیروم، چون مسئولیتم سنگین است و نمیتوانم. هزاران توجیه. این انسان توجیهتراش زمانی که شهادت با صدای دلانگیز خود طلب میکند، کدام آغوش است که بدون حاشیهروی و توجیهتراشی با تبسمی بر لب بپذیرد.
انتهای پیام/