به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «مصطفی حکمت الکنانی» شهید عرصه رسانه و عکاس جنگ در سال 1996 میلادی در بغداد متولد شد و در تاریخ 20 ژوئیه سال 2015 میلادی در شهر بیجی به شهادت رسید. او عضو یگان عقیدتی الحشد الشعبی بود. مصطفی در خانوادهای رزمنده چشم به جهان گشود تا در آغوش پدر مجاهدش تربیت شود. استان محل تولد او نیز محیط خاصی داشت. همگان به دلیل ایمان، خوش اخلاقی، مناعت طبع، فهم و اخلاص مصطفی به او علاقه داشتند. پس از سقوط رژیم صدام، خانواده شهید مصطفی به وطن خود بازگشتند؛ زیرا پیش از آن به دلیل ظلم رژیم حاکم مجبور به مهاجرت از سرزمینشان شده بودند.
مصطفی زندگی خود را در محیطی جدید آغاز کرد و در این محیط نیز ویژگیهای جذاب و زیبای خود را به همراه داشت. هرچقدر که از لحاظ سِن بزرگتر میشد، روز به روز بر صفات و ویژگیهای مثبتش افزوده میشد. کم سخن و پرکار بود و علاوه بر نیکی به والدینش، از آنها اطاعت میکرد. انسان کریم النفسی بود و چیزی از دیگران قبول نمیکرد. همچنین از حیائی برخوردار بود که امروزه در کمتر کسی میتوان آن را یافت.
مصطفی بزرگ شد و به 18 سالگی رسید. در زمانی که عناصر داعشی وارد عراق شدند و مرجعیت دینی فتوای جهاد کفائی را صادر فرمودند، مصطفی و اهالی منطقهشان برای دفاع از کشور برخاستند. پدر رزمنده او اقدام به آموزش مصطفی در استفاده از سلاح کرد و در آن زمان در اتحادیه جوانان الکراده برای خدمت به فقرا، برپایی موکبهای حسینی، جمع آوری کمک به آوارگان و رزمندگان الحشد الشعبی و تحویل کمکها به آنها فعالیت میکرد.
خیال مصطفی آسوده نمیشد و خواهان جهاد و رزمنده شدن در الحشد الشعبی بود. بنابراین با پدرش به مرکز بخش عقیدتی آمد و برای فعالیت مجانی به عنوان نگهبان، داوطلب شد. در عملیات اول لبیک یا رسول الله در مناطق صلاح الدین و اطراف سامراء مقدس حضور داشت. مصطفی همزمان با مجاهدت در جبههها، پشت صندلیهای تحصیل نیز جهاد میکرد و در روزهای تعطیل، به خطوط مقدم میرفت تا به همراه اتحادیه جوانانش به رزمندگان کمک برساند.
مصطفی عاشق مجاهدت و در آرزوی شهادت بود تا بدین وسیله بتوان امام حسین علیه السلام را در آخرت زیارت کند. همیشه در عرصه جنگ حضور داشت و زمانی که از او خواستند به عنوان خبرنگار جنگی، پیروزیهای نیروهای الحشد الشعبی را ثبت و مستند کند، آن را نپذیرفت تا اول با پدرش در این خصوص مشورت کند و از او اجازه بگیرد. زمانی که پدر مصطفی این موضوع را پذیرفت، او نیز از حضور در اعلام الحربی (رسانه جنگی) استقبال کرد. در اولین ماموریت نیز به منطقه بیجی اعزام شد و شرایط به نحوی بود که مصطفی موفق به تصویربرداری و فیلمبرداری زیادی نشد اما در مأموریت دوم چنان عکسها و فیلمهایی تهیه کرد که در ذهن جوانان همکار او باقی ماند.
پیش از عید سعید فطر، مصطفی به مرکز یگان عقیدتی آمد تا خود را به دوربین و وسایل رسانهای مجهز کند. مرخصی او رو به اتمام بود و مسئول بخش رسانه از مصطفی خواست تا عید را در کنار خانواده و دوستانش بگذراند به جای اینکه به میادین نبرد برود. برخی از اعضای خانوادهاش نیز همین درخواست را از او داشتند اما مصطفی در جواب گفته بود: «من میخواهم همراه رزمندگان باشم و با لباس نظامی در جبهههای جنگ، ایام مبارک عید را بگذرانم. عید در آنجا زیباتر است.»
عید مصطفی زیبا و جذاب بود؛ زیرا آسمان درهای خود را به روی روح مطهر مصطفی باز کرد تا عیدش را با امام حسین علیه السلام و انصار ایشان کامل کند. آرزوی مصطفی مشاهده امام حسین علیه السلام در آخرت بود. وقتی جانش را در راه دفاع از اسلام و مقدسات داده، چگونه ممکن است حضرت را زیارت نکند؟ مصطفی به همراه «شیخ حسن العیساوی» و «سید محمد الناجی» بر اثر انفجار بمب کار گذاشته شده در جریان بازدیدشان از برادران رزمنده حاضر در خطوط مقدم بیجی به شهادت رسیدند و مصطفی با پیوستن به قافله شهدا، دوربینش را به یادگار گذاشت تا این دوربین شاهدی برای جنایتهای قوم ظالم داعش و خونهای پاک رزمندگان باشد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/ 341