به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس فصلهایی از زندگی شهید «مرتضی پورامامی» از شهدای شهرستان رامسر را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
در دومین روز از آخرین ماه فصل زمستان سال 1341 و در تاریکی شب پنجشنبه، چهارمین فرزند و تنها پسر «موسی» و «محرمبانو» پا به عرصه هستی گذاشت. پدر او را مرتضی نامید. مرتضی با رسیدن به سن مدرسه در سنگر علم و دانش مشغول به تحصیل شد و دوره ابتدایی را در زادگاهش با موفقیت سپری کرد. برای ادامه تحصیل به رامسر رفت و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید «رستگاری» فعلی به پایان برد. برای مقطع متوسطه به تنکابن رفت و در هنرستان شهید مسلمی تنکابن در رشته برق مشغول به کسب علم و دانش شد.
مرتضی از دوران کودکی نماز را از پدربزرگش آموخت و با پدر پا به مسجد گذاشت. در نماز جماعت شرکت کرد و همیشه سعی میکرد به بزرگان مسجد در پذیرایی و خدمترسانی کمک کند.
او فردی مهربان، زیرک، باهوش، متواضع، صادق، مؤمن و متدین بود و به انجام فریضه نماز اول وقت و خواندن دعای کمیل و توسل اهمیت زیادی میداد.
خواهر شهید:
«مرتضی بسیار وقت شناس، بسیار حساس و جدّی در امور دینی بود. به حق الناس توجه خاصی داشت. در اوقات بیکاری به پدر در امر کشاورزی و یا مادر در امر خانه کمک میکرد. هم چنین تا جایی که میتوانست به اهالی روستا نیز کمک میرساند.»
او از دوران کودکی با توجه به اقامت روحانیون در منزل پدرش برای برگزاری مراسم سخنرانی یا عزاداری در ایام ماه مبارک رمضان و محرم، نسبت به اسلام و انقلاب شناخت پیدا کرد و در سال 56 قاب عکس شاه ملعون را بر زمین کوبید. این گونه نفرت خود را از رژیم منحوس پهلوی نشان داد.
از مقطع دبیرستان با حوزه عملیه قم ارتباط برقرار کرد. کتابهای مذهبی، اعلامیهها و بیانیههایی که از آنجا برای او ارسال میشد، موجب گشت تا فعالیتهای انقلابیاش را بر علیه رژیم شاه بیشتر کند تا جایی که چند بار در مدرسه تنکابن به علت شعارنویسی بر روی دیوار و هدایت و ارشاد هم کلاسیها به سوی انقلاب، از طرف مسوولین مدرسه بازداشت شد؛ اما دست از کار نکشید و در تشکیل تظاهرات و راهپیماییها و پخش اعلامیهها و پیامهای حضرت امام در بین مردم و هدایت مردم فعّالیت چشمگیری داشت.
پس از پیروزی انقلاب، فعّالیتهایش بیشتر شد. به گونهای که بیشتر اوقات به ویژه شبها، در ایستگاههای بازرسی نگهبانی میداد. هم چنین در تهیه وسایل مورد نیاز مردم که باید از شهر خریداری میشد، کمک زیادی میکرد. او اولین انجمن اسلامی منطقه را تشکیل داد.
مرتضی به مطالعه قرآن و کتابهای حضرت امام، استاد مطهری و شهید بهشتی علاقه زیادی داشت. بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، عضو پایگاه شد. با اخلاق و رفتار حسنهای که داشت بسیاری از جوانان روستا اعم از دختر و پسر را جذب بسیج کرد. او اولین فرمانده پایگاه بسیج شد و مدتی پس از آن به عضویت رسمی نهاد مقدس سپاه درآمد، ولی حقوقاش را خرج مردم بیبضاعت و فقیر منطقه میکرد. با شروع جنگ به دفعات در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت.
خواهر شهید:
«مرتضی برای امامان و اهل بیت (ع) احترام خاصی قائل بود. میگفت ما هر چه داریم از امامان و سیره اهل بیت داریم و باید از سیره اهل بیت درس زندگی بگیریم.»
او به علت آشنایی با روحانیون در کودکی، برای این قشر در سن جوانی نیز ارزش و احترام خاصی قائل بود و برای برگزاری مراسم در مناسبتها و ایام خاصی، از روحانیون برجسته کشور دعوت میکرد.
ایشان به فریضه نماز جمعه توجه خاصی داشت و سعی میکرد با ماشین خودش و یا دیگران، اهالی روستا را برای شرکت در نماز جمعه به شهر ببرد. حتی به کسانی که در انجام فرائض دینی مشکل داشتند، به خصوص نوجوانان و یا بیسوادان، آموزش میداد.
وی برای انتخاب دوست اهمیت زیادی قائل بود و سعی میکرد با کسانی که برتر از خودش از نظر اخلاق و معنویت هستند، دوست شود. در این خصوص به خواهرانش توصیه میکرد که: «دوستانی را انتخاب کنید که اهل دین و تقوا باشند و مسائل اخلاقی را رعایت کنند.»
او به امام علاقه وافری داشت؛ به گونهای که در وصیتنامهاش آمده است: «بنده، مقلّد امام خمینی بوده و به ولایت فقیه و رهبری امام اعتقاد راسخ دارم و پایبند به اسلام فقاهتی هستم. از خداوند منّان خواستارم که تا آخرین لحظه حیاتم، عاشق، بانشاط و ثابتقدم باشم. از عموم مردم خواستارم که پشتیبان دولت و ارگانهای انقلابی باشند و در انجام مسوولیتها آنها را یاری دهند.»
ایشان مسوولیتهایی چون فرمانده عملیات سپاه رامسر، فرمانده پایگاه را تجربه کرد و سرانجام در آخرین اعزام به عنوان جانشین فرمانده گردان قائم لشکر 25 کربلا در عملیات آزادی مهران با عنوان عملیات کربلای (1) شرکت و در ارتفاعات قلاویزان در تاریخ 13/4/65 شهد شیرین شهادت را نوشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد و در گلزار شهدای کتالم رامسر به خاک سپرده شد.
مرتضی در سال 63 به اصرار خانواده با دخترعمهاش ازدواج کرد؛ ولی شرکت در جنگ فرصت زیادی به او نداد تا زندگی مشترکش را شروع کنند.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلا تَحسَبَنَّ اَّلذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ الله اَمواتاً بَل اَحیاَ عِندَ رَبِّهِم یَرزُقون
کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندارید بلکه آنها زندهاند و در نزد خدای خویش روزی میخورند.
آیه شریفه بعدی قرآن میفرماید آنانکه ایمان آوردهاند و در راه خدا مقابله میکنند و آنانکه کفر ورزیدند در راه خدا پس بکشید شیطان را زیرا مکر و حیله شیطان ضعیف است. اینجانب مرتضی پورامامی فرزند موسی با شماره شناسنامه39 صادره از حوزه 3 تنکابن با اعتقاد کامل از دو آیه بالا و اعتقاد کامل مبنی بر اینکه بر هر فرد مسلمان واجب است و ضروری میباشد که وصیت نماید برخود لازم دیدم چند نکتهای وصیت نمایم.
مسلمانان داوطلب به جبههها بروند و مسئله جنگ را زود حلش کنند. امام خمینی (وظیفه شرعی)
1- بنده تا تاریخ 26/7/61 مقلد امام خمینی بوده و به ولایت فقیه و به رهبری امام اعتقاد راسخ داشته و پایبند به اسلام فقاهتی بوده از خداوند منان خواستارم که تا آخرین لحظه حیات خویش در این راه بر عشق و نشاط ثابت قدم باشم.
2- به کلیه امت مسلمان خصوصاً به جوانان توصیه میکنم نسبت به مادیات زیاده روی ننمایند تا اینکه خدا نکرده معنویات را فراموش کنند.
3- از محل و افراد هم محلی خود رضایت کامل دارم چرا اینکه همیشه پشتیبان انقلاب خونبارمان بودهاند و هرگز به منافقان کوردل و مزدور و محلی و غیر محلی اجازه نفوذ ندادهاند.
از کلیه برادران و خواهران انجمن اسلامی و گروه مقاومت و افراد حزب الهی تقاضای عاجزانه دارم که اگر خدای ناکرده خطائی از من سرزده باشد مرا مورد بازخواست خداوند قرار ندهند و از همه آنها تقاضای صبر و بردباری در راه
اهداف عالیهشان همان پیشبرد جمهوری اسلامی میباشد را دارم.
از عموم مردم خواستارم که پشتیبان دولت و تمامی ارگانها بوده و در انجام مسئولیتها آنها را یاری دهنده باشند.
بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد
پشتیبان ولایت فقیه باشید مردم را نسبت به جنگ و جبهه و دانشگاه تربیت و تزکیه آشنا و تشویق نمائید. بیتفاوتیها را آگاهی، نسبت به مسائل حقه آشنا نمائید به طرفداران انقلاب صبر و حضور در صحنه را گوشزد نمائید. مسجد را خالی نکنید جبهه جای برادری و برابری و جدا از هوای نفس، خود ساختن و نمونه شدن و تقوا و ایمان است. خلاصه جبهه بهشت رزمندگان است.
انتهای پیام/