به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، حجت الاسلام حمیدرضا محمدیاری رئیس عقیدتی سیاسی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به همراه جمعی از کارکنان این اداره به دیدار خانواده شهید محمد حسین حدادیان، از شهدای مقابله با دراویش و آشوبگران رفتند و با مادر و پدر این شهید دیدار و گفتوگو کردند.
محمدحسین حدادیان از بسیجیانی قرارگاه ثارالله شمیرانات بود که در جریان غائله دراویش برای دفاع از نظام اسلامی به میدان رفت و توسط اعضای این فرقه به شهادت رسید، او که از خادمین هیئت علی اکبر (ع) چیذر بود بنا به وصیت خودش در گلزار شهدای این امامزاده به خاک سپرده شد.
مادر شهید حدادیان در این دیدار با اشاره به تلاش شهید برای رفتن به سوریه و یک دوره اعزام وی به این کشور گفت: محمدحسین وقتی تقاضایی داشت خیلی مودب مینشست. آنروز به همین صورت روی صندلی نشست و پرسید اگر یک روزی بروم سوریه نظر شما چیست؟ گفتم یک عمر است به امام حسین (ع) میگویم «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»، قطعا راضی هستم. دیگر حرفی نزد و رفت. آن زمان بسیجی بود و هنوز مسئله جنگ سوریه و اعزام نیروها به این صورت نبود، بعد پدرش خبردار شد که محمدحسین به خیلی از دوستانش مراجعه کرده تا برود سوریه، هیچ خبری نشنیدیم تا اینکه یک روز صبح دخترم گفت محمد حسین را دیده که در حال بستن کیف است و میخواهد به سوریه برود.
محمدحسین نگران غربت رهبری بود
وی افزود: محمدحسین اهل عکس نبود، روز اعزام به زور نشاندمش و گفتم من با تو هیچ عکسی ندارم، بیا چند عکس بگیریم، جالب اینکه آن عکسها را بعد شهادت دیگر پیدا نکردم و گویا از گوشی پاک شد. محمدحسین را به ترمینال رساندیم. وقت رفتن گفتم حداقل بگو با کی و از کجا میروی که گفت با لشکر فاطمیون از مشهد اعزام میشوم، بعد هم گفت ۲ خط وصیتنامه نوشتهام که به وقتش به دست شما میرسد، طوری نگاهم میکرد که گویی با نگاهش حرف میزد. هیچ خبری از او نداشتیم تا اینکه مدتی بعد خبردار شدیم دوستش حسین مجروح شده و دارند برمیگردند.
مادر شهید با اشاره به وصیتنامه شهید حدادیان بیان کرد: وصیتنامه خیلی کوتاه است، اما من برداشت خودم را از آن دارم و واقعا زیباست. اینکه جایی میگوید پیرو خط رهبری باشید که راه درست و راه امام زمان (عج) است، میگویند شهید به شهود میرسد و این وصیتنامهها از دست کسانی به ما رسیده که به شهود رسیدهاند. ایشان در وصیتنامه خود میگوید که قطعا راه امام زمان پیروی از ولایت است. راهی که ما در نماز میگوییم اهدناالصراط المستقیم. جای دیگری از وصیتنامه میگوید که خدا میداند در دلم چه غمها و غربتی از این سید مظلوم من و امثال من را آزار میدهد. یعنی اینکه اگر از غربت حضرت آقا ناراحت باشیم در کنار شهدا هستیم.
من از امامم دستور میگیرم
مادر شهید حدادیان در توصیهای به دختران جوان و خاطرهای از دوران جوانی خود گفت: ما در دوره امام خمینی (ره) زندگی کردیم، ایشان فرمودند زنان مطالعه کنند، از اخبار و مسائل روزگار آگاه باشند، رهبر انقلاب فرمودهاند با بصیرت باشید، این بصیرت با استادی در دانشگاه یا دبیر و دکتری به دست نمیآید، من با اینکه خانه دار هستم بسیار پیگیر این مسائل بوده و هستم و نسبت به مسائل نظام حساسیت نشان میدهم. سالها پیش یکی از مسوولین در روزنامه حرفی مغایر با نظام اسلامی زده بود که من چند بار با روزنامه تماس گرفتم و درباره این مطلب اعتراض کردم، به من گفتند شما چه کاره هستید که آنقدر پیگیری میکنید، گفتم من از امامم دستور دارم که اهل بصیرت باشم و به موضوعات بی توجه نباشم.
پدر شهید در بیان خاطرهای از کودکی محمد حسین و دیدار او با رهبر انقلاب گفت: چند سال قبل شهادت قسمت شد محمد حسین به عنوان فعالترین و کوچکترین خاددم هیئت رایه العباس و امامزاده علی اکبر چیذر (ع) انتخاب شود و به دیدار با رهبر معظم انقلاب برود، اما خامنهای در آن جلسه فرمودند که جوانان باید در وهله اول روی معنویت خود کار کنند و روزی که رهبر انقلاب پس از شهادت محمدحسین به منزل ما آمدند من این خاطره را گفتم.
تحقق آرزوی شهید با بوسه رهبر انقلاب اسلامی بر لباس خادمی
وی با اشاره به آرزوی شهید بیان کرد: بوسهای که رهبر انقلاب اسلامی بر تابوت شهید صیاد شیرازی چنان به جان محمدحسین نشست و همیشه میگفت خوش به حال صیاد و این اتفاق برای محمد حسین افتاد که پس از شهادت رهبر بر لباس خادمی او بوسه زد.
مادر شهید حدادیان با اشاره به اینکه محمد حسین علمدار مبارزه با نفاق است گفت: متاسفانه سه شهید نیروی انتظامی در آشوبهای دراویش بسیار مظلوم واقع شدند. بعد از شهادت این سه نفر دراویش قلدرمآبانه به نیروی انتظامی رفتند و مطالبه داشتند؛ اما این پیش برندگی خون شهداست که انقلاب را به سرمنزل مقصود میرساند.
من حاضرم!
وی در ادامه به حی و حضور شهدا اشارهای کرد و گفت: روزهای اول شهادت محمدحسین پدر ایشان خوابی دید که در آن محمدحسین گفته بود هرکس به این خانه میآید به دعوت من است و اگر جایی دعوت شدید که نتوانستید بروید من به جای شما میروم.
پدر شهید در ادامه صحبتهای همسرش بیان کرد: گاهی از حضور در یادوارهها به خاطر دوری راه خسته میشویم، اما زمانی که در جریان زحمت مسوولین برگزاری یادوارهها و هزینههای آن که مردمی است، قرار میگیریم دلگرم میشوم. اتفاقات خاص هر یادواره نیز خستگی را از جانمان میبرد.
انتهای پیام/ 141