به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، کتاب «شناختنامه» روحانی شهید «عبدالکریم هاشمینژاد» به قلم «صاعقه خشنودی» از سوی نشر «رسانش نوین» و با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران در سال 1396 منتشر شد.
این کتاب که در 48 صفحه قطع پالتویی به چاپ رسیده است به موضوعاتی از قبیل «ولادت و کودکی»، «تحصیل»، «مبارزان و فعالیتهای سیاسی»، «فعالیتهای قبل از انقلاب اسلامی»، «فعالیتهای بعد از انقلاب اسلامی»، «شهادت»، «ویژگیهای فردی و اخلاقی»، «باورها و اندیشهها» و «آثار» میپردازد.
در بخشی از کتاب آمده است:
مقاومت و سرسختی هاشمینژاد در برابر گروههای سیاسی ایدئولوژیک مانند نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، فداییان خلق، جبهه ملی و... مخالفان بسیاری را برای وی بهوجود آورد. به این دلیل نام ایشان در فهرست ترور برخی از این گروهها از مجاهدین (منافقین) قرار گرفت، نقشه ترور از سوی مجاهدین چندین بار طراحی شد و به شکست انجامید.
بار اول نارنجک تروریستها به پنجره خانه اصابت کرد و به کوچه پرت شد. بار دوم هم در محل سخنرانی وی، زیر تریبون بمبی گذاشتند، اما از آنجایی که سخنرانی لغو شد، ناکام ماندند.
با توجه به این اتفاقات هاشمینژاد خود را برای شهادت آماده کرده بود. مطمئنا فردی با چنین شجاعت و سابقه مبارزاتی چه قبل از انقلاب با مقاومت دلیرانه در مقابل ساواک و رژیم شاه و چه بعد از انقلاب با حضورش در جنگ تحمیلی، باکی از شهادت نداشت، آن را افتخاری برای خود میدانست.
از ایشان نقل شده که خوابی دیده بودند که بیرابطه با شهادتشان نبود: «با نزدیک شدن شعلههای آتش به امام خمینی، تلاش من برای خاموش کردن آتش فایده نبخشید. تمام لباسهای امام سوخت، اما خود امام سالم ماند... تعبیر من این است که یاران امام چون لباس اویند، شهید میشوند که با خواست خدا من نیز از شهدا خواهم بود، اما خورشید وجود امام عزیز همچنان میتابد»
معاون اطلاعات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در بازجویی خود درباره طرح ترور عبدالکریم هاشمینژاد گفت: «طرح ترور به دست «جلال و شهاب» دو تن از اعضای سازمان ریخته شده بود... چون در طبسی در حال حاضر در مکه است و هاشمینژاد فرد اول مشهد است، به همین دلیل نارنجکی به هادی علویان که در دکه کتابفروشی صحن حرم کار میکرد، دادند و قرار شد به بهانه خرید کتاب و پوستر به حزب برود و درِ توالت حزب نارنجک را باز کنذ و موقع خروج هاشمینژاد از کلاس، او را از بین ببرد».
از آنجایی که علویان به حزب رفت و آمد میکرد، نگهبانان او را میشناختند. قرار بود یکشنبه این کار را انجام دهند، اما شهید هاشمینژاد آن روز به حزب نیامد. زمانی که هادی علویان و سازمان دریافتند برنامه آنها فاش شد، سهشنبه صبح زود علویان به بهانه گرفتن پوستر به حزب آمد.
زمانی که کلاس درس تمام شد و شهید به سمت جمع عظیمی که در سالن دیگر تجمع کرده بودند میرفت، علویان خود را به ایشان رساند و از پشت ایشان را بغل کرد و نارنجک را زیر شکم وی گذاشت و با شدت از جانب صورت به زمین خواباند و نارنجکی که ضمن آن را کشیده بود منفجر شد. شهید هاشمینژاد در این حادثه به شهادت رسید در حالی که شکم او پاره و دستهایش قطع شده بود. هادی علویان نیز با دست قطع شده در حال فرار بود که با تیراندازی محافظان کشته شد.
شهادت این جوانمرد فاضل، همه ایران را متأثر کرد، چرا که بزرگمردی بیمانند از دست رفته بود. امام خمینی (ره) در سخنرانی پس از شهادت شهید هاشمینژاد چنین فرمود» «انا لله و انا الیه راجعون... در روز شهادت امام جواد سلامالله علیه یکی از فرزندان و تبار آن خانواده به شهادت رسید. شهید هاشمینژاد که من از نزدیک با او آشنا بودم و خصال و تعهد آن شهید را لمس کرده بودم و مراتب فضل و مجاهدت آن بر اشخاصی که او را میشناسند پوشیده نیست، امروز در شهادت سلف صالح، این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد.
آیتالله خامنهای نیز در خطبهای از اینکه مردم خراسان پدری دلسوز و برادری علاقمند و فداکار را از دست دادهاند و ملت ایران یک فرزند ارزشمند و کمنظیر، اظهار تأسف کرد و فرمود: «من احساس میکنم برادر عزیز و گرانبهایی را که قلبا و روحا به او خیلی متکی بودم و همواره به او دلخوش و امیدوار بودم از دست دادهام».
«شهید هاشمینژاد پس از عمری مجاهده و مبارزه در راه خدا، هفتم مهر 1360 روز شهادت امام جواد (ع) در 49 سالگی به شهادت رسید. بدن مطهرش در مشهد پس از تشییع بیسابقه در رواق دارالسلام حرم امام رضا (ع) دفن گردید».
رهبر معظم انقلاب اسلامی که از نزدیک شهید هاشمینژاد را میشناختند درباره منش و شخصیت ایشان فرمودند: «هاشمینژاد از لحاظ شخصی فردی متواضع بود، انسان شجاعی بود، خوشفکر و خوشقریحه بود، زحمتکشیده و درسخوانده بود، بیطمع و بدون چشمداشت به مال و مقام کار میکرد و به کار علاقه داشت. صداقت و اخلاصث و وفای او را همه میدانند. او یک شخصیت از همه نظر ممتاز بود».
انتهای پیام/