به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، مجموعه شعر «قاف قافیه» شامل اشعار آیینی، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و جبهه مقاومت است که به کوشش «صدیقه صداقت» و به همت سازمان بسیج هنرمندان استان مازندران، ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی و سپاه کربلا در 86 صفحه از سوی انتشارات «سرو سرخ» در سال 1398 منتشر شده است.
در ادامه چند شعر انتخابی از این کتاب را از نظر میگذرانیم.
رحمت الله حسنپور
شبی را با شهیدان سر نکردیم
چراغ عشق را باور نکردیم
کریمان سفره دل را گشودند
ولی ما نذر یکدیگر نکردیم
دریغا ای دریغا ای دریغا
شبی را زیر باران سرنکردیم
دمی را با وضوی خون نبودیم
سفر تا وادی سنگر نکردیم
به بزم عارفان نجوا نمودیم
ولی رقصی بدون سر نکردیم
کنون شرمنده آل شهیدیم
که چشم کوچهها را تر نکردیم
گذشتیم از خیابان شهیدان
ولی ترک سر و همسر نکردیم
در این بازار بیتاب مدرنیزم
دعا بر حال همدیگر نکردیم
هوای لالهها را بو کشیدیم
فرار از دام سیم و زر نکردیم
اسیر مبلمان خانه ماندیم
نگاهی بر گل پرپر نکردیم
به کنج خلوتی تنها نشستیم
شراب عشق در ساغر نکردیم
تقدیم به سیزده شهید مدافع حرم مازندرانی در کربلای خانطومان
محمدجواد مهدوی-ساری
«قل اعوذ برب آینهها
«قل اعوذ برب لاله و یاس
آه «من شرّ» این همه کینه
آه «من شر دشمن خناس»
دشمنی از تبار قابیل و
شمر و خولی و ابن مرجانه
وارثان خباثت و ظلم و
دشمنیهای کورکورانه
باز هم نهروانیان زمان
آتش جهلشان زبانه کشید
یادشان رفته پای آنان را
ذوالفقار علی چگونه برید
حال این ذوالفقار غیرت او
در کف شیعیان ایران است
زوزه ترس گلههای شغال
از هراس هجوم شیران است
طرح افکار شوم در شرشان
جز خیالات خام چیزی نیست
این همه قیل و قال باطلشان
پیش مردان حق پشیزی نیست
پوزههاتان به خاک نزدیک است
آی مزدورهای آل سعود
ما همه بچه شیرهای علی
فاتح خیبریم، قوم یهود!
همچو تمار عاشقانه رویم
بر سر دار عشق باکی نیست
در دل کوله بار غیرتمان
توشهای جز لباس خاکی نیست
خانه زاده تبار عشقیم و
ریزه خواریم بر سر این خوان
سرشان نذر آل فاطمه است
مردمان قبیله سلمان
لشکری از قبیله دریا
باده از جام عشق نوشیده
سرزمین همیشه سبز شمال
خلعتی رنگ لاله پوشیده
چشم مازندران پر از اشک است
مثل من، مثل چشمهای ترم
با تمام وجود میگویم
ناز شصت مدافعان حرم
سیده عادله حسینی-آمل
هزار دلهره در جان واژههای تو بود
نشانهاش غم و بغضی که در صدای تو بود
تو خواستی بروی، من چه ساده فهمیدم
چرا که حرف دلت توی چشمهای تو بود
دلم به عشق تو مجبور بود، جوری که
رضایت دل من، در پی رضای تو بود
قرار بود که از هر چه هست دل بکنی
سفر کنی به مسیری که کربلای تو بود
سرشته بود گلت را به حب آل علی
خدا چقدر حواسش به ابتدای تو بود
چه راز داشت نگاه تو لحظه رفتن،
که چشمهای ترم محو رد پای تو بود
تو دستچین شده بودی برای راهی سرخ
و سوختن به ره عشق، ماجرای تو بود...
صادق کیان نژاد امیری
«یادش به خیر آن عشق بازیهای خانطومان
اردیبهشت سرفرازیهای خان طومان»
از خاک تا افلاک این وادی پر از نور است
از نور این وادی دو چشم داعشی کور است
دشمن بداند ما ز نسل ذوالفقاریم و
پاداش چشم چپ به این وادی فقط گور است
دیگر زمان ترک تازی شما رفته است
موسای ما سند نشین وادی طور است
ما را نترسانید از قطع سر و گردن
در بین فرزندان حیدر ترس منفور است
امکان ندارد گوشهای خاموش بنشینیم
این از مرام شیعه آل علی دور است
وقتی ببیند داعش و النصره وحشی
با حرمت ناموس شیعه شاد و مسرور است
کافی است تا لب تر نماید مقندای ما
طومار هستیتان به مهر نیست ممهور است
«یادش بخیر آن عشق بازی های خان طومان
اردیبهشت سرفرازی های خانطومان»
مجتبی فلاح نیا
ای پرستو چه قدر بال و پرت رنگین است
لحظه تلخ وداع من و تو سنگین است
تو خودت باد صبا بودی و مشک افشاندی
زیر تابوت تو در هر گذر عطرآگین است
پاسدار حرم عشق دعا کردی و بعد
هر نفس بر لب عرشی ملک آمین است
تو پریدی و ولی بال و پر من بسته است
سوی دستان تو چشمان من مسکین است
عشق در محضر قدسی تو زانو زده است
از کرامات بسیجی شدن تو این است
غبطه بر عید تو هر کس بخورد جا دارد
پیش ارباب شب و روز تو فروردین است
شهد گلبوسه بابا به لب خونینت
گر چه تلخ است ولی رایحه ای شیرین است
مجید امیری سوادکوهی
قلب بسیجیام شده طوفانی دمشق
ویران شده ز گریه رهبر سرای عشق
امشب دلم شکسته غمهای رهبر است
غمگین نالههای شبستان حیدر است
یا رب مباد هم رده کوفیان شویم
دشمن بدان که قاتل شمر و سنان شویم
تیره شده است روی جهان از گناه تو
آتش زنیم، کاخ سفید سیاه تو
رسوا کنیم آل سعود و جهود را
ویران کنیم در دلشان هست و بود را
ما وارثان میثم تمار و جابریم
سختی اگر به ما برسد سخت صابریم
آید امام و منجی و پیغمبر رسول
همراهیاش کند گل زهرایی بتول
با او دهیم پاسخ «من ناصر الحسین؟»
سیدعلی خامنه ای نور هر دو عین
صادق کیان نژاد امیری
با نام مردان یل از جان گذر کرده
میخوانم از طوفان قوم ترک سر کرده
دم میزنم از شیر فرزندان عاشورا
از آن سبکبالان تا دریا سفر کرده
نسلی که میفهمند سلمان و ابوذر را
نسلی که در پای حرم سینه سپر کرده
این نسل، با سر رفته با سر برنمیگردد
این نسل، مادر را، پدر را مفتخر کرده
این نسل با یک گوشه چشم رهبر دلها
سر داده، از سامان خود صرف نظر کرده
این نسل را از ابتدای خلقت عالم
حق در مسیر عشق جاویدالاثر کرده
این نسل با یک نعره «یا حیدر کرار»
هر چه ز داعش بوده را زیر و زبر کرده
اینها همان نوزاد در گهوارهها هستند
آنها که میفرمود آن پیر سفرکرده
رفتند یک شب راه صدها تیره شبها را
این نسل، راه تا خدا را مختصر کرده
انتهای پیام/