به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «شجاعت» و «مردانگی»، دو مؤلفهای است که بعد از توکل به خدا، خیلی از کارها را در جبههها پیش میبرد؛ بنابراین بیخود نیست که جنگ تحمیلی را دفاع مقدس نامیدهاند؛ چراکه نگاه رزمندگان ما به جنگ، یک نگاه الهی بود.
این روزها کلیپی از سردار سرتیپ پاسدار «اسماعیل قاآنی» در فضای مجازی پخش شده است که وی در آن از «شجاعت» و «مردانگی» رزمندگان دوران دفاع مقدس میگوید.
وی در دوران دفاع مقدس، فرماندهی یگانهای ۵ نصر و ۲۱ امام رضا (ع) را برعهده داشت. سردار قاآنی تا سال ۶۶ فرمانده تیپ امام رضا بود که پس از آن فرماندهی لشکر ۵ نصر را برعهده گرفت.
سردار قاآنی در این کلیپ گفته است:
اینکه گفته میشود شجاعت و مردانگی [در جبههها] خیلی از کارها را پیش میبرد، [البته] بعد از توکل به خدا، [همینگونه است]؛ [رزمندگان] حدود سه کیلومتر از جاده را پاکسازی کرده بودند؛ اما در ۱۰ کیلومتر آن هنوز دشمن حضور داشت؛ ولی اهم تلاش را گذاشته بودند روی محور همان حوزه که دشمن از آن محور فشار میآورد.
روز سوم عملیات بود که [دیدیم] این تعداد نیروی دشمنی که در این ۱۰ کیلومتر حضور دارند، نه آمدهاند اسیر شوند و نه چیز دیگری و گاهی وقتها تیر یا خمپاره هم میزنند. برادر «شهید میرزایی» یکی از غلطکهای دشمن که در منطقه مانده بود، با اینکه لاستیک آن تیر خورده بود و پنچر شده بود، را دستکاری کرده و آن را روشن کرد، جلوی غلطک را چند ردیف گونی چید و خودش نشست پشت [فرمان] غلطک و حدود ۱۲ یا ۱۳ نفر از بچهها را برداشت [و به طرف دشمن رفتند].
غلطک حرکت میکرد و این ۱۲ یا ۱۳ نفر پشت غلطک حرکت میکردند و رفتند تا تمام افراد [دشمن]که روی جاده مانده بودند - که البته بعد از دو یا سه روز ۲۵ تا ۳۰ نفر بیشتر نمانده بودند - را اسیر کردند؛ درحالی که ما فقط دو مجروح دادیم؛ یکی از بچه تیر به دستش خورده بود و یکی دیگر هم به سرش.
من گفتم که اگر برادر «میرزایی» اینها (اسرای عراقی) را نکشد، حداقل یک کتک مفصلی به آنها خواهد زد؛ اما تا رسیدیم آنجا، دیدیم اولین کاری که کرد، اسرا را نشاند و به آنها آب داد. گفتیم که «مهدی! چرا هیچی نگفتی به اینها»، گفت «حالا که اسیر هستند، دیگر نمیشود چیزی به آنها گفت».
موضوع دیگری که بُعد مردانگی بچههای بسیجی را نشان میدهد، این [است]که ما آن چند روزی که در آن منطقه بودیم، اسرای زیادی گرفتیم؛ چون هرشب عملیات انجام میدادیم - در نهایت وقتی دشمن شروع کرد به بمباران شیمیایی عقبههای ما، دیگر نتوانستیم عملیات کنیم و یک مقداری کار مشکل شد؛ وگرنه هرشب در آن منطقه عملیات انجام میدادیم، آنهم با همان نیروهایی که صبح تا شب پدافند کرده و پاتکها را جواب داده بودند. - در این چند روز که در منطقه عملیات انجام میشد، تعداد زیادی اسیر گرفتیم؛ عمدتاً وقتی هلیکوپترها و قایقها میآمدند، اسرا را تخلیه میکردند؛ [اما]حدود ۱۰۰ نفر از این اسرا هنوز حدود ۲ یا سه روز [بود که] در دست ما مانده بودند.
بعد از اینکه به لحاظ برخی از مسائل قرار شد ما آن منطقه را تخلیه کنیم، برادر مرتضی مسئول لشکر برای تمام این ۱۰۰ نفر یک صحبت ۲۰ یا ۳۰ دقیقهای کرده و یکی از برادران هم صحبتهای او را برای اسرا ترجمه کرد و سپس همه آنها را آزاد کردیم و حتی یک نفر از آنها را، چون اسیر در دست ما بودند را نکشتیم. همه آنها را آزاد کردیم و سپس آن منطقه را ترک کردیم.
اینها چیزهایی است که وقتی در جنگ آنها را تجزیه و تحلیل میکنند، هیچ فکر مادی نمیتواند آن را تجزیه و تحلیل کند که آن اسیری که در دست ما بوده است و نتوانستیم آنها را تخلیه کنیم، چرا آنها را نکشتیم؛ ولی، چون نگاه جنگ و رزمندگان ما یک نگاه الهی است، سعی میکنند کاری که میکنند مطابق دستور الهی و مورد رضای خداوند باشد؛ بنابراین خیلی ساده این اسرا را آزاد کردند و...
انتهای پیام/ 113