به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «سید باقر طباطبایینژاد» که در آخرین فعالیتهای خود در صحنه هشت سال دفاع مقدس فرماندهی قرارگاه تاکتیکی نصر را عهدهدار بود؛ در سال ۱۳۴۱ ﻫ..ش در یكی از محلههای جنوب شهر تهران، در خانوادهای روحانی متولد شد.
پدرش «حاج سید عباس طباطبایی نژاد» و اجداد بزرگوارش از طرف پدر، مرحوم حجتالاسلام «حاج میرزا علی طباطبایی» و از طرف مادر، مرحوم حجتالاسلام «حاج شیخ علی مهدوی ظفرقندی»، هر دو از علما و فضلای به نام منطقه اردستان و زواره بودند.
سالروز شهادت «سید باقر طباطبایینژاد» بهانهای شد تا مروری بر سخنان سردار سرتیپ بسیجی «بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، پیرامون زندگی، ابعاد شخصیت و مبارزات پیش از انقلاب و حضور این شهید والامقام در صحنههای جنگ تحمیلی و سیر اخلاقی ایشان را داشته باشیم.
سردار سرتیپ بسیجی «بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و از همرزمان سردار شهید «سیدباقر طباطبایینژاد» در مراسم گرامیداشت این شهید که مرداد 1394 در مسجد الزهرا (س) در تهران برگزار شده بود، با تاکید بر اینکه با شهید طباطبایینژاد بسیار مانوس بوده و خاطرات زیادی از ایشان به یاد دارد، اظهار داشت: اوایلی که به خدمت ایشان رفته بودم و سمت جانشینیشان را در منطقه 7 پذیرفتم، سید باقر از آنجایی که بسیار فردی مردمی بود همواره در محافل حضور پیدا میکرد و روزی در همان اوایل من را به یک مجلس عروسی در کرمانشاه دعوت کرد.
وی افزود: وقتی من به همراه وی در آن مجلس حضور پیدا کردم، ایشان با بسیاری از حاضرین روبوسی و خوش و بش کرد و من خیلی رسمی سلام کردم. وقتی به او گفتم شما همه مهمانان را میشناسید؟ گفتند: نه!. لذا متعجب شدم و فکر کردم داماد را بشناسد، که گفتند داماد را نیز نمیشناسیم! و وقتی علت حضورمان را در آن مجلس جویا شدم؛ گفتند: بچهها گفتند داماد فامیل یکی از پاسدارهاست و تماس گرفته بود که برویم. من نیز با شما به این مجلس آمدم.
وی با ذکر خاطرهای دیگر به ویژگی همدلی و همزبانی شهید طباطبایینژاد اشاره کرد و گفت: در کرمانشاه اختلافات سیاسی بین گروهها بود. او نیز فارغ از این دعواها در جلساتشان شرکت میکرد. من نیز به همراه او میرفتم. یک بار به منزل فردی رفتیم که اکنون پدر شهید است و در سفری که به کرمانشاه داشتیم من را دید و یاد آن دیدار را کرد. شهید طباطبایینژاد در دورهای فرمانده سپاههای سنقر و پاوه بود که مردم آنجا وی را ستایش میکردند.
سردار کارگر به صوت زیبای شهید طباطبایینژاد در تلاوت قرآن و دعا اشاره کرد و گفت: صبر و بردباری از ویژگیهای بارز سید باقر بود و حقیقتاً این خصیصه در ایشان موج میزد. گاهی وقتها برخی به او توهین میکردند اما او هیچ واکنشی نشان نمیداد و با مهربانی برخورد میکرد. به مردم فوقالعاده اعتماد داشت. او با خانواده به مناطقی از پاوه و جوانرود میرفت و در مراسمهای دعای کمیل شرکت میکرد.
همرزم سردار شهید طباطبایینژاد به ذکر خاطرهای از سال 1362 و کمین ضد انقلاب در سنقر و بیستون پرداخت و گفت: ما شبهای جمعه به سنقر میرفتیم. یک شب همراه با شهید داودآبادی به منطقه رفتیم که جاده مالرو بود و صبح زود به ارتفاعی در نزدیکی یک روستا رسیدیم که شب قبلش ضد انقلاب به آنجا حمله کرده بود. در همانجا خانمی یک سینی نوشیدنی برای ما آورد که بخوریم؛ درحالی که من از سلامت این نوشیدنی اطمینان نداشتم اما شهید طباطبایینژاد سریع استقبال کرد و لیوانی از آن را نوشید. من شاکی شدم که چرا نکات امنیتی را رعایت نکردید. ایشان گفت: «این خانم زحمت کشیده است و باید به اینان اعتماد داشته باشیم».
وی در ادامه به تشریح جلوههایی از اعتماد بهنفس شهید طباطبایینژاد پرداخت و عنوان کرد: یک وقت در منطقه 7 جلسهای بود که شهیدان همت، متوسلیان و ناصر کاظمی حضور داشتند. موقع نماز اینان به شهید بروجردی اصرار میکردند که شما جلو بایستید تا نماز جماعت بخوانیم. سیدباقر آن وقت 19 ساله بود، وارد اتاق شد و جلو ایستاد و الله اکبر گفت.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس با بیان اینکه دیگر ویژگی شهید طباطبایینژاد مدارای با خانواده و فرزندان بود، افزود: شهید بروجردی تقسیمبندی کرده بود که فرماندهان غرب پیش از خطبههای نماز جمعه، سخنرانی کنند. سیدباقر نیز قرار بود در کنگاور سخنرانی کند. ایشان، علی پسرش را که بسیار پر جنب و جوش بود نیز به همراه خود برده بود و او را زیر تریبون گذاشته بود. در تمام مدتی که وی داشت سخنرانی میکرد، علی پای پدرش را قلقلک میداد اما او نهتنها به روی خودش نیاورد حتی فرزندش را هم مورد سرزنش قرار نداد.
سردار کارگر با اشاره به خاطره دیگری گفت: یک شب به همراه سردار شمس (سردار نقدی) که آن وقت فرمانده لشکر بدر بود و من معاون سردار ایزدی در قرارگاه نجف بودم به خانه سیدباقر دعوت شدیم. فرزندان ایشان تمام سفره را به هم ریختند و بعدش نیز رختهای خانه را به هم ریختند اما سیدباقر با فرزندانش مدارا کرد.
وی اظهار داشت: در عملیاتهای کربلای 1، 4 و 5 سردار ایزدی به سیدباقر گفت: «در قرارگاه بمان»؛ با وجود اینکه ایشان خیلی دوست داشت در عملیات باشد، اما به دستور فرمانده عمل کرد. شهید طباطبایینژاد اهل تکلف نبود. در خوردن و خوابیدن هیچ تکلفی نداشت و تعلقی نیز به دنیا نداشت و عاقبتش شهادت شد. افتخار میکنم که با ایشان بودم و حتی دو سه ماهی نیز خانوادگی با هم زندگی کردیم. سیدباقر حقش بود که شهید شود.
انتهای پیام/ 121