به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ارومیه، محمدحسين فرجی عربلوی آقاعلی، فرزند اسد در تاریخ اول فروردین ۴۰ در ارومیه به دنیا آمد و در تاریخ ۲۱ فروردین سال ۶۷ در نبرد با بعثیون در پنجوین به شهادت رسید.
فاطمه ملک نام، همسر شهید در مورد زندگینامه وی میگوید: شهيد فرجی از سال ۴۷ شروع به تحصيل كرد و تا مقطع پنجم ابتدایی درس خواند و چون شغل پدر وی كشاورزی بود، ترک تحصيل كرده و به پدر خود در كارها كمک كرد.
وی میافزاید: بعد از مدتی شهید فرجی تصميم گرفت به كشور خدمت كند و از اين رو در نيروی زمينی ارتش جمهوری اسلامی ايران در لشکر ۶۴ استخدام شد، مدتی در خود لشكر خدمت كرد و بعد از مدتی در پادگان قوشچی مشغول به خدمت شد و در سال ۶۴ تصميم به تشكيل زندگی گرفت.
ملکنام میگوید: بعد از ۶ ماه از تشكيل زندگی شهید به مناطق جنگی اعزام شد، هر ماه يک بار به مرخصی می آمد و در هر بار كه مرخصی می آمد برای برگشتن به جبهه روزشماری می كرد.
همسر شهید فرجی ادامه میدهد: ما از رفتنش به جبهه ناراحت نبوديم، چون می دانستيم عليه دشمن بعثی جنگ میكند و هميشه فرمايش امام خمینی (ره) را تکرار میکرد که «نگذاريد مملكت ما به دست دشمنان و نامحرمان بيفتد».
وی تصریح میکند: آخرين ديدار ما با محمدحسين وقتی بود كه وی در ۲۷ اسفند سال ۶۶ برای مرخصی به خانه آمده بود، چون هيچ وقت در خانه نبود ما اصرار زيادی داشتيم كه يک هفته در خانه بماند، اما او يک روز قبل بليط برگشت خود را گرفته بود.
ملکنام عنوان میکند: بعد از اينكه وی به جبهه رفت نامه ای به ما ارسال كرد و روز آمدنش را به ما اطلاع داد اما چند روزی از قرار آمدنش گذشت و خبری از وی نشد و در اين مدت پسرش كه یک سال و نیم سن داشت خيلی بی تابی می كرد، بعد از يک هفته از پادگان قوشچی به ما خبر دادند كه وی بر اثر اصابت تركش به ناحيه سر شهيد شده است.
وی خاطرنشان میکند: بعد از شهادت وی، ما یعنی من و پسرم به نزد پدرشوهر خود رفتيم، اما بعد از ۴۰ روز پدرشوهرم اجازه ندادند ما پيش آنها بمانيم و به همين جهت چند سالی نزد پدر و مادر خودم در روستا زندگی كرديم، اما بعدها به خاطر آينده پسرم به شهر منتقل شديم و من كه تا سوم راهنمايی تحصيل كرده بودم ادامه تحصيل دادم و در سال ۷۵ ديپلم گرفتم و در كنكور شركت كرده و در مرحله اول قبول شدم اما در مرحله دوم قبول نشدم.
ملکنام در ارتباط با خصوصيات اخلاقی شهيد تصریح میکند: وی عشق زيادی به جبهه داشت و از نظر اخلاقی بسيار خوش اخلاق و مهربان بود، احترام زيادی به پدر و مادر خود می گذاشت، وقتی از جبهه میآمد به دوستان و آشنايان و اقوام سر می زد، از نظر اجتماعی و علمی هم خوب بود و سعی میكرد كه هيچ كس را از خود ناراضی نكند و از نظر فعاليتهای سياسی و فرهنگی قبل از انقلاب را كه من اطلاعی ندارم، ولط بعد از انقلاب به اندازه توانایی خود فعاليت داشتند، مثلاً شركت در مساجد و نمازجماعت و جلسات قرآنی.
انتهای پیام/