به گزارش دفاع پرس، ویرانی های جنگ 33 روزه به تعبیر رهبری انقلاب قرار بود ویروسی باشد که شیرینی پیروزی در جنگ 33 روزه را به کام جبهه مقاومت تلخ کند .اسرائیلی ها آنقدر در این جنگ تاسیسات عمومی و خدماتی و پل و مدرسه و بیمارستان و ... را زدند تا نه تنها مسیحیان و اهل تسنن بلکه شیعیان را هم رو به روی سید مقاومت قرار دهند .
امام خامنه ای در پیامی به سید مقاومت خبر از یک جنگ و جهادی دیگر در جبهه آبادانی و حل مشکلات مردم داده بودند که تکمیل کننده پیروزی بزرگ 33 روزه خواهد شد .
مادر عماد مغنیه از او پرسیده بود که آیا این همه ویرانی را می توان درست کرد ؟ عماد مغنیه گفته بود یگ نفر قرار است بیاید که کار خودش را خوب بلد است .
شهید شاطری که در لبنان به نام حسام خوشنویس معروف شد و سال ها بدون هیچ مرزی در میان اهل تسنن و تشیع آذربایجان و کردستان و کشورهای افغانستان و عراق در زیر باران خطرها جاده کشیده بود و مدرسه ساخته بود ، برای این کار انتخاب شده بود .
سید حسن نصرالله میان مردم رفت و گفت لبنان را از آن چیزی که بود زیباتر خواهیم ساخت "اجمل مما کانت ..."
به تعبیر سردار بزرگ اسلام حسام خوشنویس یا همان سردار شاطری ما تنها لبنان را نساخت بلکه دل های مردم لبنان و منطقه را از مسیحی و سنی و .. را فتح نمود و پیروزی دنیای اسلام را تکمیل نمود .
دکتر غضنفر رکن آبادی سفیر سابق ایران در لبنان و از دوستان نزدیک شهید شاطری است که در همین رابطه با وی به گفتگو نشسته ایم:
شما در برهه خیلی خاصی از تاریخ لبنان سفیر شده بودید و گفته بودند که آقای شیبانی از سفارت می روند و یک سفیر تازه نفس می خواهد بیاید و انتقاداتی هم مطرح شده بود . از آن طرف شهید شاطری کارهای بازسازی را از 2006 شروع کرده بود. آخرین روزهایی که شما از سفارت لبنان بر می گشتید یک عبارتی شنیدم که از شما به عنوان پرکارترین سفیر جمهوری اسلامی در لبنان یاد شده بود. سال 1382 شما نمایندگی جمهوری اسلامی را به عهده گرفتید و چند سالی بود که شهید شاطری وارد عرصه شده اند و این اولین آشنایی شما از بعد ازجنگ 33 روزه بود.
رکن آبادی: من در سال 81 به سوریه رفتم و تا سال 86 آنجا بودم. از سال 86 تا سال 89 در لبنان سفیر بودم. طول مدت ماموریتم در سوریه از سال 2002 تا 2007 بودیم و لذا سال 2006 نقطه عطف این جنگ ها و مبارزات در سوریه بود و تحولات خیلی مهمی رخ داد. در واقع سال 2003 جنگ آمریکا با عراق و سرنگونی دولت صدام حسین را داشتیم و همزمان با مسئله سوریه، مسئله عراق را هم پیگیری می کردیم. بعد از اینکه مسئله لبنان به پیش آمد و با توجه به این که قبل از سوریه یک دوره 5 ساله، در لبنان بودیم و بعد ستاد پشتیبانی جنگ در دمشق توسط سفارت تشکیل شد. در آن زمان ما خیلی از آوارگان لبنانی را اسکان دادیم.
بعد متوجه شدیم که خیلی از آوارگان لبنانی در جاهای دیگری هم گیر کرده و مشکلاتی برایشان به وجود آمده است. در این مرحله بنده به شخصه حضور داشتم. در طول دوران جنگ 33 روزه تردد داشتیم و برای نجات این آوارگان در رفت و آمد بین این مناطق بودیم.
در آن دوره یادم می آید که به یکی از رانندگان گفته بودم که برای نجات افراد برویم و ایشان گفتند که ما را همراهی نمی کنند و دلیلش را هم حمله کردن نیروهای دشمن مطرح کرده بودند و گفته بودند که ممکن است زیر تیر باران و حملات کشته یا اسیر بشویم .
در حالت عادی رانندگان برای بردن بار و تردد کامیون در آن مسیر 2000 دلار می گرفتند، ولی در زمان جنگ 33 روزه مثلا 10000 دلار می گرفتند. یعنی شرایط تا این حد به خاطر بمباران سخت شده بود. یعنی آن زمان اسرائیلی ها می گفتند که از طرف ایران موشک آورده شده است که از طریق جاده دمشق در حال امداد رساندن به سمت بیروت است و به همین دلیل آن منطقه بمباران می شد.
بنابراین هر کامیونی را که قصد تردد داشت، هواپیماهای بدون سر نشین اسرائیل در طول مسیر می زدند. در طول جنگ 33 روزه با این وضعیت ما تردد داشتیم. بعد از این مدت به قوه الهی جنگ با تلاش حزب الله به پیروزی رسید. جمعیت زیادی از مردم لبنان که در آنجا بودند را در حرم حضرت زینب(س) جمع کردیم و از من خواسته شد سخنرانی کرده و جشن پیروزی بگیریم. مردم خیلی خوشحال بودند. بعد از این مراسم جشن مردم با اتوبوس به سمت لبنان رفتند.
هیئتی از ایران به ریاست آقای سعیدلو به لبنان آمدند که شهید شاطری هم همراه این هیئت به لبنان آمد.
همراه این هیئت تعدادی از وزرا از جمله آقای سعیدی کیا و آقای مصطفوی قائم مقام وزیر خارجه هم بودند. ابتدا وارد تهران شدند و همراه 15 دستگاه آمبولانس که اهدایی جمهوری اسلامی ایران بود از دمشق به سمت مرز لبنان حرکت کردیم. شهید شاطری هم کار خودشان را دقیقا یک روز بعد از جنگ 33 روزه شروع کردند.
در این مدت که جنگ شروع شده بود نگرانی ای که داشتیم این بود تکلیف این خیل جمعیت بی خانمان چیست؟ چون اسرائیلی ها اقدام به تخریب گسترده می کردند. فرقی که جنگ 2006 با جنگ 1996 داشت این بود که در سال 1996 نقطه ای می زدند، ولی در جنگ 2006 در یک دقیقه ساختمان های 15 طبقه و حتی زیر زمین را تخریب می کردند
یکی از اهداف اصلی این بود که با این ویرانه ها چه کنیم. فشار زیادی را هم بر سر حزب الله وارد میکردند. پیشنهاد های زیادی شد که برای اسکان یا چادر کانتینر ایجاد بشود. ما که در لبنان بودیم می دانستیم که فرهنگ مردم لبنان طوری نیست که بخواهند در چادر یا کانکس زندگی کنند .
لذا تدابیری ایجاد شد که در سریع ترین زمان ممکن این مسکن ها ساخته بشود. و تا مدت یک یا دوسالی که این ساختمان ها ساخته شود اینها در ساختمان هایی که هست به صورت مستاجر زندگی کنند تا ساختمان های جدید ساخته شود.
یک بخش ساختمان های مسکونی مردم بود. بخش های دیگر راه ها، پل ها، مسجد ها، کلیساها، مراکز درمانی و بیمارستان ها را هم شامل می شد. حقیقتا کار سختی بود. اولین باری که چهره شهید خوشنویس را دیدیم، گفتیم انشالله از پس این مسئولیت برآیند!
در طی جلساتی که داشتیم من با ایشان برخورد داشتم و هر مجلسی که وارد می شدیم همیشه صبر می کردند که همه بنشینند و متواضعانه برخورد می کردند. ایشان با عنوان مسئول امور بازسازی در لبنان حضور داشتند.
ایشان تجربیات کاری زیادی در جاهای مختلف داشتند. اما بسیار خاکی بودند. ایشان خواسته بودند که در لبنان مدرسه ای برای ایرانی ها ساخته بشود و ما هم مجوز این کار را از دولت لبنان گرفتیم و بعد عملیات ساختمانی برای اجرا را شروع کردیم.
پروژه سفارت ایران که شروع شده بود، تا زمانی که ما در آنجا بودیم 60 درصد کارهایش انجام شده بود. پروژه جامعه المصطفی که هم گرفتن مجوز و هم ساخت ساختمانش کار دشواری بود. مکانی که در محل باغ سفارت جمهوری اسلامی بود یادگار شهید شاطری هست که در کوتاه ترین زمان ممکن گفتند که این پروژه را تا روز قدس تحویل می دهیم. یعنی ظرف نود روز که یادگار از ایشان است.
آخرین بار که روز اول عید نورورز بود که همه ایرانی ها را در باغ سفارت دعوت می کردیم و ایشان هم بودند با هم عکس یادگاری گرفته بودیم.
بعد از بازتاب سفر آقای احمدی نژاد به لبنان و اقدامات بازسازی هم که رو به اتمام بود شما هم به عنوان سفیر با بزرگان دولت لبنان مراوده داشتید. تاثیر این بازسازی لبنان توسط جمهوری اسلامی در دید و برخورد مسئولین لبنانی و بحث پارک ایران و روایت شما از پارک ایران را فرمایید.
رکن آبادی: مناطق جنوبی لبنان که بحث مقاومت و تهاجم دشمن وجود داشت، مسئولین لبنانی به این جاها نرفته بودند. برای اولین بار که این تغییرات و تحولات را می دیدند شگفت زده می شدند. در اکثر دیدارهایی که با مسئولین لبنان صورت می گرفت آنها تقدیر و تشکر ویژه ای از ایران و تلاش های شهید شاطری می کردند.
از دقت عمل سرعت عمل و کیفیت عمل کارها تشکر می کردند. شهید شاطری در لبنان چندین کارخانه آسفالت و سنگ شکن را تاسیس کرد. فقط برای اینکه کیفیت کارها خوب پیش برود. می گفتند که ما می خواهیم بهترین قیر و مواد ساخت و سازی را برای آسفالت و ساختمان تهیه کنیم .
کار و ماموریت برای بازسازی جاده ها و ساختمان های جنگ زده بود، ولی چون کیفیت مواد و کار بسیار عالی بود مسئولین لبنان از ما می خواستند که حتی جاهایی را هم که مورد حمله واقع نشده بود و در واقع شهرها و جاهای دیگر بود، را برایشان بسازیم .
در رابطه با کارهایی که زیر نظر مهندس خوشنویس صورت گرفته بود به شدت تقدیر می کردند و این نقش مهمی در پیشبرد گسترش روابط سیاسی داشت. وقتی می خواستیم نظام جمهوری اسلامی و قوانینش را تشریح کنیم امور مصداقی انجام شده را مثال می زدیم و فرهنگ و نظام اسلامی جمهوری اسلامی ایران با این مثال های مصداقی در واقع، هم در مقام نظری و تئوری و هم از نظر عمل بین مسئولین بلند پایه لبنان جا می افتاد.
شهید خوشنویس با سرعت زیاد مساجد و خانه و پل و جاده بیش از 5000 پروژه انجام داد و خیلی به ملاحظات سیاسی هم کاری نداشت و زمانی که لبنان اسم ایران را به عنوان کشور کمک کننده در زمان جنگ 33 روزه نیاورده بودند ایشان مصاحبه ای انجام داده بودند و از ایران به عنوان کشوری یاد کردند که با کمترین امکانات بیشترین بازسازی ها را نسبت به سایر کشورها در لبنان انجام دادند.
دلیلش هم این بود که دولت ایران خودش مستقیما کارها را انجام می داد. دولت لبنان انتظار داشت که بودجه در اختیار آنها قرار بگیرد و چون این کار صورت نگرفت، این ها نام جمهوری اسلامی ایران را نیاورده بودند و این موضوع باعث شد که شهید خوشنویس کارهای انجام شده را به صورت اسنادی مصور مستند کرد و هر سال این مجموعه تجدید چاپ می شد.
ایشان همچنین در نقطه صفر مرزی لبنان با فلسطین اشغالی پارک ایران را ایجاد کرده بودند. بحث هایی مثل پارک ایران، دغدغه های فرهنگی شهید بود. پیش از این پارک ایرانی وجود نداشت که ایشان بخواهند بازسازی کنند، بلکه ایشان یک پارک جدید ساختند با نام ایران. و این همان یعنی بحث فرهنگی است. .
میدان اصلی جنگ نیروهای اسرائیلی و نیروهای مقاومت همین منطقه پارک ایران بود. شهید از دیدن منطقه بی آب و علف و رها شده ناراحت بود و می گفت که چرا در آن سوی مرز کشور دیگر، باید از امکانات و زیبایی برخوردار باشد ولی ما و مردم این منطقه چیزی نداریم.
بنابر این طرح را از همان زمان ایجاد کرد و نهایتا عملی شد. هرکس می خواست از رشادت های مردم لبنان آگاه شود و اشغال گرانی که پشت مرز هستند را مشاهده کند، در آن نقطه صفر مرزی قابل رویت بود.
در واقع این پارک ایجاد شد تا همه بفهمند که جنگ تمام شده و آنقدر امنیت برقرار هست که مردم برای تفریح خودشان به نقطه صفر مرزی می آیند. این موضوع پیام فرهنگی و سیاسی بسیار قوی ای داشت. و هدف فقط ساختن یک پارک نبود و پشتش چند هدف و چند پیام بود. بارها اسرائیلی ها به سازمان ملل شکایت کرده بودند که این پارک باید برچیده شود، چون جلوی دید ما را گرفته است.
مردم دیگر کشورها و حتی غیر مسلمان ها، وقتی از این پارک و موزه ملیتا بازدید می کردند، شیفته ی مقاومت می شدند. در طول سال میلیون ها نفر از این پارک و موزه دیدن می کنند. و تاثیر زیادی در گسترش فرهنگ مقاومت دارد.
در واقع هدف شهید علاوه بر آسایش مردم تبلیغ انقلاب بود و هر جایی که می رفتند و بین مردم حضور پیدا می کردند هدف خودشان را جلب رضایت مردم و رضایت خدا معرفی می کردند. به دلیل کارهای فرهنگی و عمرانی که ایشان انجام داده بودند، خیلی از جریان ها و طیف های سیاسی و مردمی، استادان دانشگاه -که آمارشان به 6000 نفر می رسید - زمانی که ایشان به شهادت رسیدند در سفارت ایران شرکت و ابراز همدردی کردند.
درباره استراتژی نظام جمهوری اسلامی در لبنان برای حمایت از مقاومت و ارتباط این مسأله با امنیت ملی جمهوری اسلامی توضیح دهید.
رکن آبادی: حکومت اسلامی و اصول قانون اساسی در اصل های سوم و150و151و152و154 اخص تاکید شده بر محورهای حمایت از مستضعفان و مظلومان و وحدت جامعه اسلامی و اسلام و حمایت از مسائل حق طلبانه،که طبق قانون اسلامی نظام ما چنین اقدماتی را انجام می دهد.
خیلی از افراد می گویند همه کارهایی که ایران می کند برای حفظ منافع ملی خود است و این طبیعی است و هر کشوری سعی می کند بیشترین منفعت را برای کشورش بگیرد و در همه دنیا قابل قبول است.
اما نکته مهمی که وجود دارد تفاوتی که بین منافع ملی ایران و سایر کشورها وجود دارد، کسب قدرت حفظ قدرت افزایش قدرت حراست از نظام سیاسی آن کشور حراست از میراث ملی فرهنگی و تاریخ که جمیعا همان منافع ملی کشور هست.
اما ایران منافع ملی اش تامین نمی شود مگر با تامین منافع ملی مستضعفان و مظلومان در سراسر جهان. نه اینکه منفعت ملی نداریم و نه اینکه بگوییم همه منافع برای کشور ایران است. اسلامی بودن نظام جمهوری اسلامی ایران چنین اقتضایی را دارد.
ما در سراسر دنیا، از مسئله لبنان و فلسطین حمایت می کنیم و تبعات آن را هم می دانیم و افتخار می کنیم به اینکه از مظلومان و مستضعفان حمایت می کنیم. بنابراین در برابر اسراییل و امریکا و هم پیمانانشان چنین موضعی را اتخاذ کردیم و منفعت ملی ما ارتباط مستقیمی با منفعت مستضعفین و مظلومان جهان دارد.
از این حیث چنین موضعی داریم و طبیعیست که بازتاب هایی دارد. برای حفاظت از منافع ملی کشور و اینکه مردم در در کمال آرامش زندگی کنند، طبیعیست که حمایت گسترده ای از مقاومت در لبنان و فلسطین شود.
علاوه بر اینکه یک اصل اسلامی در آن دخیل است؛ با توجه به اینکه قبله اول مسلمین جهان در آنجاست و هیچ مسلمانی نمی تواند نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد و دوما اینکه این موضوع یک مسئله انسانی است .
با توجه به اینکه هم نوعان ما به دست اسرائیلی ها کشته می شوند و نمونه اش جنگ 51 روزه بود که در غزه صورت گرفت و زنان و کودکان غزه کشته شدند و چه جنایت هایی کردند.
در کنار این دو عامل، امنیت ملی است. از این حیث که این گونه تعریف کنیم که منافع ملی ایران ارتباط مستقیم با منافع مظلومان و مستضعفان و ستمدیدگان جهان دارد.
رسانه ها روایت های مختلفی از حضور شهید در سوریه داشتند. مثلا یک شبکه اسرائیلی که فارسی زبان هم بود گفت که آقای خوشنویس که از ژنرال های سپاه هستند به سوریه رفتند و شروع به کشتن مردم سوریه کردند. ما هم یک سری فیلم از حضور شهید در سوریه به دست آوردیم که ایشان به مدارس و مناطق شیعی می روند و به محرومان کمک می کنند. لطفا راجع به حضور شهید خوشنویس در سوریه توضیح دهید.
رکن آبادی: مسائل سوریه و لبنان مخصوصا بعد از آغاز بحران در سوریه کاملا به هم پیوسته شد. مثل جنگ 33 روزه که سوریه مرکز اسکان و کمک رسانی و ستاد پشتیبانی جنگ شد. بعد از 2006 این وضع را ما شاهد بودیم و ارتباط مستقیم بین سوریه و لبنان بود و نسبت به آنچه در سوریه هم صورت می گرفت، دوستان بی تفاوت نبودند .
چون بحث، بحث انسان دوستانه و کمک بود. شهید خوشنویس با توجه به اینکه پروژه ها در حال اتمام بود سفرش به سوریه زیاد شده بود، چون سوریه هم احتیاج به بازسازی داشت. از همان زمان خودش را برای انجام کارها و بازسازی مناطق سوریه را آماده و برنامه ریزی کرده بود. گاهی که برای زیارت به سوریه می رفتند برای بازسازی سوریه هم برنامه ریزی هایی انجام می دادند.
حال به بحث شهادت حاج حسن شاطری بپردازیم. لحظه ای که خبر دادند که ایشان شهید شدند شما کجا بودید و چه می کردید؟
در اتاق خودم در سفارت بودم که توسط یکی از برادران که در سفارت حضور داشتند به من خبر داده شد. این برادر از دوستان و هم سنگران شهید بودند. از جزییات شهادت پرسیدم و در واقع شوک به من وارد شد و همه کسانی که در لبنان بودند کافی بود یک برخورد با ایشان داشته باشند تا عاشقش بشوند.و این واجب می شد که این ارتباط ادامه پیدا کند. جاذبه و روحیه خوبی داشتند.
ایشان برای من نقطه اتکا بود. عادتی که داشتیم این بود که زیاد بیرون می رفتیم و با مردم و مسئولین برخورد داشتیم که خود این دیپلماسی عمومی و ارتباط با مردم بود. می دانیم که لبنان 4 میلیون جمعیت دارد و در واقع کارهای ایران و دیدی که نسبت به مردم لبنان و مستضعفان دارد روی این مردم و این جمعیت تاثیر داشته است.
وقتی در بین جریان های سیاسی مختلف و تشکل های مختلف درخواست هایی داشتند که مثلا ما می خواهیم در این قسمت این پروژه را انجام دهیم و وقتی که به ایشان می گفتیم ایشان همیشه جواب مثبت می دادند و معمولا همه موانع را از سر راه بر می داشتند. حتی مهمترین بحث که بحث بودجه است. یعنی ایشان کار خودشان را انجام میدادند و بعد از پایان کار بودجه را دریافت می کردند.
بعد از شنیدن خبر شهادت شهید یکی بحث شخصی مطرح بود و دیگری بحث صحنه ی منطقه ای که دشمنان از نبود ایشان بهره ای برای خودشان ببرند. در چنین مواردی ما در لبنان اتاق فکر داشتیم و طراحی هایی را انجام می دادیم. این طراحی ها معمولا خوب جواب می داد. در ارتباط با این موضوع هم باید فکری می کردیم، چون در آن برهه زمانی فضا خیلی سنگین بود و فضای رسانه ای لبنان خیلی مهم بود. درواقع در کل جهان پخش می شد و این سفارت ما بود و دنیایی که در مقابل ما بود. حال چه باید کرد؟ بعضی افرادی که در آنجا بودند، از ارگان های مختلفی بودند که با خود شهید در ارتباط بودند و طبیعی است که آنها با محافظه کاری شدیدی شهید را به حرم مطهر بردند و مراسم تشییعی انجام دادند و از آنجا به تهران انتقال می دادند. ولی من در مقابل دوستان مقاومت کردم و دنبال این مسئله بودم که این شهید به عنوان رییس ستاد بازسازی جمهوری اسلامی ایران در لبنان بوده و الان به دست عوامل صهیونیستی به شهادت رسید و این موضوع باید در بیشترین حد ممکن پرداخته شود و تا جایی که ممکن هست باید به این موضوع اهتمام نشان دهیم.
بعد از دو ساعت از شنیدن خبر این مطلبی بود که با دوستان داشتیم که این بحث، بحثی ملی است و اگر دیر بجنبیم تا ماه ها نمی شود این موضوع را کنترل کرد و تا آنها دست به کار نشدند ما رسما و به صورت شفاف وارد میدان بشویم و با این کار تمام دسیسه های دشمنان را خنثی خواهیم کرد و اجازه زیاده گویی را نخواهیم داد.
در همان دو سه ساعت کارهای رسانه ای اطلاع رسانی انجام شد که در تلویزیون المنار به صورت زیر نویس این خبر پخش شد که به مدت دو روز مراسم ختمی برای رییس ستاد بازسازی آقای حسام خوشنویس هست و تلویزیون المنار اولین خبرش را به این شهید اختصاص بدهد و ما با افتخار و بدون کوچکترین محافظه کاری باید این را اعلام کنیم .
این فکر که اجرایی شد یک شهید ملی و سفارت که نماد ملی کشور است و هر محلی غیر از سفارت شما نمی توانستید این چهره های شاخص ملی را ببینید. وقتی رییس جمهور نماینده خودش را می فرستد و وزرا در این مراسم شرکت می کنند و گروههای مختلف سیاسی حضور داشتند در این مراسم باید فهمید که نقشه های دشمنان خنثی شده است.
البته در آن زمان من خودم در شبکه ها و مصاحبه های مختلف به زبان عربی شرکت کردم و توضیحات کامل درباره فعالیت ها اقدامات و ماموریت های این شهید دادم. بعد از خبر حضور بسیار گسترده مردم لبنان را در سفارت ایران در لبنان دیدیم و من به شخصه در پروژه هایی که در دست احداث شهید بود و قرار بود در همان زمان بهره برداری شود شرکت و سخنرانی کردم.
این مسئله خیلی مهم بود که طوری مطرح شود که تبعات منفی از طرف دشمن نداشته باشد و جلوی شیطنت های دشمنان گرفته شود. البته بعد از این قضیه دشمنان خیلی تلاش کردند ولی چون ضربه اول را ما زده بودیم دیگر حرفهایشان تاثیری نداشت.
در آخر چند خاطره از خودتان و خاطره بین شما و شهید به عنوان پر کارترین کسانی که در این عرصه حضور داشتند و نحوه مدیریت و ویژگی های مدیریتی شهید مطرح کنید.
رکن آبادی: بحث ما درباره شهید حسن شاطری است که در بین لبنانی ها به شهید مهندس حسام خوشنویس معروف بود. من اشاره کردم که از روزی که به لبنان وارد شدم چندین نفر تکیه گاه من بودند. بعد از خدا، مهندس به عنوان تکیه گاه اصلی من بود و همیشه با ایشان مشورت می کردم.
و همیشه در خواست هایی که به من داده می شد و من با ایشان مطرح می کردم ایشان سریعا گروهی اعزام می کردند برای بررسی میدانی که کارها به درستی انجام شود.
لبنان کشوری است که به پروتکل و مظاهر خیلی بها می دهند و کسب رضایت لبنانی ها بسیار دشوار است.اما همین لبنانی ها در سطح مسئولین از سرعت عملی که صورت می گرفت واقعا شگفت زده می شدند. چون در ارتباط با کارها من فقط تماس تلفنی داشتم و بقیه کارها توسط شهید انجام می شد. حال بعضی از این برنامه ها با موانعی روبرو بود ولی همین قدر که در دور افتاده ترین مکان ها سریع گروه جمهوری اسلامی ایران حاضر بود خیلی برایشان شگفت آور بود.
و این مسئله قوت قلب مهمی برای من بود، چون تاثیر زیادی در پیشبرد اهداف سیاسی ایران داشت. چون چیزی که زیاد مطرح می شد همین بحث قانونی حمایت از مستضعفین بود که خیلی ها می گفتند که این فقط در حد شعار است ولی این در لبنان عملی می شد.
بخش وسیعی از این کارها مرهون شهید خوشنویس و ستاد بازسازی ایران بود و این ابتکار عمل شخصی که ایشان داشتند. در واقع کار را خسته کرده بودند. مثلا کار سفارت ساعت 5 تعطیل می شد و ما تازه آن زمان باید شروع به کار می کردیم .
طرح ها و بررسی های میدانی باید بررسی می شد. و بیشتر کارکنان هم بدون اینکه از آنها خواسته شود برای همراهی من در سفارت می ماندند. اینکه شهید در طول شبانه روز 18 ساعت کار می کردند. و خستگی برایشان معنی نداشت.
و در هر ساعتی از شبانه روز پیگیرکارها بودند وجالب این است که در تمام مراسم مذهبی هم شرکت می کردند و در واقع خودشان بانی این مراسم بودند. مثلا دعای ندبه که در منزل حاج کاظم برگزار می شد. تمرکز اساسی ما روی جنوب و مقاومت و آن مناطق بود و در اکثر این برنامه ها با اینکه این موقعیت حساس بود ولی ایشان خودشان را به این مراسم می رساندند.
پدر شهید سید عباس موسوی و شهید شاطری که چشمانش از روضه ارباب پر از اشک است
هم چنین اردوهای مختلف و یا مراسم سیزده بدر هم برگزار می شد و فضای صمیمی و خوبی بین ایرانی ها برقرار شده بود. برنامه های متفاوتی برای همه ایرانی ها در آنجا برگزار می شد و در واقع نوعی همدلی بین آنها وجود داشت. و افراد درگیر فعالیت های این چنینی بودند. مثل اردو به کربلا و دمشق و ...
بین خانواده های اعضای 20 دفتری که جمهوری اسلامی در لبنان دارد، نزدیکی خاصی وجود دارد. و کلا می خواهم عرض کنم که همه این اتفاقات لطف و مرحمت خدا بود و ستاد بازسازی در همه مناطق آسیب دیده لبنان چه مناطق سنی و شیعه و مسیحی نشین را آباد کردند و شما اگر آنجا از لبنانی ها در باره امام و ایران و مسئولین و حضرت آقا سوال بپرسید خلاصه برای شما یک ساعت حرف می زنند و این ارزشمند است.
لبنانی ها حضور قوی ای در دستگاه های تصمیم گیر دنیا دارند. تعدادی از آنها وزیر، معاون رییس جمهور در کشورهای مختلف هستند. تعدادی از آنها در پارلمانهای کشورهای مختلف حضور دارند. بسیاری از آنها در بخش خصوصی و اقتصادی شرکت دارند و در واقع می خواهم بگویم که نظر خوب لبنانی ها درباره ایران، چه لبنانی های داخل لبنان و چه لبنانی های پنج قاره در منصب ها و ارگان ها و گروه های مختلف چهره ایران را در جهان بیمه کرده است.
نه فقط در لبنان، بلکه در کل جهان تاثیر بسزایی داشته است. طبیعتا بخش قابل توجه این قضیه مدیون شهدای این عرصه مخصوصا شهید شاطری هست که فداکاری کردند و قبل از ورود ما هم افراد دیگری بودند که زحمت کشیدند و بعد از ما هم تلاش می کنند و به قوه الهی روز به روز شاهد بهتر شدن ارتباط خود با جامعه لبنانی ها که تاثیرشان منطقه ای و بین المللی است هستیم.
در پایان اگر نکته ای خود حضرتعالی دارید، مشتاقانه میشنویم.
رکن آبادی: در پایان باید بگویم همه کسانی که اینجا شهید شدند، خودشان را برای این شهادت آماده کرده بودند. شهید شاطری واقعا برای شهادت ثانیه شماری می کرد و نوع سینه زدنش در مجالس امام حسین(ع)، نوع میان داری ایشان، نوع تحرک، نوع دعا خواندش و اینکه در هر مجلسی خودشان را حاضر می کردند و هیچ بهایی هم نمی دادند که در چه جایگاهی هستند و خیلی خاکی وارد می شدند .
و کسانی که شهید شدند مثل شهید انصاری که در حمله به سفارت شهید شدند خودشان را آماده کرده بودند. خانم ایشان می گفتند: ایشان یک سال قبل از شهادت هر شب نماز می خواندند و مدام در حال عبادت بودند و وقتی از ایشان می پرسیدم که چرا اینقدر عبادت می کنید می گفتند که امسال سال شهادت من هست و باید بیشترین عبادت را انجام بدهم.
خانم شهید رقیه حسین زاده که ماجرایشان مفصل هست که قبلا گفته بود که در سفری که به کربلا داشت از امام حسین(ع) خواسته بود که مثل ایشان به شهادت برسند و همین طور هم شد و ایشان بدون سر و با بدن تکه تکه به شهادت رسیدند.
و ایشان به سختی تکه های بدنشان توسط همسرشان شناسایی شده بود و ایشان قبل از شهادتشان بارها و بارها خواب شهادتشان را می دیدند. یک هفته قبل از شهادتشان با دخترش تماس می گیرد و به دخترش می گوید که من این هفته شهید می شوم و وصیت هایش را می کند. حتی بعد از شهادت شان هم به خواب دخترانشان می روند و از آنها می خواهد که بی تابی نکنند.
شهید رضوان فارغ که از فرمانده های زبده حزب الله بود که آنقدر برای رفتن به محل مبارزه اصرار کرد که بالاخره اجازه رفتن برای ایشان برای رفتن به سوریه صادر شد. به شرط این که هر وقت بنده از ایشان خواستم باید به محل کار خودشان برگردند و دو هفته بعد من به ایشان زنگ زدم و دو هفته بعد هم در مقابل سفارت با کار بزرگی که در زمان انفجارهای اول انجام داد و با تیر اندازی مردم را فراری داد و خودشان در انفجار دوم شهید شدند.
دومین مراسم سالگشت مجاهد بدون مرز و اسوه مدیریت انقلابی شهید دکتر حسن شاطری روز جمعه 24 بهمن راس ساعت 19 در تالار شهید آوینی فرهنگسرای بهمن با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مسئولان لشکری و کشوری برگزار خواهد شد .
منبع:رجا