به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تهران، «حسین علی اسکندری معصوم» در17 فروردين سال 1343، در تهران به دنیا آمد. وی در چهارم مهر 1363، در بوکان به دست ضد انقلاب به شهادت رسید و در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
زندگینامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
شهید علیحسین اسکندری در 1343 در خانوادهای مذهبی و متوسط چشم به جهان گشود و سنین کودکی را در آغوش مادری مهربان و پدری دلسوز و زحمتکش سپری ساخت.
مراحل کودکی را با سادگی هر چه تمامتر به پایان رسانید و به کلاس درس راه یافت تحیصیلات ایتدائی را در یکی از مدارس جنوب تهران با معدلهای عالی پشت سر گذاشت تحصیلات دوره ی راهنمائی را در شرایطی آغاز نمود که خانواده ی خویش را در مزیقه مالی یافت به همین خاطر به همراه دوستان خود به دوره گردی و دست فروشی میکردند و چون علاقه ی بسیاری به درس نشان می داد این مسئله نتوانست مانع پیشرفت او شود و در حالی که به کار مشغول بود درس را پیگیری میکرد.
با آغاز انقلاب، دنباله روی انقلاب بود و در زمینه پیروزی آن فعالیت بسزائی کرد و با آغاز جنگ تحمیلی در حالی که سال سوم راهنمائی را به پایان رسانید دیگر قادر به تحصیل نبود زیرا مرز و بوم ایران اسلامی و اسلام عزیز را در خطر نابودی یافت از این رو چندی بعد در سال 1361 از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان سرباز در جبهه حضور یافت و پس از چند ماه فعالیت و دفع حملات بعثیان مزدور در عملیات آزاد سازی خرمشهر از ناحیه پا مجروح گردید و مدت بیست و پنج روز دور از اطلاع خانواده در بیمارستان بستری بود.
از آنجائی که شهید گرامی حسین اسکندری عشق به شهادت را در وجود خویش یافته بود از پای ننشست و پس از بهبودی کامل به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و بعنوان پاسدار به خدمت پرداخت و این بار در جبهه مظلوم کردستان با دشمنان داخلی و خارجی به جهاد برخواست در مدت هفده ماه خدمت خویش به فرماندهی گردان جندالله بوکان انتخاب گردید و با تشکیل نیروهای ویژه با دشمنان اسلام در مرزهای کردستان به ستیز پرداخت و در نهایت بدست ضد انقلاب به مقام رفیع شهادت نائل شد.
خصوصیات اخلاقی
فردی بسیار مذهبی ومتدین بود وبه بیت المال خیلی مقید بود در امور اجتماعی مشارکت ویژه ایی داشت ونسبت به مشکلات اجتماعی بی تفاوت نبود فردی مصمم و جدی بود. علاقه خاصی به امام داشت و دریک کلام او با امام زنده بود. زندگیش را در کمال سادگی می گذرانید و از تجملات پرهیز داشت، وسایل شخصی او یک دست لباس مندرس که از برادر بزرگش به او رسیده بود و مقداری وسایل ورزشی تجاوز نمی کرد. از زمانی که خود را شناخت به ورزش به خصوص ورزش رزمی علاقه بسیاری داشت.
از دنیای مادی خویش گسسته بود و در پی معنویت خویش پیوسته در جستجو بود و در صدد بود تا روح خود را از قفس تن برهاند. عشق شهادت در چشمان او موج می زد دائم به ابدیت می نگریست و به دنیائی که به آن یقین داشت سوق می یافت. در نهایت فروتنی و تواضع با اطرافیان خویش به خصوص در خانواده برخورد میکرد. چشمانی پاک، قلبی رئوف داشت و زندگی خویش را در این مدت عمر با مبارزه علیه دشمنان اسلام و ایران اسلامی گذراند و با روحی بزرگ همچون اقیانوش دنیای مادی را در خویش غرق ساخت و در نهایت آنگونه شهید شد که زندگیش را بر آن بنا کرده بود .
انتهای پیام/