به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بوشهر، خداوند در تاریخ 23 دی 1342 در روستای طلحه از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهر فرزند پسری به حاج «حسین و پریزاد» شهبازی عنایت کرد که نامش به خاطر علاقه فراوان به پیامبر اکرم (ص)، احمد نهادند.
احمد پسری صبور و سینه دلش عاری از هرگونه کینه توزی بود، دوران ابتدایی را روستای زادگاهش سپری کرد و هرگز پیش نیامد که در ایام تحصیلیاش به خاطر بینظمی و یا درس نخواندن تنبیه شود؛ زیرا بسیار وظیفه شناس بود.
تحصیلات دوران راهنمایی و مقطع دبیرستان را در شهر اهرم طی کرد در سال سوم دبیرستان به استخدام نیروی دریایی ارتش درآمد.
به مدت دو سال در شهر رشت دوره نیروی دریایی ارتش را سپری نمود و پس از پایان دوره به بوشهر انتقال یافت و حدود یک ماه در پایگاه دریایی بوشهر مشغول به خدمت گردید.
احمد در برخورد با مخالفان نظام سخت گیر بود و بارها در مقام مجادله با افرادی بر آمده بود که زبان کژی به نظام میگشودند و در محافلی که وی حضور داشت کسی جرأت نداشت بر خلاف موازین شرعی سخن بگوید اهل گذشت و مهربان بود.
وی حفظ آب و خاک را نیز جرأتی از شرافت ملی خود می دانست و پاسدار حریم آبهای گرم خلیج همیشه فارس شد و مدام این سخن را زمزمه میکرد که «رسالت شهید آن است که با خون خود اسلام را به نسل های آینده معرفی نماید».
احمد در یک مأموریت ۱۵ روزه به جهت حراست و صیانت از آبهای خیلج فارس و حفظ حریم آبی با ناوچه تیزرو بر روی آب ها شناور بود. مورد اصابت موشک قرار گرفت و در دریا مفقود گردید.
سرانجام پس از اتمام مأموریت ۱۵ روزه در 27 بهمن سال 1362 در «خورموسی» در بین دریای بندر امام و بندر بوشهر مورد اصابت موشکی مزدوران بعثی قرار گرفت و به افتخار شهادت نائل آمد.
پیکر مطهراحمد در آبهای خلیج تا ابد فارس مفقودالاثری را برگزید و تنها کلاه و لباس و پلاک شهید در تابوتی قرار گرفت و مظلومانه بر دوش خیل جمعیت تشییع شد.
«شهید» در منظر پدر
یکی از آرزوهای دیرینه ام این بود که خداوند فرزندی به من عطا نماید که نام او را احمد گذارم، نام احمد نام دیگر پیامبر گرامی اسلام(ص) میباشد که علاقه زیادی به این نام داشتم.
احمد به والدین خود معلمان و همشهریان احترام می گذاشت و علاقه زیادی به خانواده شهداء داشت.
همیشه به ما میگفت: «از خانواده شهداء سرکشی کنید، نکند خدای ناخواسته چیزی احتیاج داشته باشند».
به فقرا و بی بضاعتان توجه زیادی داشت و به آنها کمک می کرد و آنها را مورد توجه خود قرار می داد به طوری که بعد از شهادت او بنا به گفته بعضی از آنها توجه زیادی به مستضعفین داشته است.
همیشه خوش خلق و همگان را به نام نیک صدا می زد، هرگز نام کسی را ناصحیح اداء نمی کرد.
در بیشتر مواقع به مسجد می رفت و نماز خود را در مسجد اقامه مینمود و قبل از شهادت شهید در حالیکه او در حین مأموریت در بندر امام بود نامهای به من نوشت که فلان روز من بر میگردم و شما به دیدار من بیایید و بدین خاطر من به نیروی دریایی رفتم وقتی سراغ احمد را گرفتم.
البته من شب خواب دیده بودم که بلند گویی بر روی خانهام نصب بود و به مادراحمد گفتم: «صدای بلندگو از خانه خودمان می آید مادرش گفت که این صدای بلندگو از خانه شهید خاک زاد می آید» و این خواب به من خبری داد که حتما پسرم شهید خواهد شد و رفقایش به من خبری نمیدهند.
شهید در گنجینه یاد دوستان
در دوره دبیرستان در همه جا با هم بودیم، در یک رشته تحصیلی و یک کلاس و خانه اجارهای به مدت ۲ سال با هم زندگی کردیدم.
براستی رفتار و گفتاراحمد عجیب و غریب بود، لیاقتهایی در وجود او می یافتم که در وجود کمتر کسی یافت میشد در آن محیط که هیچ نشانهای از امکانات نبود هرگز خم به ابرو نمیآورد.
وی از نظر سنی از من کوچکتر بود سعی میکرد بیشتر کارها را خود انجام دهد، هرگز سخن لغو و بیهوده از او نشنیدم از نظر درس بهترین بود.
انتهای پیام/