به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، در آستانه فرا رسیدن 26 مردادماه، سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی تصمیم گرفتیم با چند تن از آزادگان عزیز آذربایجانشرقی مصاحبهای داشته باشیم که در دومین مصاحبه پای صحبتهای «ارشد عباسی» از آزادگان آذربایجانشرقی که به مدت 51 ماه در اسارت بود، نشستیم که مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانید:
دفاعپرس: در چه سالی به جبهههای حق علیه باطل اعزام شدید؟
بنده در سال 63 به عنوان سرباز نیروی زمینی سپاه به جبهههای نبرد با دشمن اعزام شدم و پس از 2 سال نبرد تن به تن با دشمن، متاسفانه در سال 65 در منطقه مهران از طرف دشمن مورد محاصره قرار گرفته و درنهایت به اسارت دشمن درآمدم.
زمانی که اسیر شدم از ناحیه چشم و کتف مجروح شده بودم و بینایی ام را از دست داده بودم و اصلا در وضعیت خوبی قرار نداشتم. نیروهای عراقی در دو مرحله قصد داشتند ما را تیرباران کنند که نمی دانم چه شد از این کار منصرف شدند ولی به هر حال ما را به کانتینرهایی انتقال دادند و ما در همانجا مستقر شدیم که پس از مدتی دوباره به زندانی منتقل کردند که استخبارات نام داشت.
دفاعپرس: از حضورتان در استخبارات بگوئید؟
واقعا لحظات سختی را در آن زندان گذراندیم به خصوص من که مجروح بودم فوق العاده سخت می گذشت اما به هر صورت رفته رفته به شرایط عادت کردیم، در قسمت استخبارات شکنجه های سختی بر روی اسرا اعمال میشد که نمیشود بیان کرد، به طوری که نیروهای عراقی برای 10 دقیقه به استراحت میرفتند خدا را شکر میکردیم که برای چند دقیقه آزاد شدیم.
دفاعپرس: از وضعیت آسایشگاه اردوگاه بگوئید؟
در سالنی 50 نفره نگهداری میشدیم که پس از مدتی، اسرای جدیدی اضافه کردند که شرایط خوبی نبود و امکاناتی نیز در آسایشگاه وجود نداشت که برای همه اسرا آزار دهنده بود، به طور کلی وضعیت خوبی در آسایشگاه از نظر امکانات حاکم نبود.
دفاعپرس: خاطرهای از مدت حضورتان در اسارت دارید؟
ما در مدتی که اسیر بودیم کلاسهای مخفیانه قرآن و عربی آسان برگزار میکردیم که برای همه اسرا خوب و مفید واقع شد، در یکی از روزها که میخواستیم کلاس را برگزار کنیم متوجه رادیویی شدیم که اعلام کرد صدام اطلاعیه مهمی را اعلام خواهد کرد، صدام ملعون معمولا هر از چندگاهی که در عملیات شکست میخورد اطلاعیه میداد که ما هم فکر میکردیم اطلاعیه جدیدش هم مثل اطلاعیه دفعات قبل است که کلاس را شروع کردیم و در حین برگزاری آن متوجه شدیم که جنگ به پایان رسیده است که این بهترین و شیرین خاطره من از دوران حضور در اسارت است که فکر نمیکردیم روزی جنگ خاتمه پیدا کرده و ما آزاد شویم.
دفاعپرس: چگونه آزاد شده و به کشورمان بازگشتید؟
به هیچ عنوان باور نمیکردیم که میخواهند ما را آزاد کنند ولی خوشبختانه به واقعیت پیوست و 3 شهریورماه 69 آزاد شده و از طریق مرز مهران به وطن برگشتیم. آزادی برای ما یک رویا بود که به واقعیت پیوست، آن لحظات قابل وصف نیست و تا آخر عمرم روز آزادی از زندانهای بعثی عراق را فراموش نمیکنم.
دفاعپرس: استقبال مردم از ورود اسرا به کشور چطور بود؟
حین ورود به میهن عزیزمان استقبال بی نظیری از سوی مردم صورت گرفت که چنین استقبالی ندیده بودم، حین پائین آمدن از پلههای هواپیما از طریق رادیو از آزادگان مصاحبه میگرفتند که ظاهراً به صورت زنده پخش میشد که در آن لحظه بغض کردم و نتوانستم صحبت کنم ولی پس از لحظاتی توانستم حرف بزنم که خانوادهام نیز از رادیو صحبتهایم را شنیده بودند و آنها هم در آن لحظه آزادیام را باور نمیکردند.
انتهای پیام/