گروه استانهای دفاعپرس - ندا دهقانیزاده؛ ۲۶ مرداد که میشود همه نگاهها به سمت مردانی از جنس بلور میرود، مردانی که دستمایه تاریخ برای آیندگان و سرمایههای این انقلابند.
اما جوانان و نسلهای آینده بایستی درد و رنج آنها را در زندانهای بعثی بفهمند تا قدر انقلاب اسلامی را بدانند تا قدر ثانیه ثانیه نفس کشیدنشان بر خاک این کشور را بدانند.
صبوری مردانی که در بند اسارت از هر آزادی آزادتر بودند، شاید از نظر جوانانی که حتی فکر دوری خانه و نزدیکانشان هم از نظرشان رد نمیشود، چه برسد به آنکه از پدر و مادر همسر و فرزندان دور باشی و زیر شکنجه به یاد لبخند تنها دخترت تو هم لبخند بزنی سخت باشد.
شاید از نظر ما قابل درک نباشد شکنجههای روحی و جسمی آزادمردانمان، ستارگان درخشان آسمان کشورمان. حتی در این بحبوحه تهاجم فرهنگی و توطئههای دشمنان که هر لحظه در صدد دور کردن ذهن و روح جوانان این سرزمین هستند بایستی پای حرفهای ارغوانی این ستارگان آزادمرد نشست.
شاید حتی فرزندان این بزرگ مردان از خاطرات رنج و سختیهایی که پدرشان در آن دوران داشته چیزی ندانند. همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرات این آزادگان را گنجهای بیبدیل و سرمایه ملت ایران خواندند بایستی به طور دقیق و درست خاطراتشان را ثبت و ضبط و به نسل امروز و فردای انقلاب منتقل کرد تا فانوس خاطرات دوران اسارت خاموش نشود.
این آزادگان در حال حاضر هستند و در بین ما نفس میکشند و خاطراتشان را با زبان و دل و جان برای ما تعریف میکنند و خیلیها قبول نمیکنند، اگر روزی برسد که آزادمردی نباشد چطور میخواهند قبول کنند؟
خاطرات آزادگان سند مظلومیت ملت ایران است که باید بماند و در ذهن و پوست و گوشت ما نقش ببندد و نسل به نسل منتقل شود تا سندی ماندگار و موثق همچون یاد شهدای این سرزمین نقشی شود در تار و پود فرش این کشورمان.
دوران اسارت مردان آزادهی ما، چنان زخم عمیقی بر پیکر خانوادههایی برجای گذاشته، که سالها انتظار، بلاتکلیفی و هجران عزیزشان، سخت ترین روزهای زندگی آنان بوده است. شاید همسرانی در بین این خانوادهها هستند که دردی عمیقتر از جای خالی مردانشان داشتند. همسرانی که سالها چشم انتظاری، سالها هجران و دریغ از یک نامهای از مرد شان، از شریک زندگیشان که فقط خبر سلامتیاش را از لابهلای خطهای آن کاغذ پیدا کنند.
هشت سال زمان کمی برای دوری و دلتنگی نیست، هشتسال گوش به رادیو باشی و اخبارش مثل آب روان بر جویبار دلت رد شود زمان کمی نیست.
چقدر یعقوبها منتظر بازگشت یوسف خود بودند و به هنگام بازگشتشان دیگر خبری از یعقوب نبود دیدار شد به قیامت. چقدر مادرانی از رنج و غم دوری فرزندشان نابینا شدند و اشک و گریه همدم این سالهای جدایی شان شد و قامت فرزندشان را به قیامت سپردند.
امیدواریم قدردان آزادگانی که با ایستادگی در برابر دشمن برای ملت خود افتخار و سربلندی به ارمغان آوردند و اثبات کردند که از جان و مال و سلامتی و جسم و روح خود میگذرند تا میهنشان و دین شان جاودانه بماند باشیم.
انتهای پیام/