به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید گرانقدر «حسن محمود زاده»، فرزند غلامرضا، در اولین روز مردادماه سال ۱۳۴۴ هجری شمسی در خانوادهای مذهبی در اردکان دیده به جهان گشود. در دامنپاک مادری مخلص و با ایمان و پدری سادهزیست و مؤمن پرورش یافت و شالودهی مذهبی او در همین سالها پیریزی گردید و او را جوانی شجاع و مؤمن و با تقوا به بار آورد.
تحصیل در مقطع ابتدایی را در اردکان پشت سر گذاشت و وارد مدرسهی راهنمایی حائریان گردید و تا سال دوّم را با موفقیت طی نموده بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
او در انقلاب به همراه والدین خود در مراسم و راهپیماییهای ضد رژیم پهلوی شرکت کرده، درس آزادگی و شرف را فراگرفت. هنوز ملّت قهرمان ایران به دنبال برنامهریزی برای ادارهی کشور بود که دشمنان قسمخوردهی اسلام که منافع خود را درخطر میدیدند و هیمهی و عظمت خود را بربادرفته یافتند؛ همقسم گردیدند که به هر قیمتی که باشد جلو پیشرفت انقلاب نو پای ایران اسلامی را بگیرند؛ لذا حاکم سفّاک و خونآشام عراق را جهت حمله به میهن اسلامی را انتخاب و تحریک نمودند تا حملهی همه جانبهای را علیه ملّت سلحشور ما آغاز کردند.
در این هنگام سکاندار کشتی انقلاب، صاحبان انقلاب را به دفاع و حفظ آن دعوت نمود و جوانان و نوجوانان گوی سبقت را در این میدان از همگان ربودند و چون سپری پولادین در برابر دشمن تا دندان مسلّح ایستادند. حسن نیز جزو لبیکگویان خمینی کبیر بود که بهصف جهاد گران پیوست و سنگر شرف و آزادگی و جهاد درراه اسلام و دفاع از میهن اسلامی را بر آغوش گرم خانواده ترجیح داده، سنگر نشین عشق و ایثار شد. او پس از دو مرتبه حضور در جبهههای نور،۲ ماه و ۲۷ روز از بهترین زمان عمر و جوانی خود را در جهاد صرف کرد.
سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ در عملیات والفجر مقدماتی مجروح و به اسارت درآمد و درتاریخ ۱۳۶۱/۱۲/۲۴ در بیمارستان عراق عروس شهادت را در برکشید و روح بلندش پروانهوار بهسوی شمع مرادش به پرواز درآمد.
پیکر مطهرش پس از بیست سال دوری از وطن و چشمانتظاری والدین، با مبادلهی اجساد بین ایران و عراق، باعزت و افتخار با عنوان شهید آزاده، به زادگاهش اردکان بازگشت و پس از تشییع باشکوه توسط مردم قدرشناس و شهیدپرور اردکان در بهشت شهدای اردکان در کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنان زنده اند و در نزد خدایشان روزی می خورند.
هرکس نامه یک تن سرباز رابه خانواده اش برساند همچنان باشد که بنده ای آزاد کرده است و در ثواب نبرد با آن سرباز نیز شریک خواهد بود. پیامبر(ص) وصیت نامه خود راشروع می کنم.
با درود و سلام بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران خمینی بت شکن و با درود و سلام بر روان پاک شهدای انقلاب اسلامی ایران و شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. درود بر مادر و پدرم که چنین جوانی را در راه اسلام فدا کرده اند.
مادر و پدرم میخواهم بعد از شهادت من گریه نکنید که چون دشمن اشک چشم را میبیند حوشحال میشود. میخواهم گریه نکنید و میخواهم اگر من در خانه اذیت شما کردهام و گوش به حرف شما ندادهام مرا ببخشید و به برادر بزرگترم محمد علی سلام میرسانم که هر روز سر ننه پیر برود و مبادا او را تنها بگذارد.
و به برادر کوچکترم حسین، علی، فاطمه سلام میرسانم که درس بخوانند و مبادا مدرسه را ترک کنند. با درود و سلام بر مردم شهید پرور اردکان که اینطور سلحشورانه جوانان خود را به جبههها میفرستند.
درود بر شما مردم اردکان و درود بر خاتمی عزیز و امام جمعه عزیزمان حاج شیخ «محمدحسین بهجتی». انشاء الله خدا حافظشان باشد. درود بر معلمانم و مدیر مدرسه مان. میخواهم از شما معلمها اگر من در مدرسه بداخلاقی کردهام مرا ببخشید و درود بر هم شاگردانم و من میخواهم، بچهها سنگر مدرسه شان را حفظ کنند و درس بخوانند تا در آینده کمک به جامعه کنند.
از پدر و مادرم میخواهم که روزه که تا واجبم شده است تمام روزههایم شدهام و فقط میخواهم ۶ ماه نماز برایم بخوانید و من دیگر هیچ عرضی ندارم .
خداحافظ شعار خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
خدایا خدایا رزمندگان ما را پیروزشان بگردان
در همه وقت بخوانید. این وصیت نامه هر کس میخواند خیلی خیلی باید ببخشد چون بد خط و خط خوردگی دارد.
وصیتنامه برادر کوچک شما حسن محمودزاده
انتهای پیام/