به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس فصلهایی از زندگینامه و وصیتنامه شهید «سید مهدی کاظمی» را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
دهم مهر 1339 در روستای سوراخ مازو محمودآباد به دنیا آمد و کاشانه سیدمحسن و ام البنین را گرما بخشید. وی تحصیلات خود را در همین محل و شهر محمودآباد ادامه داد و توانست از دبیرستان بهشتی، دیپلم اقتصاد بگیرد.
بعد از پایان دوره متوسطه به خدمت سربازی اعزام شد و در جمع رزمندگان جنگهای نا منظم به فرماندهی عارف شهید چمران قرار گرفت.
بعد از اتمام خدمت سربازی با اندکی توقف، به صورت بسیجی دوباره به خطه جنوب و غرب کشور اعزام شد. او را تاب توان حضور در پشت جبهه نبود. شور و علاقه وی به خاک گرم جنوب وقلههای سر به فلک کشیده غرب، باعث بود که کمتر به خانه بیآید.
با پشتکاری که داشت به فرماندهی گروهان از گردان حضــرت رسول (ص) لشکر 25 کربلا به فـــرمــانــدهی ســـردار خستگی ناپـــذیر حاج حسین بصیر در آمده بود.
سال 1363 لباس سبز پاسداری پوشید و به عضویت سپاه درآمد. در همین سال از ناحیه دست، مجروح شد اما بخیر گذشت و زخم کاری نبود.
سال1363، با بانو بی بی (شایسته) حسنی پیمان ازدواج بست که ثمرۀ آن دختری به نام سیده مهدیه است. سیده مهدیه اما، فرصت دیدار پدر را نداشت. او پس از شهادت سیدمهدی به دنیا آمد.
اما ازدواج هم نتوانست او را وابسته به زمین کند. با اینکه زمان کوتاهی از ازدواجش میگذشت، دوباره دیار دوست را در پیش گرفت. گویا آبهای هورالعظیم با عملیات قدس خود، چشم انتظاری این سردار سرافراز را میکشید و میخواست پاداش چندین ساله مجاهدتاش را که شهادت در راه خدا بود، به وی هدیه نماید و بدن مطهرش را با آبهای مواج و نیلگونش غسل دهد.
سرانجام با شروع عملیات قدس، در تاریخ 25 خرداد 1363، برای همیشه از عالم ناسوت چون کبوتری سبک بال، به عالم ملکوت پر کشید و به آرزوی دیرینه خود نایل آمد. پیکر پاکش را در مزار سید سه نور محمودآباد به فرشتهها سپردند.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقانِلونَ فِي سَبيله صَفاً كَاَنَّهُم بُنُيانٌ مَرصوص»
«رَبَّنَا افرغ اِلَینا صَبَروا و یُثَبّت اَقدامظنا وَنَصرُنا عَلَیالقوم الکافرین»
به نام هستیبخش جهان و به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدن
خدایا به ما صبر و استقامت عطا بفرما و ما را بر قوم کافر پیروز بگردان. با سلام و درود بر پایان بخش رسولان حضرت محمد (ص) و با سلام و درود بر منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) روحی و ارواح له الفدا و با سلام و درود بر نائب بر حقش حضرت امام.
کلاً انسان فطرتاً موجودی پاک میباشد و اگر شما مشاهده میکنید که انسان اینگونه نا بخرد و خطاکار بار میآید مقصر اصلی محیط و جو حاکم بر محیط میباشد که انسان را اینجوری بار می آورد لذا در زمان گذشته هم جو چنین بود تا انسان را موجودی پست و خوی حیوانی را در آن رشد دهند تا بتوانند با خیال آسوده حکومت کنند بجز عدهای محدود که از عمل حاکم جور با خبر بوده و چون ایمانی راسخ داشتند آن خوی انسانی خود را حفظ کرده و با رژیم هم در ستیز بوده و اکثر آنها در سیاه چالها بسر میبردهاند و در همین اثنا رهبری برخاست با ایمان متکی به خدا، مردی برخاست که از همه نظر کامل و در کلیه فنون مذهبی و سیاسی مجرب بوده قاطع، بردبار و بدون لغزشی در قبال تمام استکبار با روحی سازش ناپذیر برخاست تا اسلام را دوباره روحی تازه بخشد و تا امت را از منجلاب بیرون آورد و آنها را به انسانیت بودن برگرداند و او را برای خدایی شدن سوق داد.
طوفانی برخاست و بنیه این طوفان اسلام بوده و هدف و مقصد این طوفان به سوی الله، و این طوفان همه مردم را در برگرفت و عدهای بنامی مخالفت کردند از طوفان عظیم بوده و آنها را نابود کرده و از ریشه کنده و با خود بجای فرعون ها و نمرودها برده تا در جوار آنها باشند.
خدایا شکرت که این طوفان و در مسیر این طوفان قدم نهادم و در این راهی را که در پیش گرفتم فقط هدفم تو بودی و رضای تو و از تو میخواهم که کمک و یاری ام نمائی و هیچ وقت هم مرا به خودم وامگذاری که اگر لحظه ای بخودم برگردم دیگر تو می دانی که سر از کجا در بیاورم.
خدایا شکرت که توفیق خدمت کردن به دینت را پیدا کردهام و امیدوارم که این خدمت ناچیزم مورد قبول درگاهت واقع گردد و از تو سپاسگزارم که توفیق شرکت کردن در عملیات را دادی تا بتوانم باری از دوشم و بلکه ملاکی برای روز قیامت پیدا کنم و از تو می خواهم که نیت مرا خالص گردانی بدون هیچ گونه عجب و ریا و هدفم فقط تو باشی.
در آخر از کلیه مردم میخواهم که یار امام باشند و اختلافهای جزیی که دشمن با هر وسیله می خواهد بزرگ کند و به اصطلاح از کاه میخواهد کوه بسازد بگذارند و با هم وحدت و یگانگی داشته باشند که یکی از ارکان پیروزی ما در همین مسئله میباشد و خصوصاً جنگ را در سرلوحه برنامههای خود قرار دهند. و هیچ آن را از یاد نبرید و همیشه به یاد جنگ و رزمندگان باشید و یاور آنها باشید چه با جان هایتان و چه با مالهایتان و به اموالهم و انفسهم که نص صریح قرآن میباشد.
در ضمن از برادران پایگاه شهید دهقان میخواهم که فعالیت خویش را گستردهتر کنند و زیر بار مسئولیت بروند و تا احساس مسئولیت کنند، بخدا ما ارث خون هزاران شهید و شهدای گمنام و مفقود الاثر میباشم و باید در روز قیامت در جلوی آنها جواب پس بدهیم آنها با ما اتمام حجت کرده و بار سنگینی را بر دوش تک تک ما نهادهاند و ماییم که باید حافظ خون آنها باشیم و از خداوند بزرگ میخواهم که اجر و ثواب این خدماتشان را در دفتر اعمال آنها ثبت و ضبط نماید و آرزوی توفیق عبادت و توفیق خدمت کردن در اوامر دینی از خداوند بزرگ مسئلت دارم.
و تو ای پدر و مادر! می دانم که برایم زحمتهایی کشیده اید و مرا یاری کردهاید که به جبهه ها مشغول خدمت باشم و امیدوارم که شما در جلوی امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) شرمنده نباشید و از شما عاجزانه تقاضای طلب عفو و رحمت را دارم و در عزای من گریه نکنید و صبور باشید که خداوند با صابران است و اجر و صبر را به شما عطا خواهد کرد.
از کلیه برادران و یگانه خواهرم میخواهم که مرا ببخشند و همیشه برای رضای خدا کار کنند و خدا را هیچ وقت فراموش نکنند امام را هم تنها نگذارید و جنگ و جبهه را از یاد نبرید و فرزندانتان را به سبک اسلامی تربیت نمایید و همیشه مواظب اعمال آنها باشید تا دشمن روی آنها سرمایه گذاری نکند تا روی آنها کار کند.
تو ای همسرم! از تو تشکر میکنم که همیشه مشوق من بودی در رفتن به جبهه هیچ وقت هم مانع رفتن من به جبهه نمیشدی و اول زندگی شیرین خویش متحمل گرفتاریهای زیادی شدی و امیدوارم که در روز قیامت با حضرت زینب (س) محشور شوی و از تو میخواهم که همچون حضرت زینب (س) پیام رسان خون من و فکر و عقیده ام باشی و در اول جنازه ام حرکت کن و سلاحم را بر گیر و به دشمنان نشان بده که اگر سلاحی بر افتاد هیچ روی زمین نمیماند و در روز تشییع جنازهام حتماً سخنرانی کنید تا به دشمن بفهمانید که از پیش مقاومتر و استوارترید و در حرکتتان هیچ گونه لغرشی در قدمهایتان وارد نشود.
و در ضمن از کلیه مردم حزب الله محلهمان و از کلیه عزیزان و دوستان و فامیلان و آنهایی که بر گردن من حق دارند عاجزانه تقاضا دارم که به بزرگی خودشان مرا مورد عفو و آمرزش خویش قرار دهند و از این بنده حقیر و معاصی بگذرند.
در پایان مرا در قبرستان محلهمان دفن نمایید، کنار شهید رمضان حسینزاده، و در حدود 4 ماه روزه بدهکارم، چون در جبهه بوده و غذای آنها را بجا بیاورید، و کتابهایم را به کتابخانه انجمن اسلامی سوراخ موزو هدیه کنید و چیزی هم دیگر با خود ندارم و امیدوارم که خداوند همگی ما را بیامرزد و همیشه نیت داشتیم که زیاد خود را وابسته به این دنیای فانی نکنیم.
«سرباز حقیر امام زمان سید مهدی کاظمی»
«والسلام علی من التبع الهدی»
مورخه 23/03/64
شهیدان زندهاند الله اکبر
انتهای پیام/