چهل‌سالگی سرو/ روایت مردانی که یک شبه ره صد ساله رفتند؛

عاقبت‌بخیری «حرّ انقلاب» در جبهه‌های نبرد با یزید زمان

شاهرخ ضرغام یکی از آن‌هایی بود که سرگذشت زندگی‌اش بی شباهت به حر نیست برای همین به او لقب «حر انقلاب» را داده‌اند.
کد خبر: ۴۱۲۶۶۱
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۰:۳۷ - 27August 2020

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انسان‌هایی که یک شبه ره صد ساله طی کردند در تاریخ کم نبودند، از حر بن ریاحی گرفته که خود را در لحظات آخر به دامن امام حسین رساند و سعادت ابدی را خرید تا عارفان و بزرگانی و شهدایی که خود را از ظلمت نفس بیرون کشیدند و راه نور و حقیقت را پی گرفتند تا آنجا که مقرب درگاه حق و اهل بیت (ع) شدند. اتفاقی که برای جماعت اهل تفاخر و غرور جور دیگری رقم خورده و گاه پس از سال‌ها عبادت و بندگی در آخرین لحظات عمر خود دست در دست شیطان گذاشتند و بهشت را به امیال خواسته‌های هوای نفس فروختند برای عده‌ای دیگر سعادت جاودانه را رقم زد تا در یک آن و با یک تصمیم راهی بهشت شوند.

آزادی به سبک شاهرخ

هر ثانیه زندگی آدمی در دنیای فانی آزمایش و ابتلاست، کسی در این آزمون‌ها سربلند بیرون میاید که جوهره وجودش رگه‌هایی از معرفت و ایمان مانده باشد، بسیاری از نجات یافتگان تاریخ به واسطه یک خصلت نیکو سعادتمند شدند، برخی را ادب و احترام به اهل بیت (ع) بجات داد و برخی دیگر را معرفت و ضمیر پاک آنان، هرچه هست تاریخ پر است از انسان‌های تحول یافته‌ای که جا پای حر بن یزدی ریاحی گذاشتند و حر لقب گرفتند.

در این مجال و به مناسب فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی، به سرگذشت چند تن از افرادی می‌پردازیم که لقب حر گرفتند و نام آنان در تاریخ ماندگار شد.

نامش شاهرخ بود، لات و پهلوان محل که در کودکی طعم تلخ فقر و یتیمی را چشید، او که در یکی از محله‎های جنوب شهر تهران در سال ۱۳۲۸ متولد شد با آن جثه درشت و روحیه قلدرمآبانه‌ای که داشت در جوانی راهش را گم کرد، با اینکه در یک دوره به سراغ ورزش کشتی رفت و قهرمانی جوانان و بزرگسالان را در کارنامه خود داشت، اما بعد‌ها به راه خلاف کشیده شد.

شجاع بود و قدرتمند، زیر بار حرف زور نمی‌رفت، رفقیان نااهل و زمانه راهش را کج کردند به سمت کاباره و الواتی. با این وجود دست به خیر هم داشت، فقیری می‌دید کمک می‌کرد، اگر می‌دید از زنی سو استفاده می‌شد رگ غیرتش باد می‌کرد. با این حال دعای هر روزه مادرش برای سر به راه شدن شاهرخ تا سن بیست و چند سالگی جواب نداده بود. زندگی در غفلت و گمراهی شاهرخ ادامه داشت تا انقلاب. انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی روح جدیدی به کالبد یخ زده مردم دمید، شاهرخ نیز در معرض این نفس الهی قرار گرفت. بعد از انقلاب با امام خمینی آشنا شد، اما تحول عمیقی در جان بسیاری از مردم از حمله شاهرخ به وجود آورده بود. با اینکه راه و مرام شاهرخ با امام یکی نبود، اما این هنر پیر جماران بود که روح سرکش شاهرخ را در مسیر درست هدایت کند.

پایش به جلسات حاج آقا مجتبی تهرانی باز شد، پا منبری حاج آقا داشت پله‌های تغییر را یکی یکی طی می‌کرد. حالا عاشورا هیئت خودش را داشت و حاج آقا مجتبی در چشم‌هایش حر دیگری می‌دید. همه چیز شاهرخ او را یاد طیب حاج رضایی می‌انداخت که وقتی در ۱۵ خرداد عوامل شاه دستگیرش کردند و شرط آزادی او را دشنام به امام خمینی گذاشتند لب از لب باز نکرد.

جنگ که شروع شد با گروه فدائیان اسلام به فرماندهی سید مجتبی هاشمی پیوند خورد، او که حالا توبه کرده و انسان دیگری شده بود آوازه‌اش به گوش مردان جنگ هم رسید، به پیشنهاد سید مجتبی هاشمی گروه «پیشرو» را تشکیل داد که در ماه‌های آغاز جنگ تحمیلی کنار رزمنده‌ها کار اطلاعاتی می‌کرد. عراقی‌ها برای سرش یازده هزار دینار عراقی جایزه تعیین کرده بودند.

شاهرخ حالا شده بود یکی از فداییان خمینی، آزاد شده‌های به عنایت اباعبدالله، کسی که روزی قدم‌هایش رنگ گناه و معصیت داشت حالا پا در جبهه‌ای گذاشته بود که نشان کربلا داشت. شاهرخ ضرغام به معنای واقعی «حر» شده بود، آزاد از بند دنیا و گناه.

آزادی به سبک شاهرخ

شانزدهم آذر سال ۱۳۵۹ در عملیات پاکسازی جاده آبادان ماهشهر شاهرخ با اصابت گلوله دشمن روی تپه‌های خاکی جانش را تقدیم خدا کرد. همان روز تلویزیون عراق پیکر بی سر او را نشان داد که سرباز عراقی در کنار پیکر بی جان شاهرخ می‌گفت: «ما شاهرخ جلاد حکومت ایران را کشتیم.»

از شاهرخ نه پیکری ماند نه مزاری، تنها چیزی که از او به جای ماند نامش بود که او را حر انقلاب لقب دادند.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها