محرم به روایت آوینی ـ2/

هجرت مقدمه‌ای است بر جهاد

هجرت مقدمه جهاد است و مردان حق را هرگز سزاوار نیست که سر و سامان اختیار کنند و دل به حیات دنیا خوش دارند آن گاه که حق در زمین مغفول است و جهال و فساق و قداره‌بندها بر ان حکومت می‌رانند.
کد خبر: ۴۱۲۶۸۵
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۲ - 28August 2020

هجرت مقدمه‌ای است بر جهادبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «فتح خون» اثر ماندگار شهید آوینی روایتی است تفسیرگونه از حادثه عظیم کربلا و تحلیلی به‌روز از قیام انسان‌ساز عاشورا.

شهید آوینی این کتاب را در سال 1366 تألیف کرده که بخش‌هایی از آن در زمان حیات نویسنده در ماهنامه «سوره» و فصلنامه «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» منتشر شد. بعد از شهادت آوینی این منتشر و با توجه میزان علاقه مخاطبان به چاپ پانزدهم رسید. با توجه به اهمیت کتاب و ماه محرم بخش‌هایی از این اثر ارزشمند منتشر خواهد شد که قسمت دوم آن را در ادامه می‌خوانید:

این دنیا و این سر ما

«آیا آنان نمی‌دانستند که خلافت  امتیازی مورثی نیست که از پدر به فرزند ارشد انتقال یابد؟ غبار غفلت بر همه چیز فرو می‌نشیند و آیینه‌های طلعت نور کور می‌شوند و رفته‌رفته یاد خورشید نیز از خاطره‌ها می‌رود. و نه عجب اگر دیار کوران بوزینگان را انسان بینگارند.

...

کجا رفتند آن تابعین و صحابه‌ای که با حسین بن علی (ع) در مِنا بر ادای امانت پیمان تبلیغ بستند؟ آیا این هفتصد تن حق این مناشدات را آن گون که با حسین (ع) عهد بسته بودند، در شهرها و در میان قبایل خویش ادا کردند؟ اگر چنین بوده، پس آن احرار حق‌پرست کجا رفته‌اند؟ آیا در میان آن فراموشان عالم اموات جز آن هفتاد و چند تن، زنده‌ای نمانده است که امام را پاسخ دهد؟ آیا جز آن هفتاد و چند تن در آن دیار، مردی که مردانه بر حق پای فشارد باقی نمانده است؟

...

و این چنین بود که آن هجرت عظیم در راه حق آغاز شد و قافله عشق روی به راه نهاد. آری آن قافله، قافله عشق است و این راه، راهی فراخور هر مهاجر در همه تاریخ. هجرت مقدمه جهاد است و مردان حق را هرگز سزاوار نیست که سر و سامان اختیار کنند و دل به حیات دنیا خوش دارند آن گاه که حق در زمین مغفول است و جهال و فساق و قداره‌بندها بر ان حکومت می‌رانند.

...

آه از این دل‌سنگی که ما را صم‌بکم می‌خواهد... آه از این دل‌سنگی سر آن که جهاد فی‌سبیل‌الله  با هجرت آغاز می‌شود و در کجاست؟ طبیعت بشری در جست‌وجوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می‌طلبد. یاران سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنان است که اسلام آورده‌اند اما در جست‌وجوی حقیقت ایمان نیستند.

کنج فراغتی و رزقی مکفی... دل‌خوش به نمازی غراب‌وار و دعایی که بر زبان می‌گذرد اما ریشه‌اش در دل نیست، در باد است. در جست‌وجوی مأمنی که او را از مکر خدا پناه دهد؛ در جست‌وجوی غفلت‌کده‌ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل که خانه غفلت پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است که صخره‌های بلند را نیز خرد می‌کند و در مسیر دره‌ها آن همه می‌غلتاند تا پیوسته به خاک شود.

اگر کشاکش ابتلائات است که مرد می‌سازد، پس یاران، دل از سامان برکنیم و روی به راه نهیم. بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت کار بترساند. اگر رسم مردانگی سر باختن است، ما نیز چون سیدالشهدا او را پاسخ خواهیم گفت که: ای پدر عبدالرحمن، ایا ندانسته‌ای که از نشانه‌های حقارت دنیا در نزد حق این است که سر مبارک یحیی بن زکریا را برای زنی از قوم بنی‌اسرائیل پیش‌کش برند؟ آیا نمی‌دانی که بر بنی‌اسرائیل  زمانی گذشت که مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را می‌کشتند و آن‌گاه در بازارهایشان به خرید و فروش نشستند، آن سان که گویی هیچ چیز رخ نداده است و خدا ایشان را تا روز مواخذه مهلت داد. اما وای از آن مواخذه‌ای که خداوند خود این چنین‌اش توصیف کرده است: أخذَ عزیز مقتدر.

آه از یاران. در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است که سر بریده مردان را در تشت طلا نهند و به [بدکاره‌ها] هدیه کنند. بگذار این چنین باشد. این دنیا و این سرما»

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار