شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (14)؛

خط خوش، صدای خوب و دلربایش زبانزد دوستان و آشنایان بود

شهید «حجت ایرانی‌فر» عاشق طلبگی بود و دروس حوزه را با شوق و علاقه می‌خواند و خط خوش و صدای خوب و دلربایش زبانزد دوستان و آشنایان بود.
کد خبر: ۴۱۳۱۴۳
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۰ - 30August 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «حجت ایرانی‌فر» در ششم مرداد 1341 در اردبیل و در خانواده‌ای مذهبی و عاشق سید‌الشهدا‌ (ع) فرزندی بدنیا آمد که نام او را حجت نامیدند. از کودکی با ادب و پاکیزه بود به پدر و مادرش عشق می‌ورزید.

دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت به اتمام رساند. در اکثر تظاهرات مردم علیه ظلم پهلوی شرکت می‌کرد، وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد خدا را شاکر بود وی یکی از اعضای فعال حزب جمهوری اسلامی اردبیل بود و در دروس آیت‌الله قاضی پور شرکت می‌کرد و می گفت این کلاس‌ها نعمت بزرگی است.

در سال 1359 در محله زینال اردبیل انجمن اسلامی و پایگاه مقاومت بسیج را تشکیل داده بود وقتی جنگ شروع شد پدرش همراه گروهی در اطراف نیار آموزش نظامی دیدند و 5 ماه بعد از آغاز جنگ تحمیلی، عازم جبهه جنوب گردید و پس از  چند ماه به اردبیل  بازگشت و مدتی بعد حجت را به همراه خود به کردستان برد و در مقابل حزب دمکرات و ضد انقلابیون سازمان یافتند و حجت که جوانی نازنین بود در ژاندارمری پیرانشهر به نگهبانی پرداخت و اینطور شد که پای حجت به جبهه باز شد.

حجت عاشق درس طلبگی بود. مادرش می‌گوید روزی به بازار رفت و برای خودش عبا و عمامه خرید و به منزل برگشت و به پدرش گفت اگر اجازه بدهی می‌خواهم عازم شهر مقدس قم شوم تا در حوزه علمیه درس بخوانم پدرش گفت به شرطی که مثل آیت‌الله مشکینی شوی آن وقت مخارجت را تأمین می‌کنم و حجت گفت سعی می‌کنم تا شما را رو سفید کنم. دوستانش با رفتن وی به قم ناراحت بودند ولی حجت مصمم برای رفتن بود. دروس حوزه را با شوق و علاقه می‌خواند و خط خوش و صدای خوب و دلربایش زبانزد دوستان و آشنایان بود.

وقتی حضرت امام خمینی رفتن به جبهه را  واجب کفایی اعلام فرمودند عازم جبهه شد و در چندین عملیات شرکت کرد او بیشتر اوقات باوضو بود و می‌گفت معلوم نیست اینجایی که ما هستیم حضرت یقیه الله حضور نداشته باشد. خط خیلی خوبی داشت هر شهیدی که می‌آمد پلاکاردش را حجت می‌نوشت مادرش می‌گوید در مدینه منوره دعا می‌کردم و به خدا گفتم خدایا مشتاق هستم یکی از فرزندانم در راه تو شهید شوند امّا دو پسرم متأهل شده اند و مال من نیستند و از دو پسر دیگرم هر کدام را لایق بدانی شهید کن.

هفت بار به جبهه‌های حق  اعزام شد. فقط بار هشتم بود که برای رفتن از والدین اجازه گرفت. او عاشق جبهه‌ها شده بود. درس طلبگی را در اولویت دوم قرار داده بود لذا مدیر مدرسه ملا ابراهیم به حجت اتمام حجت می‌کند که یا درس یا جبهه؟ یکی را انتخاب کن که حجت با متانت گفت ثواب جبهه از درس کمتر نیست، کمی فرصت بدهید.

حجت هر بار از جبهه برمی‌گشت می‌گفت باز هم نمره بیست نگرفتم قبل از آخرین اعزامش پلاکارد شهادتش را با مضمون (شهادت برادر بسیجی، حجت ایرانی مبارک باد) را با خط خودش نوشت و در مسجد گذاشت و 75 روز بعد از اینکه از مدیر مدرسه ملا ابراهیم فرصت گرفته بود نمره 20 را در عملیات کربلای 4 در چهارم دی 1365 اخذ کرد و به شهادت رسید و پیکر مطهرش با شکوه کم نظیری تشییع و به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها