به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در زادروز شهید «نادعلی حیدری» از شهدای بابل زندگینامه و وصیتنامه این شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
14 روز از شهریور 1343 میگذشت. برگهای درختان شیخمحله خود را آماده ریختن كرده بودند. هر كدام رنگی داشتند. زرد، نارنجی، این تركیب رنگ چهرهی روستا را زیباتر كرده بود. در این روز كودكی پا به هستی نهاد. نام این كودك نو رسیده را نادعلی گذاشتند. نادعلی در خانوادهای مذهبی و كشاورز به دنیا آمده بود. خانوادهای كه تمام تلاش روزانهشان كار بود و عرق ریختن در مزرعه برای لقمهای نان. پدرش حیدر، كشاورز بود و مادرش بمانی، خانهدار. آنها پنج فرزند داشتند كه نادعلی فرزند چهارمشان بود.
كودكیاش در دامان پرمهر و محبت پدر و مادر سپری شد. در هفت سالگی برای تحصیل علم پا به دبستان «نشونكلا» گذاشت و پس از اتمام دوره راهنمایی در رشته مكانیك عمومی به هنرستان فنی نوشیروانی رفت. او كه در زمان انقلاب سن زیادی نداشت و نتوانست آنطور كه دلش میخواست در برابر طاغوت بیایستد، پس از انقلاب، سال 59 به عضویت بسیج درآمد تا ریشه منافقین را بخشكاند.
روایت پدر شهید:
«در كارهای كشاورزی همراه من بود. از بسیجیان مخلص و از خود گذشته، مؤمن به انقلاب و مطیع حضرت امام همیشه حتی سرزمین پیرامون دفاع از اسلام و انقلاب و حضرت امام با كارگرها حرف میزد و بیشتر اوقاتاش را یا در جبهه بود یا در بسیج بابل. با هممحلیها مهربان بود و سفارش میكرد امام را تنها نگذارید.»
در كارنامه عملیاتی نادعلی عملیاتهای كربلای 1، 2، 3، 4، 5 و عملیات خیبر و رمضان خودنمایی میكند. او در اولین اعزامش به مریوان رفت و 110 روز در این منطقه ماند.
روایت مادر شهید:
«عید قربان وقتی خواهران و برادرانش گوسفند كشتند و مشغول خوردن كباب بودند، او لب به این گوشت نزد. میگفت: شما نمیدانید رزمندهها در جبهه چهطور زندگی میكنند. اگر میدانستند با این ولع كباب نمیخوردید.»
نادعلی سال 62 با زنی مؤمنه به نام حبیبه آرایی ازدواج كرد. حاصل این ازدواج فرزندی بود به نام محمدباقر، محمدباقر یكونیم ساله بود كه پدرش برای چندمین بار در 16/3/67 عازم جبهه شد و در جزیره مجنون با عنوان معاون گردان مالك اشتر مشغول به خدمت شد.
روایت برادر شهید:
عبدالهاشم میگوید: «به پدر و مادرم بسیار كمك میكرد. میگفت: الان كه هستم، نتوانم به آنها كمك كنم، در روز قیامت چهطور جوابگوی خدا باشم. رازدار بود و از خودگذشته. در انجام فرایض دینی به همسرش در حفظ حجاب تأكید زیادی میكرد. او هرگز با لباس نظامی به منزل نمیآمد. سعی میكرد با لباس شخصی بیاید.»
نادعلی 4/4/67 كمتر از یك ماه پس از حضورش در جزیره مجنون به شهادت رسید. پیكر مطهرش هشت سال در جبهه مجنون ماند تا اینكه 5/11/74 زمانی كه فرزندش 9 ساله بود، به آغوش پر مهر خانواده بازگشت و بر روی دستان فرزندش در گلزار شهدای شیخمحله به خاك سپرده شد.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
قسم فی سبیل الله او متم لمغفره من الله و رحمه خیر مما یجمعون
در راه خدا بمیرید یا کشته شوید در آن جهان به آمرزش و رحمت خداوند نائل شوید و آن بهتر از هر چیزی است و حیات دنیا برای خود فراهم توان آورد.
با سلام و درود به پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود بر پیشگاه امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی و با درود و صلوات بر ارواح پاک و مطهر شهدای اسلام و با درود و صلوات بر ارواح پاک و مطهر شهدای اسلام و با درود بیپایان بر شما امت حزب الله و همیشه در صحنه وصیتنامه خود را آغاز میکنم.
«انا لله و انا الیه راجعون» همه ما از خدائیم و به سوی او بازگشت خواهیم کرد.
چقدر خوب است که این بازگشت برای خدا و برای او و در راه او باشد، پروردگارا! ای کریم و بخشنده! تو ای بر همه چیز دانا! و میدانی که چه خطاهایی کردم امیدوارم در لحظههای آخر عمرم گناهان مرا ببخشی، به وجود تو بینهایت اعتقاد دارم اما در پرستش و ستایش تو کوتاهی به خرج دادهام حالا دریافتم وجود در گیتی برای آزمایش زندگی خود انسان است.
بارالها! مرا از نفس اماره نجات بده تا حقایق و جهان زیبایی ترا به چشم دلم مشاهده کنم.
بارالها! به جبهه میروم تا اسلام و قرآن برجا بماند و چند قطره خونی را که در بدن دارم برای آبیاری درخت اسلام میریزم تا درخت اسلام تنومند شود، خدایا این چند قطره خون ناقابلم را که در راه تو میریزم از من بپذیر و شهیدان از درگاهت قرار بده هر چند گناه کردم تو بزرگ و رحمان و بخشندهایی.
ان فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیماً برتری بخشید خداوند جهادگران را بر قاعدین (آنهائی که بپا نمیخیزند) آری شهیدان در نزد خدا اجر بزرگی دارند و از نعمتهای او استفاده میکنند.
و مادر منتظر آمدن من نباشید چون من منتظر شهادت بودهام و بهش رسیدم شما افتخار کنید که مثل من فرزندی را در راه خدا قربانی داده اید و مثل بقیه خانواده شهدا باشید.
تو ای مادر مهربانم! یادم هست آن زمان در ظلمات شب بر سر گهوارهام می نشستی و مرا شیر میدادی و در حق ما مادری را کامل کردی و مرا به اینجا رساندی تا از من بهره ببینی مادرجان میبخشید از اینکه نتوانستم در پیش تو بمانم برایم گریه نکن چون میدانم که شهیدان زندهاند و از همه چیز باخبرند خدا خواست که من شهید شوم و این را نصیب من کرد و من شهادت را از شربت شیرینتر میدانم و با آغوش باز میپذیرم تو مثل شیر زن کربلا حضرت زینب علیهالسلام باش که خداوند اجر تو را زیاد میکند و بعد از پایان عمرت امیدوارم شب اول قبرت با حضرت زهرا علیه السلام همنشین شوید، مادر جان شیرت را در لحظههای آخر عمرم بر من حلال کن.
ای پدر گرامیم! بعد از پایان عمرت شب اول قبرت حضرت علی (ع) بر بالین شما بیایند.
ان شاء الله مادر و خواهران گرامیم! امیدوارم بدیهایی از من دیدهاید و باعث رنجش شما شده مرا ببخشید. مادر عزیزم من هدیهای بودم که خداوند شبی داد و شما یک روزی میبایست این هدیه را به خداوند برگردانید و خوب است این هدیه را در راه خدا برگردانید. وقتی خبر شهادتم را شنیدید دو رکعت نماز شکر به درگاه خداوند بجای آورید و مرا حلال کنید و به آشنایان و همسایگان بگوئید که فرزندم دور نرفته او نزد خدایی که شما در روز پنج بار با او سخن میگوئید رفته است.
جان از تو میخواهم که به پدر و مادر دلداری بده که آنها فکر نکنند که من پشیمان هستم و ناراحت شوند. ای خواهرانم میدانم که از آمدن من به خانه ثانیه شماری میکنید ولی چه کنم خدایم مرا خواست و من به سوی او میروم هیچگونه ناراحت نباشید من به معشوق خود رسیدهام.
همسرم! امیدوارم که از من راضی بوده همانطوری که من از شما راضی بودم و مرا عفو کنید و بدیهای که از من دیدهاید که باعث رنجش شما شده است ببخشید و همانطوری که در زندگیام برایم راهنما و مدیر بودهاید برای فرزندانم همانگونه اخلاق پسندیده داشته باشید و آنها را مدیر و مدبر تحویل جامعه دهید و در آخرهای عمرم چون دستم از دنیا کوتاه شد مرا عفو نمائید از اینکه توانستم بیشتر از این در خدمت شما باشم اما چه کنم خداوند بزرگوار خون ما را طلب کرد و ما به سوی او شتافتیم و در آخرت خونبها را اگر لایق باشیم خواهد داد.
اما شما ای امت همیشه در صحنه! شما امتحان خودتان را خوب پس دادهاید؛ از همان جریان انقلاب 42 تاکنون پشت سر رهبر کبیر انقلاب و روحانیت متدین حرکت کردهاید اما این یادتان نرود و همیشه گوش به فرمان امام باشید و یک لحظه در این پیامها غفلت نکنید که به باد فنا خواهید رفت و بدیهایی که از من دیدهاید مرا ببخشید.
خانوادهام! اگر من لایق شهادت را داشتهام و شهید شدهام و جنازهام بدست شما رسید مرا در قبرستان مؤمنین دفن کنید و بر سر قبرم گل سرخ بگذارید و آن نشانه این است که من خط سرخ حسین (ع) را که خط سرخ شهادت است انتخاب کردهام و به معشوق خود رسیدم دیگر عرضی ندارم و همه شماها را به خدا میسپارم.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان، ظهور حجت را نزدیکتر بفرما.
برادرتان نادعلی حیدری
انتهای پیام/