معرفی شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (27)؛

تا جایی که توان دارید در خدمت اسلام و انقلاب باشید

شهید «منصور سودی» در فرازی از وصیت‌نامه‌اش نوشته است: هرگز از راه امام‌(ره) منحرف نشوید، همیشه پشتیبان اسلام و انقلاب باشید، تا آن‌جایی که در توان دارید در خدمت اسلام و انقلاب باشید.
کد خبر: ۴۱۴۳۷۶
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۴ - 06September 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «منصور سودی» در سال 1342 شمسی در روستای امند از توابع استان زنجان دیده به جهان گشود. یکساله بود که خانواده‌اش از روستا راهی زنجان شدند. منصور از همان دوران کودکی، خیلی باهوش و مملو از احساس و عاطفه بود. هفت ساله بود که وارد دبستان ششم بهمن قدم گذاشت.

به خاطر هوش سرشاری که داشت دوران ابتدایی را با نمرات عالی به پایان رسانید. مقطع راهنمایی را در مدرسه فرح‌بخش با موفقیت تمام کرد و وارد دبیرستان طالقانی شد. تحصیل در پایه‌ی اول دبیرستان همزمان بود با اوج مبارزات ملت غیور ایران بر علیه رژیم منفور پهلوی. روح حماسی و انقلابی منصور باعث شد تا از همان دوران یکی از مبارزان و مخالفان رژیم پهلوی شود.

مدتی در مسجد حضرت رقیه(س) آموزش نظامی‌ را گذراند و در همان زمان در جلوی بیمارستان به بهانه‌ فروش کمپوت به مجروحین مبارز انقلابی کمک می‌کرد. مدتی نیز در پمپ بنزین خارج از شهر زنجان به نگهبانی پرداخت تا از انقلاب نو پای ایران پاسداری کند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران درسال 1360 به جمع سبزپوشان سپاه اسلام ملحق شد و لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد و مدتی بعد از آن، عازم جبهه شد. سال1361 بود که در عملیات بیت المقدس مجروح شد.

مجروحیت او همزمان بود با شهادت دوستش «پرویز دشتی» در همان عملیات داغی عمیق بردل منصور گذاشت. مدتی به خانه بازگشت. بازگشت او بهانه‌ای شد تا پدر و مادر دختر عمویش را به عقد او درآورند. سال 1362 طی مراسمی ساده دختر عمویش را به همسری برگزید. در حالی که به اطرافیان سفارش می‌کرد مبادا خانواده‌ی شهدا بفهمند که من ازدواج کرده‌ام. به خاطر همان روحیه‌ خاص و روح پر از عاطفه‌‌ای که داشت نگران بود که مادران جوان از دست داده به یاد پسران‌شان که در ظاهر رخت دامادی نپوشیده به شهادت رسیدند غصه‌دار شوند و به یاد عزیزان خود بیفتند.

از دیگر خصوصیات بارز او صله‌ی ارحام بود و عشق خالصانه‌اش به حضرت سیدالشهدا(ع) انسانی مخلص که در عزاداری های ابا عبدا... خالصانه اشک می‌ریخت و عزاداری می‌کرد تا یاد امام و یارانش همیشه زنده بماند.

پیرو راستین ولایت‌فقیه بود، همیشه سعی داشت کارهایی که انجام می‌دهد رنگ خدایی داشته باشد و اعمالش جز برای رضای خدا نباشد. فرمایشات گهر بار حضرت امام‌(ره) را سرلوحه‌ی زندگی قرار داده و سعی در عمل به این فرامین داشت. در عملیات‌های متعددی شرکت کرد و با صدای دلنشین خود به ذکر دعا ، نوحه و مناجات پرداخت.

مهدی قلی‌رضایی از همرزمان منصور می‌گوید از عملیات «یا مهدی(عج)» در اوایل سال 65 در منطقه فاو برگشته بودیم. یکی از دوستان‌مان به نام قهرمان مطلبی به شهادت رسیده بود که از دوستان صمیمی ما در واحد اطلاعات بود و با منصور نیز الفتی دیرینه داشت وقتی به مقرمان رسیدیم از تصور اینکه تا دیروز با هم در این مکان یودیم و امروز او آسمانی است دل‌مان سخت گرفته بود. قهرمان رقته بود و ما از قافله جا مانده بودیم. دلگیر و غصه دار بودیم و جای خالی قهرمان را در هر گوشه به خوبی احساس  می‌کردیم.

کوله‌پشتی شهید توجه‌مان را به خود جلب کرد. آن را در آغوش گرفته و بوسیدیم و اشک ریختیم وصیت نامه‌اش را که دیروز نوشته بود خواندیم و دل‌مان پر از غم شد. بغض در گلوی‌مان نشسته بود و فریاد در حنجره‌مان حبس شده بود. همه در انظار بهانه‌ای بودیم تا بغضمان بشکند.

ناگهان یکی از دوستان نی زد و و گریه بلند شد. منصور هم که در فراق قهرمان می‌سوخت، چند بیتی خواند و شروع به مداحی کرد. مجلس شام غریبان بر پا شد. اشک هایمان جاری گشت.

منصور سرانجام درمردادماه سال 1366 در عملیات نصر در ارتفاعات بلفت به جمع یاران شهیدش پیوست.

فرازی از وصیت‌‌نامه‌ شهید:

هرگز از راه امام‌(ره) منحرف نشوید، همیشه پشتیبان اسلام و انقلاب باشید، تا آن‌جایی که در توان دارید در خدمت اسلام و انقلاب باشید.

مادرم هرگز در فراق فرزندت بی‌تابی نکن و سلاح و لباس رزمش را به فرزند دیگرت بده و او را نیز روانه‌ی جبهه برای دفاع از قرآن و اسلام و میهن ساز.

همسرم چنان فرزندم را تربیت کن که زینب وار باشند که در این راه باید خودت فاطمه وار باشی که باز از پروردگار بزرگ طلب کمک و یاری برای شما می‌طلبم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها