به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس وصیتنامه سردار شهید «ایرج نجفی قلعه چندری» را از نظر میگذرانیم.
شهید «ایرج نجفی قلعه چندری» فرزند «احمد» در سوم شهریور 1348 در شهرستان عباس آباد به دنیا آمد و در تاریخ 31 تیر 1367 در جبهههای حق علیه باطل به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید:
بسمه تعالی
اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا وَ لَمّا یعَلمُهُ الله الَّذینَ جاهَدوا مِنكُم و یعَلم الصابرین
گمان مكنید به بهشت داخل خواهید شد بدون آنكه خدا امتحان كند و آنان كه جهاد در راه دین كرده و آنها كه در سختیها صبر و مقاومت كنند مقامشان را بر عالمی معلوم گرداند.
مهدی جان، مولا جان! یك عمر صدایت زدم امّا لیاقت دیدارت را نداشتم. امّا ناامید نیستم. به این امید گام در راه میگذارم كه در آخرین لحظه مرگم جمال دلربایت را ببینم و چه خوش است كه ولو یك لحظه انسان معشوق خود را ببیند. به قرآن زیاد توجه كنید. راضی نشوید كه در روز قیامت، قرآن در حضور خدا از ما شكایت كند. هر روز لااقل چند آیه بخوانید به شما باد نماز، نماز، نماز بر شما باد نماز شب. «اَلا بِذِكرالله تَطمَئِنَ القُلوب» متوجه و آگاه باشید كه با یاد خدا دلها آرامش پیدا میكند و رسیدن خود را با خدا قطع نكنید و هیچگاه ناامید نباشید.
به نام خداوند، به نام خداوندی كه عقل به ما داد تا بتوانیم فكر كنیم و راه راست را پیدا كنیم. به ما توانایی داد تا بتوانیم با توانایی خودمان بر ضد مستكبران و از خدا بیخبران قیام كنیم و آنها را نابود كنیم و حال از خدا میخواهم تا بیشتر به ما عقل بدهد و بیشتر به ما توانایی بدهد تا بهتر فی سبیلالله انجام وظیفه كنیم. إنشاءالله. من حرفی، صحبت كوتاهی با برادران و خواهران مسلمان ایران دارم.
هر چند كه من خیلی خیلی كوچكتر از آن هستم كه برای دیگران حرفی بزنم. ای برادران! جبهه یك دانشگاهی است مثل یك كارخانه انسانسازی لذا از برادران تقاضا دارم به جبهه بیایند. و امّا خواهران اینكه ای خواهران عزیز و ایثارگر با اجتماع خود در بسیج خواهران و ارگانهای انقلابی مشت محكمی بر دهان آمریكا بكوبید. با اجتماع خود در كمك كردن به جبهه مشت محكمی بر دهان ابرقدرتها بزنید.
با اجتماع خود در مسجد و مكانهای مقدس برای كلیه برادران در جبهه غذا و مواد غذایی و پوشاك تهیه كرده و مشت محكمی بر دهان صدام بزنید إنشاءالله. من واقعاً و قلباً خجل هستم چون من نتوانستم به سهم خودم راه كربلا و قدس را باز كنم و امیدوارم كه مرا ببخشید.
من امیدوارم كه هر برادری و خواهری كه از من خلافی دید و مشاهده كرده است، مرا حلال كند و مرا ببخشد إنشاءالله و دیگر اینكه از كلیه هموطنان خواستارم در هر لحظه برای امام دعا كنند كه خداوند متعال طول عمر برای ایشان قرار دهد و دیگر اینكه دعا كنند. دعا كنند امام زمان هرچه سریعتر و زودتر فرج كند و تا هرچه زودتر و سریعتر سپاه اسلام در سراسر جهان پیروز شوند إنشاءالله.
و اما صحبتی با خانوادهام و پدرم، اگر من شهید شدم، هرچند كه من لیاقت شهید شدن را ندارم و گنهكارم ولی با این حال ناراحت نباشید. پدرجان! حلالم كن اگر از اول زندگیام تا به حال خلافی از من سر زده و موجب ناراحتی شما شدهام، مرا حلال كن زیرا نمیخواهم عاق والدین شوم.
امّا مادر بزرگم، ای مادر! از اول زندگیام تا به حال میخواستم حرفی به شما بزنم ولی خجل بودم و آن اینكه اگر موقعی ناراحتی میكردم یا بلند صحبت كردم، خدا شاهد است تا چند ساعت ناراحت بودم و بعد خجالتزده بودم كه بیایم اعتراف كنم. مادرم! حلالم كن اگر خلافی انجام میدادم از روی نادانی بود. مادر بزرگم به خداوندی خدا قسم كه تو را بهتر از همه دوست دارم. غیر از خدا مادرم امیدوارم كه مرا حلال كنی و اگر من شهید شدم، ناراحت نباشی و گریه نكنی باید افتخار كنی كه پسری در راه خدا دادی. إنشاءالله ولیم امامم است.
و امّا برادرانم! اگر من شهید شدم، ناراحت نباشید و افتخار كنید. و شما را به خدا سوگند میدهم حلالم كنید و من هم اگر شهید شدم، به خدا راهی جز راه امامانم و رهبرم نرفتم و در صورت شهید شدنم در گلستان شهدای عباسآباد (زیارتور) دفن كنید و لباسهایم و چیزهای دیگرم را به جبهه بفرستید و مقدار پولی كه در بانك دارم، بین فقرا و كمك برای جبهه بدهید. ولی بنیاد شهید بدانید كسی فردا از فامیل یا كس دیگر یا پدرم كه این كار را نمیكند نیاید بگوید چیزی به من كمك كنید. در پایان درود برسد راه حق و آزادی.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.
در ضمن هیچ كس درباره شهادتم نیاید هیچگونه تقاضایی داشته باشد چون تنها ولیام امام و وكیلام سپاه است.
انتهای پیام/