به گزارش خبرنگار دفاعپرس از اصفهان، «محمد ابراهیم همت» در فروردین ۱۳۳۴ شهرضا متولد شد. وی معلم و نظامی بود و یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق بشمار میرفت.
همت تحصیلات خود را در شهرضا به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت و وارد دانشسرای تربیت معلم اصفهان شد. وی در سال ۱۳۵۴ بعد از اخذ مدرک فوق دیپلم برای گذراندن خدمت سربازی اقدام کرد. همت پس از سربازی به زادگاه حود بازگشت و مدتی در مدارس راهنمایی شهرضا و روستاهای اطراف به تدریس تاریخ پرداخت.
فعالیتهای ضد رژیم شاهنشاهی وی باعث شد تا از سمت (ساواک) به او اخطار داده شود، اما همت شجاعانه به انتقاد از رژیم شاه و وضعیت جامعه ادامه داد تا ساواک دستور بازداشت و تعقیب وی را داد، وی مدتی فراری بود.
همت نخست به شهر فیروز آباد رفت و بعد از مدتی به یاسوج نقل مکان کرد. زمانی که ماموران ساواک در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. با بالا گرفتن انقلاب ۱۳۵۷ به شهرضا بازگشت و سازماندهی تظاهرات مردمی را بر عهدهدار شد.
همت پس از پیروزی انقلاب، در ایجاد نظم و دفاع از شهر و راهاندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرستان شهرضا نقش داشت. وی از جمله کسانی بود که با کمک دو تن از برادران خود و سه تن از دوستانش سپاه شهرضا را تشکیل داد.
وی پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۱ مدت کوتاهی را در جبهه جنگ لبنان و اسرائیل گذراند، سپس به ایران بازگشت و در جبهههای جنگ ایران و عراق در عملیاتهایی چون فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان و خیبر مسئولیتهایی را عهدهدار بود.
همت با شروع عملیات رمضان، در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۱ در منطقه شرق بصره، فرماندهی تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این یگان به لشکر، در سمت فرماندهی آن لشکر نیز انجام وظیفه کرد.
در جریان عملیات خیبر، هنگامی که همت برای بررسی وضعیت جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکیاش همراه با سید حمید میرافضلی در ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در محل تقاطع جادههای جزایر مجنون شمالی و جنوبی، سر از بدن جدا شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
ابراهیم همت به اصرار خانواده در زادگاهش و در کنار امامزاده شاهرضا دفن شده است. همچنین برای یادبود این شهید در (قطعه ۲۴ ردیف ۷۷ شماره ۵۲۴) بهشت زهرا و در کنار مصطفی چمران، عباس کریمی و رضا چراغی سنگ مزاری نصب کردهاند.
در بخشی از وصیت نامه شهید همت آمده است:
از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمیشود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که: اسلامی... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود میآمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک میمالیدند.
مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول میکشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را میشناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند، ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد.
پدر و مادر؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست میدارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد میزند و خواهد زد.
ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چارهای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود.
مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار (اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک).
انتهای پیام/