به گزارش گروه فضای مجازی دفاع پرس، «علی کمیلی فر» در سال 1340 در دزفول چشم به جهان گشود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا به جهاد سازندگی پیوست و بعد به «سپاه پاسداران» ملحق شد. او از فرماندهان محبوب "لشکر7 ولی عصر(عج)" که سرانجام در منطقه «حلبچه» و در عملیات «والفجر10» شربت شهادت نوشید.
آن چه خواهید خواند، متن وصیتنامه این شهید عزیز است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از مدتی که در جبهه توفیق حضور داشتهام تصمیم گرفته ام چند جمله به عنوان وصیتنامه بنویسم.
حال که ما نهایتاً باید برویم و مرگ حق است پس چه بهتر که با سربلندی به حضور یار برویم و این حجابها را کنار بگذاریم و سربلند بگوئیم"اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمد رسول الله". شهادت می دهم ائمه معصومین امامان ما هستند و امام عزیز رهبر کبیر انقلاب است و باید خدا را شکر کنیم که ما را از ظلمت رهانید و در چنین کشوری آفرید. سالها بود که می گفتم ای کاش در "کربلا" بودیم و سر می دادیم و امروز را خدا جهت آزمایش نصیب ما کرد و از این آزمایش سربلند بیرون آمدیم که مرگ سرخ به از زندگی با ننگ است.
ای کاش من بی نهایت جان می داشتم و فدای حفظ این انقلاب اسلامی و امام عزیز می کردم. من با میل خود به جبهه رفته ام و خدا را شکر میکنم که چنین توفیقی را به من عطا کرد و تعجب می کنم از خیلی مردم که بعد از هشت سال که از انقلاب گذشته، و با این همه شهیدان این همه توطئه دشمنان هنوز در خواب هستند و بی تفاوت بسر می برند و نور را با این همه روشنی نمیبینند و جداً نمیدانم آن دنیا در مقابل خدا وشهیدان چه دارند بگویند؟
این انقلاب یک آزمایش بود و جنگ آزمایش بزرگتر که همه مردم و مسئولین و دنیا را برای همه نشان داد و احسنت بر این امت مسلمان و قهرمان که تا اینجا خوب مقاومت کرده اند و خدائی نکرده اگر کوتاهی بکنیم و دشمنان ما را نابود خواهند کرد و چیزی جای ما نخواهند گذاشت و بی تفاوتها هم در این بین بی بهره نخواهند بود. البته ترسی در پیش نیست. ما وظیفه را انجام می دهیم و باکی از نتیجه نداریم، پیروزی و شهادت برای ما فرقی ندارد چون هرچه خدا بخواهد آن حق است.
شهادت فوز عظیم است که نصیب همه کس نمی شود. من که دوست دارم و نهایت آمال و آرزوی من این است و دائماً در دعا درخواست توفیق عاقبت به خیری را دارم.
شکر خدا که انقلاب راه خود را می رود و مردم هم راجع به خیلی از مسائل آگاه شده اند و خیلی از مسائل برای آنها حل شده. مقدار سختی جنگ هم تمام شدنی است، اصلاً دنیا و مدت عمر آدمی کوتاه و تمام شدنی است فقط توشه اعمال اوست که باقی میماند و همراه اوست و خدا هم اعمال خالص میخواهد.
سختی ها و بلاها برای مؤمنین است، پیامبر و دیگر امامان تمام عمرشان در جنگ و سختی بوده، چون برحق بوده اند، ما هم همینطور، چون شیاطین از بسم الله بدشان می آید ما نباید انتظار این را داشته باشیم که شرق و غرب ما را راحت بگذارند و باید برای خدا سختی ها را تحمل کنیم، ما وظیفة استقامت داریم و خدا خود حافظ دین خود است و صد درصد پیروزی با ماست و از آن خداست، اگر از راه حق و امام عزیز جدا نشویم. پس باید مقاومت کنند و جوانان به پشتیبانی انقلاب به جبهه ها بروند و خواهران و مادران با حجاب و تربیت خوب و صحیح اسلامی خود عملاً به شرق و غرب جواب نه بگویند و اگر این ملت باهم باشند و پشتیبان این انقلاب، هیچ کس نمیتواند ضربه ای به ما وارد کند، و باطل رفتنی است، صدام که بالاتر از فرعون و نمرود نیست. خدا می تواند او را بدون ما از بین ببرد و فقط می خواهد ما را آزمایش کند و خدا در این مدت خیلی ما را نصرت کرده. مگر فراموش کرده ایم که با چراغ سبز دنیا، صدام برای یک هفته به ایران حمله کرد و تا دروازه های دزفول و اهواز پیش آمد ولی الان غیر از پس گرفتن این مناطق در کنار شهرهای عراق مشغول مقابله هستیم و دیری نمی رسد که پیروزی نهائی را نصیب ما میکند.
من فقط یک مسئله از خانواده ام می خواهم و آن هم ادامه راه است و در این مصیبت بی تابی نکنند که دشمنان شاد شوند و من از همه تقاضای عفو و بخشش دارم و التماس دعا برای عفو من، که اگر خدا مرا نبخشد چه کنم؟
من در زندگی خیلی اشتباه کرده ام که خدا راضی به بیان آنها نیست و فقط او می داند ولی تقاضای عفو دارم و امید بخشش دارم و از خدا بعید نیست و برای او مشکل نیست که این حقیر را مورد عفو قرار دهد. از پدر و مادر و تمام اهل خانواده، خواهران و برادران، تقاضای عفو دارم و اگر پسری و یا برادری خوب برای خانواده نبوده ام مرا ببخشید و مرا حلال کنید. از همه دوستان همکاران تقاضای عفو دارم و اگر رنجشی از من دیده اید نادیده بگیرید.
من تنها ناراحتی که دارم آن هم بچه های یتیم است که دوست دارم آنها را نوازش دهید و تنگی نکشند. من از همسرم تشکر میکنم و از او می خواهم که ناراحت نباشد و بچه هایم را نیکو و اسلامی تربیت کند. من بچه هایم را زیاد دوست می داشتم. سعی کنید اگر صحیح دانستید آنها را بر مزارم بیاورید تا قلب من آرام بگیرد. همچنین دوتا دخترم سمیه و رقیه را بگوئید، یادتان نرود که شما دختران شهید هستید و باید راه مرا که همان راه اسلام است بروید.
به هر حال انشاءالله مرا ببخشید مرا عفو کنید و از خدا برای من آمرزش بخواهید و من از شما پشتیبانی انقلاب و امام و اسلام را دارم که سعادت دنیا و آخرت همه ما در این است.
مرا در "بهشت علی" کنار دیگر شهدا به خاک بسپارید و از شما تقاضا دارم کاری نکنید که مورد رنجش روح من شود، مخصوصاً همسرم و دو فرزندم. برای پیروزی اسلام و طول عمر امام دعا کنید.
خدایا همه ما فدای امام عزیز
علی کمیلی فر
منطقه عملیاتی کربلای ۵
۱۳/۱۲/۶۵