به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، پرداختن به تاریخ معاصر ایران زمین جزء دغدغههای همیشگی رسانهی ملی بوده است. امیرکبیر، میرزا کوچک خان، سالهای مشروطه، معمای شاه، عمارت فرنگی، کیمیا، لحظهی گرگ و میش، وارش و... از جمله سریالهایی هستند که با تم ملودرامهای تاریخی پا به تلویزیون گذاشتهاند. امسال نیز به مناسبت ماههای محرم وصفر سریالی به نام بوم و بانو روی آنتن شبکهی دوم میرود. کارگردان این سریال سعید سلطانی است که سالهای برف و بنفشه، میعاد در سپیده دم، فصلهای اول و دوم و سوم ستایش را در کارنامهی هنری خود دارد.
بوم و بانو داستان دختری است به نام ماهور که از فرنگ بازگشته و متوجه میشود رخدادهای اجتماعی سیاسی کشورش دستخوش تغییرات فاحشی شده است. نامزد خواهرش کشته شده و برخی گرایشات چپ در بین جوانان رواج یافته است و البته برخی از اتفاقات اجتماعی دیگر که چاشنی داستان اصلی سریال است.
اگر چه سعید سلطانی یکی از کارگردانهای زبردست و حرفهای تلویزیون است که سبک خاص خود را دارد و چه با ملودرامهای تاریخی و چه با ملودرامهای اجتماعی بیننده را میخکوب میکند و بوم و بانو نیز از این قائله مستثنی نیست، اما نقدهایی هم بر این سریال رواست.
نخست این که روزبه به ظاهر ادعای خودکشی کرد تا تیمسار افشار دلش به رحم بیآید و اجازهی ازدواج او با دخترش را صادر کند، اما تیمسار افشار که در مقام یک افسر رده بالای ارتش است آن قدر این مساله را جدی گرفت و با روزبه درگیر شد که نهایتا منجر به کشته شدن روزبه میشود. شهاب دوست روزبه از دور شاهد این ماجراست، اما پس از گذشت چند سال هنوز لب نگشوده تا بگوید شاهد قتل دوست صمیمیش بوده است. البته علت این سکوت طولانی هنوز برای مخاطب مشخص نیست. تنها کسی که پیگیر قتل روزبه است، سپنتا پسر عموی روزبه است که سرهنگ ادارهی تامینات است.
این سریال در عصر رضاشاهی اتفاق میافتد و مصادف است با زمانی که برگزاری عزای سیدالشهدا با ممنوعیت مواجه بود. همین موضوع دستمایهی سریال شب دهم به کارگردانی حسن فتحی در سالهای دور بوده است، اما قضیه در این سریال برای نخستین بار به شکلی دیگر مطرح میشود. در بوم و بانو چنین مطرح میشود که برگزاری مجلس عزای امام حسین علیه السلام فقط در کوچه و خیابان و قهوه خانه ممنوعیت دارد و در مساجد و تکایا و هیاتها بلاممانعت است. تکلیف مخاطب تلویزیونی چیست؟ بالاخره تعزیه در آن زمان به کل ممنوع بوده یا فقط در اماکنی خاص ممنوعیت داشته است؟ قدر مسلم هیچ مسلمان معتقدی عزای سیدالشهدا را در قهوه خانه برگزار نمیکند که راویان این قصه اصرار بر برگزاری آن دارند.
ضمنا علیرغم این که این سریال به نیمهی راه رسیده، اما هنوز خبری از ماه محرم و صفر و عزای سیدالشهدا نیست. از دیگر نکاتی که در این سریال مطرح است و باز به مساله مذهب و گرایشات مذهبی مربوط میشود، طبقات اجتماعی و نوع گرایشات آنها به مذهب است. در این سریال تمامی کسانی که فرنگ رفته و اروپا دیده اند گرایشات مذهبی و دینی کمرنگی دارند (مثل خانوادهی افشار) و فقط کسانی که خارجه را ندیده اند گرایشات محکم دینی خود را حفظ کرده اند (مثل استاد حافی و خدمه اش و دایهی ماهور و مرجان). یعنی دین فقط در بین طبقات فرودست جامعهی آن زمان طرفدار داشته و برای اقشار ثروتمند نسخهای نداشته است. البته این گزارهای غلط است و دین به ویژه دین مبین اسلام برای اقشار مختلف میتواند راهگشا باشد که این دین الهی سرچشمهی نور و روشنایی و هدایت است.
کلاه مخملیها در سریال بوم و بانوی سعید سلطانی نمادی از مردم شروری هستند که در خدمت عاملان نظام حاکمه بودهاند. البته در آن زمان کلاه مخملیهایی هم بوده اند که امین و معتمد مردم فرودست جامعه بودهاند و همواره تلاش بر آن داشتند تا دست بینوایان را بگیرند. کاش در مقابل این کاراکترهای کلاه مخملی، کاراکترهای دیگری از همین دسته طراحی میشدند تا نشان دهند همهی قشر کلاه مخملی خائن نبودهاند.
از کشته شدن بهروز به چشم به هم زدنی دو سال میگذرد، اما پس از گذشت نزدیک به سیزده، چهارده قسمت هنوز ماه محرم از راه نرسیده است. به هرحال باید نشست دید سعید سلطانی چگونه ادامهی سریال را پردازش کرده است.
انتهای پیام/133