صلح امام حسن در کلام رهبر انقلاب ـ 1؛

تقابل خوی محمدی و خوی اموی در صلح امام حسن (ع)

صحنه پیکار حق و باطل از ابتدای تاریخ وجود داشت و در زمانه پیامبر به اوج خود رسید؛ پیکاری که بعد از شهادت امام علی (ع) در صلح پرشکوه امام حسن (ع) و قیام حماسی امام حسین (ع) نمود عینی پیدا کرد.
کد خبر: ۴۲۰۴۷۵
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۹ - ۰۲:۱۹ - 10October 2020

تقابل خوی محمدی و خوی اموی در صلح امام حسن (عبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، با مطالعه تاریخ اسلام این‌گونه به نظر می‌رسد که قیام عاشورا نقطه اوج تاریخ اسلام و بیشتر از آن، تاریخ بشریت است؛ اما اگر ریشه‌های این قیام عظیم مورد واکاوی قرار نگیرد، درک این واقعه نیز ابتر باقی خواهد ماند.

بدون شک زمینه‌های شکل‌گیری قیام عاشورا را باید در صلح پرشکوه امام حسن (ع) جستجو کرد؛ صلحی که به اندازه قیام عاشورا دارای اهمیت تاریخی است به نحوی که در کتاب «صلح الحسن» که رهبر معظم انقلاب اسلامی آن را ترجمه کرده‌اند، قیام عاشورا را باید قیامی حسنی بدانیم تا حسینی؛ این ادعا وقتی مورد تأکید رهبر انقلاب اسلامی قرار می‌گیرد، یقیناً دارای عمق و ریشه‌ای محکم است و باید آن را مورد مداقه قرار داد.

در آستانه ایام شهادت جان‌سوز امام حسن (ع) کتاب وزین «صلح‌الحسن» نوشته «رضی آل یاسین» ترجمه «حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» در چند شماره منتشر می‌شود که قسمت اول آن را در ادامه می‌خوانید:

از امام دین تا امام کفر

«صلح امام حسن (ع) با معاویه، از دشوارترین حوادثی بود که امامان پس از رسول اکرم (ص) از ناحیه این امت بدان دچار شدند.

امام حسن با این صلح، آن‌چنان محنت طاقت‌فرسایی کشید که هیچ‌کس جز به کمک خدا، قادر بر تحمل آن نیست لیکن او این آزمایش عظیم را با پایداری و متانت تحمل کرد و سربلند و پیروزمند و دست‌یافته به هدف خود  یعنی مراعات حکم خدا و قرآن و پیامبر و صلاح مسلمانان  از آن بیرون جست و این همان هدفی بود که او برای هر گفتار و عمل بدان نظر داشت و عشق می‌ورزید.

آنان که او را به راحت‌طلبی و عافیت‌اندیشی متهم کرده‌اند و هم آن دسته از شیعیانش که تحت تأثیر شور و احساس، آرزو برده‌اند که: کاش وی نیز در جهاد با معاویه پایداری می‌کرد و از راه شهادت، زندگی می‌یافت و به پیروزی از همان راهی که برادرش در روز عاشورا رفت و رسید، می‌رفت و می‌رسید این هر دو گروه را در میزان سنجش فکر و خرد، وزنی و مقداری نیست.

شگفت آنکه مردم تاکنون هنوز درباره این صلح دچار اشتباه و کج‌بینی‌اند و یکی نیست که با بررسی کامل و با استناد به دلایل و شواهد عقلی و نقلی، سیمای این صلح را روشن سازد.

من، بارها در این صدد بوده‌ام، ولی مشیت حکیمانه خدای عزوجل بر این قرار گرفت که بدین مهم، کسی را که از همه رو سزاوارتر و شایسته‌تر است، برانگیزد و او فراهم آورنده این کتاب مبتکرانه «صلح الحسن» است که به‌حق، در موضوع خود، سخن آخرین است و گزارنده قضاوت راستین و نماینده مرز حق و باطل.

بر فصول درخشنده‌ایی چند از آن‌که نمایشگر فضل مؤلف بزرگوار نیکوکارش بود واقف آمدم و آن را به‌راستی در کاوشگری و باریک‌بینی و میانه‌روی و هم در قاطعیت بیان و استدلال و ریزه‌کاری و تتبع و پرهیز و احتیاط در نقل گفتارها و رادمنشی در مجادله و احاطه بر چیزهای مناسب موضوع در عین روانی اسلوب و انسجام سخن و رسایی در آنجا که سخن به ایجاز گفته و زیبایی و گیرایی در آنجا که سخن را به درازا کشانده درست همانند مؤلف بزرگوارش یافتم.

کتاب، فراهم آمده فکری منظم، مبتکر و قوی است هماهنگی و پیوستگی‌اش آن را به‌صورت جویباری سرشار و لبریز از اندوخته‌های عقلی و نقلی درآورده و به واحدهایی به هم بسته و به نهایت غنی و کامل از همه جهاتی که با موضوع متناسب است و موجب ارزش تمام همانند ساخته است پیراستگی‌اش همراه با جامعیت  و روشنی‌‎اش همراه با عمق و نقد تحلیلی‌اش نقطه مرکزی این ممیزات است.

خواننده می‌تواند خصال برگزیده‌اش را در زیبایی‌های این کتاب مشاهده کند و من اگر او را ندیده بودم، بی‌گمان می‌توانستم چهره او را با الهام از مطالب کتاب، ترسیم کنم اینک این اثر اوست که او را با چهره‌ایی باز، سیمایی درخشنده، سخنی شیرین، طبعی هموار و آرام، سینه‌ایی گشاده، خویی نرم، ذهنی سرشار، فهمی و دانشی فراوان، اطلاعی وسیع، انشایی زیبا، نکته سنجی‌ایی شیرین، کنایه‌پردازی‌ایی لطیف، استعاره‌ایی نغز با گفتاری حکمت‌آموز و منطق و رفتاری دانش‌آفرین با اخلاقی بنهایت بزرگوارانه و فطرتی بنهایت سلیم، دریای مواجی از دانش آل محمد، دانشمندی محقق دانای اسرار اهل بیت و روشنگر معضلات و شناسای سره از ناسره آن با این صفات بارز و صفات و سماتی دیگر بخواننده باز می‌شناساند.

اگر کسی در مطالب این کتاب بدقت بنگرد و حالات حسن و معاویه را بررسی کند خواهد دانست صحنه پیکار میان آن دو، یک صحنه تازه به وجود آمده نبود بلکه هر یک در جبهه خود جایگزین و جانشین و میراث بر دو خلق‌وخوی متناقض و متضاد بودند: خوی حسن، خوی کتاب و سنت بود یا بگو: خوی محمد و علی و خوی معاویه، خوی بنی امیه بود یا بگو: خوی ابوسفیان و هند درست نقطه مقابل یکدیگر.»

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها