به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، کتاب «قله فریاد» مجموعه خاطرات سردار شهید «ذبیحالله عاصیزاده» به قلم «محمدعلی آقامیرزایی» در قطع رقعی توسط انتشارات «سوره مهر» به زیور طبع آراسته شده است.
کتاب «قله فریاد» از آخرین کتابهای مجموعه بزرگ «قصه فرماندهان» است، اما با اینکه فقط یک چاپ خورده و زندگینامه داستانی سردار نه چندان نامدار دفاع مقدس است، سال ۹۱ توانست در بخش زندگینامه داستانی جشنواره شهید «حبیب غنی پور» با موضوع دفاع مقدس و انقلاب به مرحله نهایی راه یابد.
این کتاب ۱۰ روایت مختلف از کودکی تا شهادت سردار «عاصی زاده» را در ۱۰ فصل مورد بررسی قرار داده است. اطلاعات به دست آمده درباره این رزمنده گرانقدر براساس منابع موجود تاریخی و همچنین گفتوگو با خانواده و همرزمان وی جمع آوری و تدوین شده است.
فصل نخست این کتاب به صورت کوتاه، اشارهای به کل زندگی این شهید دارد و در فصلهای بعدی سه روایت مختلف از تولد، کودکی و نوجوانی او آورده شده است. از فصل پنجم به بعد نیز به حضور این شهید در جبهههای جنگ اشاره شده و کتاب در نهایت با روایت نحوه شهادت وی به پایان میرسد.
از آنجا که مخاطب اصلی این کتاب نوجوانان هستند، نویسنده تلاش شده، خاطرات و مطالب به زبانی ساده و با روایتی داستانی کنار هم قرار گیرد. آقامیرزایی سعی کرده تا با فضاسازی، پرهیز از کلی گویی و شعارزدگی، خواننده نوجوان را با کتاب همراه کرده و او را با خصوصیتها و رشادتهای این شهید دفاع مقدس آشنا کند.
سردار عاصیزاده در تاریخ ۱۳۴۰/۰۵/۲۰ هجری شمسی در خانوادهای مذهبی و متدیّن در محلۀ مزرعه سیف شهرستان اردکان دیده به جهان گشود. کودکی را در دامان مادری متعهد و ولایی و درسایۀ پدری متدیّن و عاشق اهل بیت (ع) که از قاریان قرآن و مدّاحان خاندان عصمت و طهارت (ع) بود، گذراند و همگام با رشد جسمی از نظر روحی و معنوی نیز تعالی و تکامل یافت.
۶ ساله بود که در دبستان صدر آباد اردکان به تحصیل مشغول شد. پس از طی دورۀ ابتدایی و راهنمایی در هنرستان فنّی شهید مطهری اردکان ثبت نام کرد. درسال ۱۳۵۹ در رشته اتومکانیک فارغ التحصیل شد. نام شناسنامهای او ذبیح الله بود؛ امّا همه خانواده او را عباس صدا میزدند. مادر مرحومهاش دلیلش را این طور بیان میدارد: «آرزو داشتم فرزندم مانند قمربنی هاشم، ابوالفضل العباس (ع) باشد و به این عشق و امید او را «عباس» صدا میکردم». خدا را شکر که آوازه شجاعت و دلاوری او زبانزد همرزمانش بود و شهادت و به سوی محبوب شتافتنش نیز رنگ شهادت مولایش علمدار صحرای کربلا، حضرت عباس (ع) به خود گرفت.
و چه زیباست که نام شناسنامهایاش نیز بامسمّی گشت و با شهادتش، «ذبیح الله» تحقق یافت. وی در دوران تحصیل با توجّه به وضعیّت مالی خانواده از طریق کار و فعّالیّت در ایّام فراغت هزینۀ تحصیلی خود را فراهم میکرد.
تحصیل او در هنرستان با اوج مبارزات ملّت ایران بر علیه رژیم ستمشاهی و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران مصادف بود. شهید عاصیزاده از هنرجویان پرشور و فعّال هنرستان شهید مطهری اردکان بود که علاوه بر مبارزات عمومی همگام با مردم، نیروهای مومن و انقلابی را نیز سازماندهی میکرد.
پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به عضویّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. با فراخوانی جوانان و نیروهای نظامی به جبههها توسط رهبر انقلاب، خمینی کبیر (ره)، جهت دفع دشمن متجاوز بعثی، شهید عاصی زاده از جمله اوّلینهایی بود که سنگرنشینی با قدسیان و همنشینی با افلاکیان را برگزید و به امید دیدار یا رویا حتّی نیم نگاهی ازطرف معشوق، عازم جبهههای نبرد حق برعلیه باطل شد.
شهید عاصی زاده در سال ۱۳۶۲ سنّت حسنۀ رسول گرامی اسلام (ص) را جامۀ عمل پوشید و با دختری عفیف ازخانوادهای نجیب ازدواج کرد. قابل ذکر است که اصلیترین شرط وی برای ازدواج حضور دائم در جبههها بودکه مورد توافق همسرش نیز قرار گرفت. حاصل این زندگی مشترک ۴ ماهه، تنها یک فرزند پسر به نام عبّاس بود که آن هم پس از شهادت پدر پا به عرصۀ وجود گذاشت.
سردار عاصی زاده انسانی خودساخته و بسیار مؤدب و دوست داشتنی بود. اهل عمل بود تا حرف، مخلص بود و متقّی. نجیب بود و چهرهای معصومانه داشت. خاکی بود و بیریا، با زرق و برق دنیا بسیار فاصله داشت. قبل از شهادت اکثر اقوام و دوستانش نمیدانستند که فرماندهی تیپ پیروز الغدیر یزد را به عهده دارد؛ مگر آنها که در جبهه مطلع شده بودند.
شهید عاصی زاده سعادت خود را در رنج خویش و راحتی دیگران و گمشدۀ خویش را در جبههها و نبرد با کفّار میجست. بارها درجبهه مجروح شد؛ امّا پس از اندکی بهبودی باز به جبهه برمیگشت. این شهید والامقام پس از دلاورمردیها و رشادتهای فراوان توانست با جلب نظر مسئولین، «تیپ مستقل و پیروز الغدیریزد» را تشکیل دهد و افتخار اوّلین فرماندهی تیپ رابه نام خود ثبت کند. نام این سردار رشید اسلام لرزه بر اندام لشکر عراق انداخته بود به طوری که زمانی که به شهادت رسید رادیو عراق خبر شهادتش را با ابراز خوشحالی اعلام کرد.
سرانجام این سردار سپاه اسلام در تاریخ ۱۳۶۲/۷/۲۱ مطابق با هفتم محرم قبل از عملیّات والفجر ۴ که جهت بررسی و توجیه طرح عملیات به منطقۀ غرب بانه سفر کرده بود، براثر اصابت ترکش توپ، چون مولایش قمر بنی هاشم (ع) فرقش شکافته شد و با پرواز روح بلند و ملکوتیش از جسم کوچک و خاکیش به اعلی علیین، گمشده خویش و عروس شهادت را در بر کشید و با فرقی خونین بر ارباب بی کفنش اباعبدالله الحسین (ع) مهمان شد. پیکر مطهر شهید عاصیزاده صبح روز تاسوعای حسینی در یزد تشییع و پس از اقامۀ نماز توسط حضرت آیت الله «خاتمی» نمایندۀ امام و امام جمعه یزد بر پیکر پاکش، جهت خاکسپاری به زادگاهش شهرستان اردکان منتقل شد.
بعد از ظهر همان روز (تاسوعای حسینی) پیکر مطهر شهید عاصی زاده بر دوش مردم عزادار اردکان با شکوهی خاص تشییع و پس از اقامۀ نماز به امامت مرحوم حضرت آیت الله «اعرافی» امام جمعه فقید شهرستان میبد در گلزار شهدای اردکان در کنار تربت پاک دیگر شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/