گروه بینالملل دفاعپرس: طی سالهای اخیر زمزمههای فرارسیدن عصر پایان دوران ابرقدرتی آمریکا با صدای رساتری به گوش میرسد و با ورود ترامپ به کاخ سفید حتی پیشبینیها در مورد فروپاشی نظم تک قطبی حاکم بر جهان بعد از پایان جنگ سرد زمان نزدیکتری را نشان میدهند. در واقع پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و بلوک شرق و به دنبال پایان جنگ سرد، این امریکا بود که بر گلوگاههای راهبردی و استراتژیک جهان به صورت بلامنازع مسلط شد و آن را به تمامی در انحصار و اختیار خود قرار داد.
قدرت نظامی گسترده، هژمونی سیاسی و نظامی در سطح بین المللی، اقتصاد شکوفا و نیرومند، نفوس و جغرافیای گسترده و... همه اینها از مهمترین شاخصهای تعیین ابرقدرت بودن است. در این میان یکی از مهمترین ستونهای تبدیل شدن آمریکا به قدرتی جهانی و سپس ابرقدرت قدرت نرم و اتحادهایی بود که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در شکلگیری و بقای آنها نقش اساسی را ایفا کرده بود. اما امروزه در نتیجه سیاستهای یکجانبه گرایانه آمریکا در دوران ترامپ این مولفه اساسی در ابرقدرتی آمریکا رو به پایان است.
این بدان معنی است که "آمریکا اول" هزینههای هنگفت و سنگینی برای آمریکا داشته است. آمریکا به طور فزاینده توانایی اعتماد متحدان قدیمی به تداوم همکاری با واشنگتن را سلب کرده است و کارایی قدرت نرم ایالات متحده در سطح جهانی تقریباً از بین رفته است. تنها دریک مورد براساس نتایج تحقیق اتحادیه غیرانتفاعی دموکراسیها از میان ۵۳ کشوری که در ماه ژوئن صورت گرفت تنها آمریکاییها و پاسخ دهندگان از یک کشور دیگر (ژاپن) گفتند که فکر میکنند ایالات متحده ویروس کرونا را بهتر از چین اداره کرده است.
در نظرسنجی اخیر موسسه پیو از ۱۳ کشور دموکراتیک، اعتماد به رهبری ترامپ در امور جهانی از ۹ درصد در بلژیک تا بالاترین میزان ۲۵ درصد در ژاپن بود. بر اساس این نظرسنجی ترامپ از کمترین اعتماد در میان همه رهبران بزرگ جهان برخوردار است. حتی در میان طرفداران احزاب راست افراطی اروپا نیز موافقان وی هرگز به بالای ۴۵ درصد نمیرسد.
ایالات متحده به یک متحد غیر قابل اعتماد (بویژه در میان متحدان) تبدیل شده است.
بسیاری معتقد هستند که در چهار سال ریاست جمهوری ترامپ مشاجرات وی با متحدان بیش از رویارویی با دشمنان بوده است. این موضوع به چالشی بزرگ برای ناتو به عنوان یک اهرم مهم هژمونی آمریکا بر جهان پسا جنگ سرد تبدیل شده است. بسیاری از مقامات دیپلماتیک و نظامی غربی میترسند که در صورت انتخاب مجدد وی در ماه نوامبر، ناتو کلا از هم فروبپاشد چنانکه پیشتر امانوئل مکرون از مرگ مغزی ناتو سخن گفته بود.
سناریو بسیار محتملتر این است که ترامپ به اقدامات هرج و مرجوار خود در ناتو ادامه دهد. در ماه سپتامبر، تنها چند ساعت پس از اینکه، ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو اعلام کرد که همه متحدان به این نتیجه رسیده اند که الکسی ناوالنی شخصیت مخالف روسی با سلاح شیمیایی مسموم شده است ترامپ گفت هیچ مدرکی وجود ندارد.
در این رابطه ژنرال بازنشسته داگلاس لوت، که از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ سفیر ایالات متحده در ناتو بود و اکنون مدیر اجرایی موسسه تحقیقات استراتژیک کمبریج گلوبال میباشد معتقد است: "به احتمال زیاد او به اختلالافکنی (در ناتو) از نظر سیاسی و نظامی ادامه خواهد داد. "
اصرار بر افزایش هزینههای نظامی متحدان اروپایی آمریکا در ناتو، همچنان از موضوعات مورد علاقه ترامپ است به صورتی که حتی با وجود برخورداری ناتو از پشتیبانی گسترده از سوی دو حزب جمهور یخواه و دموکرات در کنگره، اما همچنان ترامپ در دوره دوم میتواند وضعیت امنیتی ناتو را تضعیف کرده و اعتبار استراتژیک و سیاسی این اتحاد پرسابقه غربی را از راههای بی شماری خدشه دار کند.
ترامپ حتی اختلافات سیاسی با رهبران اروپایی را به درون ناتو میکشاند چنانکه خروج بخش بزرگی از نیروهای آمریکایی در آلمان به عقیده بسیاری از مقامات نظامی بیشتر تلاشی برای مجازات آنگلا مرکل بوده تا یک ابتکار استراتژیکی مفید. داگلاس لوت در این مورد معتقد است: "عقبنشینی نیروهای آمریکایی از اروپا کاهش تعهدات آمریکا و در واقع کاهش بازدارندگی ناتو را نشان میدهد".
رادوسلاو سیکورسکی، وزیر دفاع پیشین لهستان و وزیر امور خارجه سابق این کشور نیز گفته بود: "برای کار با ناتو، ما به عنوان متحدان باید اطمینان داشته باشیم که او (ترامپ) در شرایط اضطراری در مقابل دشمن بالقوه ایستادگی خواهد کرد. " "و از این نظر، او میتواند ناتو را با یک توییت نابود کند. "
از طرف دیگر یکی از ابزارهای قدرت نرم آمریکا رهبری جهان لیبرالی با تأکید بر پایبندی به ترویج دموکراسی بوده است. در واقع واشنگتن علاوه بر قدرت سختافزاری خود در طول سالهای پس از جنگ جهانی دوم توانسته بود تحت لوای ادعای «هژمون خیراندیش»، شبکههایی از متحدین و نهادهای بین المللی مشارکتی و قانونمحور را ایجاد کند.
با این حال در دوران ترامپ حتی نگرانیها از وضعیت دموکراسی در خود آمریکا رو به فزونی است. ماریته شاکه، عضو سابق لیبرال پارلمان اروپا که اکنون مدیر سیاست بین الملل در مرکز سیاستهای سایبری موسسه استنفورد است، گفت: "وضعیت دموکراسی در ایالات متحده میتواند بسیار بیشتر از اکنون سقوط کند بیاید، حتی اگر مردم فکر کنند وضعیت کنونی نگران کننده است. " این موضوع طبیعتاً به بستگی دارد که چهار سال آینده چگونه باشد؛ ترامپ یا بایدن؟
درک این خطر برای نخبگان سیاسی آمریکا به گونهای بوده است که بایدن در مقاله خود در «فارین افرز» مینویسد: اولویت اول «بازسازی دموکراسی در خانه» و پایان دادن به حملات علیه مهاجران، اقلیتها، کارمندان دولت و دیگر کسانی است که مورد آزار و اذیتهای ملیگرایانه دونالد ترامپ رییسجمهور کنونی امریکا قرار گرفتهاند.
اما امریکا چگونه بدون یک جنگ سرد جدید و بدون اینکه ثابت کند رهبر بلامنازع جهان است، میتواند شبکه اتحادهای گذشته را علیه مهمترین تهدید پیش رو برای هژمونی رو به افول خود یعنی «ظهور چین» حفظ کند.
به طور حتم آمریکا نخواهد توانست مانع از صعود چین شود. چین بزرگترین شریک تجاری تعداد فزایندهای از کشورها است که منجر به تداوم نفوذ پکن خواهد شد، هرچند قدرت نرم آن همچنان ضعیف است. رهبران چین با سرمایه گذاری در فناوریهای جدید مانند هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی، صراحتاً در مورد آینده شرط میبندند. چین دارای جمعیت عظیم، جاه طلب و دارای تحصیلات فزایندهای است که اعتقاد دارند آینده بهتر از گذشته خواهد بود. آنها در حال تاسیس شرکتهای چند میلیارد دلاری و اختراع فناوریهای جدید مصرفی هستند که آمریکاییها تنها وقتی که شرکتهای آمریکایی تصمیم به کپی برداری از آن را میگیرند یا دولت تصمیم به ممنوعیت استفاده از آنها را اعلان میکند، از آن باخبر خواهند شد.
تولید ناخالص داخلی کل چین ۱۴ تریلیون دلار نسبت به ۲۱ تریلیون دلار آمریکا است، اما در معیار برابری قدرت خرید - یعنی کالاها و خدمات واقعی که برای شهروندان خود تولید میکند - در سال ۲۰۱۴ از ایالات متحده پیشی گرفت. پس از شرایط بحرانی حاصل از شیوع ویروس کرونا و رکود گسترده در اوایل سال، اقتصاد چین در سال ۲۰۲۰ رشد خواهد کرد و کوچکتر نخواهد شد، در حالی که به نظر میرسد آمریکا حدود ۴ درصد سقوط را تجربه کند که بزرگترین کاهش رشد اقتصادی از سال ۱۹۴۶ است. دادههای نظرسنجی اخیر نشان میدهد مردم در آلمان، بریتانیا و کانادا با قاطعیت معتقدند چین در حال حاضر قدرت اقتصادی پیشرو در جهان است.
هنگامی که دونالد ترامپ در تابستان اعلام کرد که ایالات متحده قصد دارد در ژوئیه ۲۰۲۱ از سازمان بهداشت جهانی (WHO) خارج شود، قدرتهای دیگر - از قضا چین - برای پر کردن این خلا حاضر شدند. پکن سهم خود از بودجه WHO خود را در پاسخ به قطع بودجه ایالات متحده افزایش داد و از کمک ۲ میلیارد دلاری برای کمک به کشورهای در حال توسعه درگیرکرونا خبر داد. کمکهایی که منبع اصلی قدرت آمریکا در کشورهای در حال توسعه طی دهههای گذشته بوده است و چین آماده است تا به عنوان نیروی خیرخواه جدید وارد عمل شود.