به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ داوود عامری؛ این روزها در محافل مختلف سیاسی و عرصه رسانه های مجازی و مطبوعات، صحبت های مختلفی در خصوص صلح به گوش می رسد.
با توجه به اینکه بنده سالهاست در حوزه مطالعات صلح فعال بوده و در این ارتباط به صورت تاریخی و میدانی مباحث صلح را پیگیری می نمایم، مطالبی را در این خصوص به صورت خلاصه و گذرا برای مشارکت سازنده در مباحث تقدیم خوانندگان می کنم و از منظر یک فعال مدنی که گفتمان صلح عادلانه را در جهان متناسب با دیدگاه های ایرانی- اسلامی مطرح کرده، بدون اینکه بخواهم تعرضی به کسی داشته باشم، از لحاظ مبانی شناسی صلح مطالبی را عرض می کنم.
اولین بحث در خصوص صلح، توجه به تعاریف و شناخت آنها است. واژه صلح بسته به دیدگاه ها و منافع کشورها و همچنین به جهت اینکه از تعاریف مختلفی برخوردار است، بایستی به دقت تعریف گردد. صلح به معنای سازش با دشمن و راضی کردن او نیست. لازم است وقتی کارشناسی چه به عنوان یک نظریه پرداز و چه در جایگاه یک مسئول، می خواهد در خصوص صلح سخنی بگوید و یا اظهار نظری داشته باشد، باید تعریف صلح از دیدگاه انقلاب اسلامی و نظام را بشناسد.
البته در اینکه صلح یک خیر احسن است و نص صریح آموزه های قرآن کریم و پیامبر اعظم(ص)، جامعه اسلامی را به سوی صلح رهنمون می سازد، شکی در آن نیست، اما در طرفداری از صلح نیز لازم است، به تعریف واحدی از صلح مورد نظر در نظام اسلامی توجه کرد.
آموزه های اسلامی، صلح را بر محور و با ابتنا به عدالت توصیه میکند و آن صلحی را خیر احسن می نامند که بر محور عدالت و صداقت باشد. بنابراین، باید گفت که علت اختلاف بین گروه ها و کارشناسان فعال در عرصه های سیاسی در حوزه صلح، به خاطر عدم تعریف دقیق از صلح است. و الا گمان نمی رود که یک فعال سیاسی در کشور با صلح مخالف باشد، بلکه این اختلافات ناشی از عدم توافق روی تعاریف اتفاق می افتد.
صلحی که در آن عدالت و کرامت ایرانیان و بهتر است بگوییم، همه انسان ها رعایت گردد، بسیار مطلوب و خواست قلبی ایران اسلامی است و غیر از این جواب معلوم است.
دومین نکته در خصوص گفتگوهای صلح، غفلت از موضوع صلح است. این روزها حلقه اصلی که مفقود به نظر می رسد، این است که ما با چه کسی باید صلح کنیم. اصلا موضوع جنگ ما چیست؟ و باید در چه موضوعاتی برای مذاکرات صلح بنشینیم؟ خواسته واقعی ما در این صلح چیست؟ و چه چیزی میخواهیم به دست بیاوریم؟ اینها سوالات مهمی هستند که قبل از هر چیزی باید پاسخ روشن به آنها داده شود.
اگر ما تحت فشار دشمن بخواهیم تن به مذاکره و صلح بدهیم، طبیعتاً در چنین شرایطی، حفظ کرامت و عزت کار دشواری خواهد بود و نتیجه چنین صلحی به عدالت نزدیک نخواهد بود. به قول یکی از سیاستمداران اروپایی که می گفت، مذاکره با دشمنی که گریبان شما را در دست دارد، حماقتی بیش نیست. پس اگر قرار است در خصوص صلح در کشور صحبت کنیم و سناریوهای آن را بچینیم، این اتفاق نباید از سر استیصال و رهاسازی گریبان باشد، بلکه برای احقاق حق، حق برصلح و رسیدن به آرامش و پیشرفت در سایه صلح عادلانه است.
نکته سوم، با توجه به اینکه، ایران اسلامی در شرایط حاضر با هیچ کشور خارجی در حال جنگ سخت نیست تا بخواهد آتشبسی اتفاق بیفتد و فضای بین دو جبهه آرامش نسبی برای گفت و گو پیدا کند، لذا باید به صورت تخصصی در خصوص موضوعات مورد منازعه وارد بحث شد.
به عنوان مثال، وقتی دشمن با ما وارد جنگ اقتصادی و یا فرهنگی شده است، ما باید به گزینه صلح در حوزه اقتصاد و فرهنگ فکر کنیم. نظرات و دیدگاه ها را دقیقا معطوف به حوزه آن حوزه قرار دهیم تا بتوانیم نتایج مورد نظر را به درستی، در مذاکرات صلح تبیین کنیم و در داخل نیز، افکار عمومی را نسبت به پیامدهای آن توجیه نماییم.
نکته چهارم شناخت دقیق قدرت در جهان است. اینکه با چه کسانی پای میز مذاکره برای صلح باید نشست، امر مهمی است که نباید از آن غافل شد. نباید وقت و انرژی خود را در جایی هزینه کنیم که طرف مقابل صلاحیت تصمیمگیری و در نهایت قدرت پایبندی و اجرای توافقات را ندارد. نمونه چنین تجربهای را ما در برجام به عینه مشاهده کردیم.
دولتهای اروپایی با ما وارد مذاکرات جدی شدند، اما گذر زمان نشان داد که با خروج آمریکا از برجام و کارشکنیهای ترامپ، عملا با وجود اظهارات سران کشورهای اروپایی مبنی بر پایبندی به توافقات انجام شده، عملاً توانایی اجرای تعهدات خود را نداشتند. حتی دولت اوباما نیز با وجود توافقات خود با ایران اسلامی، عملاً اختیار اجرای تعهدات خود را نداشت، بنابراین باید گفت که شناخت لابی های قدرت و تاثیرگذار بر تصمیمات جهانی در این زمینه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
هیچکس در خیر بودن صلح شکی ندارد، اما آنچه مهم است، ابتنای صلح بر محور عدالت و حفظ کرامت انسانی است و این یک صلح صادق و مثبت خواهد بود و اگر چنین نباشد، دیگر صلح نیست و ریشه در اصلاح و عدالت ندارد و پیامد آن هیچ خواهد بود و نتیجه اش از دست رفتن کرامت ایرانیان است که در طول تاریخ عزت و پایداری خود را حفظ کرده اند و به قول غیور مرد ایران زمین، ستارخان، اگر یک روز از زندگی مان باقی مانده باشد، آن یک روز را هم برای استقلال و حفظ کرامت ایران خواهیم جنگید.
و اما باید توجه داشت که آنچه امروزه در فضای رسانهای در خصوص صلح گفته میشود، برخی آن را به معنای سازش تلقی می کنند و هر گونه صحبت در خصوص صلح و مذاکره را از دم تیغ انتقاد و پشت کردن به آرمان ها میگذرانند و عدهای دیگر نیز که اندکی لحن آرامتری دارند و صلح را معادل آرامسازی تلقی میکنند، در نهایت برآیند آن را سودمند به حال کشور ارزیابی نمیکنند و مطلوبیت های لازم را در فضای آرام سازی تصور نمی کنند و طبیعتاً موضعگیریهای این افراد، غالباً در مقابل کسانی است که طرفدار آن هستند. باید گفت که نباید واژگان را از دایره تعریف خود خارج نماییم. وقتی صحبت از صلح می شود، آن را متناسب با معنا و تعاریف خود مد نظر قرار دهیم و همچنین در هنگام صحبت از سازش، دقیقاً به تعاریف و معانی آن توجه کنید و همچنین نباید هیچ مذاکره ای را به معنای صلح تلقی کنیم. حتی توافقات صورت گرفته در خصوص بعضی مسایل به معنای صلح نیست، بلکه صرفاً یک توافق برای تدبیر امور است.
صلح راضی کردن دشمن به هر قیمت نیست که ما از مکتب پیامبر مکرم اسلام آموختهایم که مقاومت و تن دادن به سختی های آن، بر تحقیر شدن و از دست دادن عدالت و کرامت ترجیح دارد. تجربه تاریخی نیز به ما آموخته است نباید زمان مذاکره با دشمن تحمیلی باشد، بلکه باید در موضع قدرت و با اراده ما باشد، در غیر این صورت نتیجه آن همان گونه که گفته شد، هیچ خواهد بود و نه تنها گره ای از مشکلات کنونی را باز نخواهد کرد، بلکه به دشمن این پیام را می دهد که دستمان تهی است و می تواند خواستههای دیگر خود را نیز به ما تحمیل کند. هر اقدامی در این خصوص باید مبتنی بر عقلانیت، تدبیر، عدالت، عزت و حفظ کرامت شایسته ما ایرانیان باشد و منافع میهن و ارزش های ما را تامین کند.
یادمان نرود که از کودکی به ما آموختند که: چو ایران نباشد تن من مباد. هویت و عزت این سرزمین محب اهل بیت (ع) بر هر چیز دیگر ارجحیت دارد.
انتهای پیام/ 161