به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عملیاتها که تمام میشد، تا عملیات بعدی معمولاً فاصلهای بود که در آن مدت، یگانها از فرصت استفاده کرده و به تجدید آموزش رزمندگان و همچنین جذب نیروی جدید میپرداختند؛ از سویی دیگر، این فاصله فرصت مناسبی بود تا تعدادی از نیروها هم به مرخصی بروند و روحیهای تازه کنند؛ البته این شرایط بیشتر شامل یگانهایی میشد که در عملیات قبلی حضور داشته و یا میخواستند در عملیات بعدی نقشآفرینی کنند، نه اینکه کل جبهه بخواهد در یک بازه زمانی با این شرایط روبهرو باشد.
«جعفر طهماسبی» از پیشکسوتان لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهداء (ع)، با بیان خاطرهای از دوران دفاع مقدس، گفته است:
«روزهای آخر آبان سال ۶۵ مصادف با ایام ولادت حضرت ختمی مرتبت (ص) و امام صادق (ع) بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند.
بخشی از بچههای تخریب در منطقه عملیات «کربلای ۲» در «پیرانشهر» و یک تعداد هم مشغول مینگذاری در جزیره مجنون مقابل خط پدافندی لشکر سیدالشهداء (ع) بودند و چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود، بخشی از بچههای تخریب هم کنار رودخانه «دز» در حال تمرین غواصی و آموزشهای آبی و خاکی بودند.
شب ولادت پیامبر (ص) و امام صادق (ع) فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در حسینیه «الوارثین» جمع شوند، جشن با شکوهی به پا شد. آنجا هم بحث این بود که بچهها حین سرود خواندن، دست بزنند یا نزنند.
من که در این برنامه میخواندم، اصراری بر کف زدن نداشتم و شهید «زینال حسینی» هم که فرمانده ما بود، اعتراضی به کف زدن بچهها نداشت؛ بنابراین در حین سرود خواندن، بعضیها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه شهید «محمد مرادی» جلسه را دست گرفت. ابتدا یک آه کشید تا همه توجهها را به خودش جلب کند و بعد دستهایش را بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یک عده نوچههایش هم همراهی کردند و جلسه را از دست ما گرفت. آن شب بچهها خیلی شاد بودند.
«محمد مرادی» در ۱۹ دی سال ۱۳۶۵، در عملیات «کربلای ۵» بهعنوان تخریبچی به گردان امام سجاد (ع) مأمور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی، در داخل پنجضلعی به شهادت رسید».
انتهای پیام/ 113