به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، آخرین قدمها را در دهه سوم زندگی خود، در عرصهای برداشت که نفسهای بیشماری به شماره افتاده بود. در روزهایی که انتظار بهدنیا آمدن ثمره زندگیاش را میکشید، متفاوت از دیگران میاندیشید و آرامش و شادی خود را در خدمت به کادر درمان، بیماران و مردمی میدید که باید زندگی کنند و مسیر عزت و بالندگی را تا انتها پیش ببرند.
جوانی که بیادعا و با تمام توان برای خدمت به مردم و محرومان سر از پا نمیشناخت و امروز او را «شهید خدمت» و «مدافع سلامت» میشناسیم، تصویری آشنا را در ذهنم تداعی میکرد، همان جوانان از جان گذشته و عاشقی که علیاکبروار در جبهههای جنگ و در دفاع از حرم اهل بیت (ع) در خون پاک خود غلتیدند؛ آری! شهادت هنر مردان خداست.
دوست دارم شهید «مصطفی علیدادی» را بیشتر بشناسم، شهیدی که فرزندش سهروز بعد از شهادت پدر به دنیا آمد؛ شهیدی که با شیوع کرونا، «آتش به اختیار» و جهادیوار وارد میدان مبارزه با این ویروس منحوس شد و سرانجام خودش در این راه، گرفتار این بیماری شده و جان خود را فدای سلامتی مردم کرد و به شهادت رسید. از دوستان و همکاران رسانهای خود درخصوص صبر و متانت مادر این شهید والامقام و شخصیت زینبوار وی شنیدهایم. مادری که اینچنین فرزندی که امروز الگویی ممتاز برای جوانان ایرانزمین و شهید مدافع سلامت است را در دامان خود پرورش داده است.
بعد از پیگیریها و هماهنگی با یکی از دوستان، اطلاع پیدا کردم که شاید بتوانم در روزی خاص، مادر و همسر شهید «علیدادی» را در قطعه ۲۳۱ بهشت زهرا (س) ببینم؛ بنابراین راهی بهشت زهرا (س) شدم و در ردیف ۷۹ این قطعه، با صحنهای از صبر و متانت مثالزدنی و مملو از عشق زنانی مواجه شدم که بخش مهمی از زندگی خود را در این قطعه به خاک سپرده و مصمم بر راهی هستند که انتخاب کردهاند.
احساس کردم چقدر به خانوادههای شهدا مدیون هستیم. دیروز سنگر دفاع در خاکریزها بود و امروز امثال علیدادیها و حججیها تصویری جدید از غیرت و ایثار و از خودگذشتگی را به تصویر کشیدند. خودم را جمع و جور کردم. چقدر این دیدار و گفتوگو در نظرم سخت میآمد؛ اما با دیدن صبر و آرامشی که در چهره مادر و همسر شهید دیدم، به حال آنها غبطه خوردم. سر حرف را باز کردم و از دغدغه خود برای معرفی شهید به جوانان هم نسل شهید گفتم و خواهش کردم از شهید برایم بگویند و آنها نیز از مرام و مسلک شهید خود سخن گفتند.
مادر بسیجی جهادگر و مدافع خدمت و سلامت شهید «مصطفی علیدادی»، در ابتدا ولایتمداری و اهتمام ویژه برای محرومیتزدایی را از ویژگیهای بارز اخلاقی فرزند خود خواند و اظهار داشت: فرزندم متولد سال ۱۳۷۳ است و با درجه استواری در خدمت نیروی انتظامی بود. روحیه بسیجیوار و جهادی داشت و معتقد بود فرامین رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) را باید نصبالعین قرار دهیم.
«مرضیه خسروی» با اشاره به اینکه این فرزند شهیدش در فتنه ۸۸ و اغتشاشات و ناآرامیهای آبان سال ۹۸ توسط اغتشاشگران آسیب دیده و جانباز مدافع وطن شد، گفت: مصطفی حتی روی تخت بیمارستان هم کار جهادی را تعطیل نکرد و به درمان یک مادر بیمار کمک کرد، همچنین علاوه بر آن اقدام به خریداری بخاری، پرداخت اجارهبها و قبوض نیازمندان کرد.
مادر این شهید والامقام، با اشاره به خدمات جهادی فرزند شهید خود، بیان داشت: مصطفی توجه خاصی به کادر درمانی و پرستاران داشت و در زمانی که بستری بود، به آنها میگفت: «شرمنده ام که اسباب زحمت شدم، قرار بود بار از روی دوش شما بردارم، نه اینکه باری روی دوشتان باشم».
وی ادامه داد: مصطفی خیلی نگران سلامتی پرستاران و پزشکان بود و با توجه به حضور فعال و مداومی که در بیمارستانها و اشراف دقیقی که از شرایط و فشار کاری آنها داشت، حتی در بستر بیماری و روزهای سخت حضورش در بیمارستان هم بیشتر از هر زمانی، نگران آنها بود و پیغام میداد که برای پرستاران (بیمارستان امید)، آب هویج، شیر موز و غذای گرم ببرم.
مادر شهید علیدادی، فعالیتهای دقیق و سازماندهیشده فرزند خود و دوستانش را یادآور شد و افزود: گروهی که با نام «جهادگران گمنام» بهراه انداخته بودند؛ ۳۰۰ خانواده تحت پوشش را مورد حمایت قرار داده و در عمل به دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) مبنی بر «کمک مؤمنانه»، با توزیع ماهیانه ارزاق، تولید و پخش مایع ضدعفونیکننده و ماسک، در مناطق و محلات محروم تهران، در این دوره گرفتاری مردم در کرونا، به یاری آنها میرفتند.
وی همچنین، صدها مورد کمک به پرداخت اجارهبها برای افرادی که از کار بیکار شدهاند، پرداخت هزینه درمان بیماران نیازمند، تهیه و توزیع آبمیوه، مایع ضدعفونیکننده و ماسک در بیمارستانهای محل نگهداری بیماران کرونایی و پرداخت اجارهبهای منازل افراد نیازمند را گوشهای از فعالیتهای خیرخواهانه گروه جهادی «جهادگران گمنام»، در یاریرساندن به محرومان و آسیبدیدگان ناشی از کرونا برشمرد و عنوان کرد: مصطفی فقط با اموال شخصی خود و پدرش، حمل و نقل ارزاق و کالاهای حمایتی را انجام میداد و در این زمینه، همه کمکها از اموال شخصی خودش بود و بههیچ عنوان از اموال بیتالمال استفاده نمیکرد.
این مادر شهید بزرگوار، ارادت خاص شهید «علیدادی» به مادران معظم شهدا را یادآور شد و گفت: مصطفی از ۱۳ سالگی با فضایل و رفتار حسنه مثالزدنی خود، استاد اخلاق بود؛ وی در روز ولادت حضرت زهرا (س) برای مادران شهدا گل تهیه کرده و تقدیم آنها میکرد. همچنین برای کودکان یتیم و بیسرپرست، کیک و هدیه تولد میگرفت و با راهاندازی کسب و کار و تولیدی با سرمایه خود، به نیازمندان کمک میکرد.
وی با اشاره به توجه ویژه فرزند شهید خود به صله ارحام، از غم و تأثر عمیق اقوام و دوستان در فقدان این جوان شایسته و ولایتمدار گفت که او را علمدار فامیل مینامیدند و هم از نظر ظاهر و هم از نظر رفتار و کردار، به او لقب «شهید زنده» داده بودند. بسیاری از سرداران و فرماندهان نیروی انتظامی هم که او را میشناختند، برای فقدان او ناراحتند و میگویند که همیشه با چشمانش میخندید و خوشرو بود.
«مرضیه خسروی» با بیان اینکه مصطفی، برات شهادت را از سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» گرفته بود، اذعان کرد: شهدا در قهقهه مستانهشان عند ربهم یرزقونند. مصطفی بعد از شهادت حاجقاسم، خیلی برای شهادت و آماده کردن کارها عجله داشت. بالاخره به آرزوی قلبی خود رسید و به دوستان شهید خود پیوست.
«مهتاب شایگان» همسر شهید «مصطفی علیدادی» نیز به دنبال اصرار و پافشاری من، از روحیه خستگیناپذیر و جهادی همسرش گفت و اظهار داشت: من و همسرم افتخار خدمت در نیروی انتظامی را داشتیم؛ با شیوع بیماری «کرونا»، مصطفی لحظهای آرام ننشست و برای کمکرسانی به مردم و محرمان، سر از پا نمیشناخت و مدام میگفت: «همه ما در قبال جامعه و کشور خود مسئول هستیم، اگر دست به دست هم دهیم، از این بحران هم گذر خواهیم کرد».
وی ادامه داد: مصطفی در انجام هرکاری که از دستش برمیآمد، مضایقه نمیکرد. از همان روزهای نخست که همهگیری «کرونا» ترس بدی به دل مردم انداخته بود، وی گروه «جهادگران گمنام» را بهراه انداخت و در لبیک به فرامین رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) بههمراه دوستانش فعالیتهای گستردهای را در عرصههای مختلف اعم از ضدعفونی معابر، دوخت ماسک و توزیع در محله «خانیآباد» (منطقه ۱۹ تهران) آغاز کرد.
همسر شهید علیدادی، این روحیه را متأثر از خانواده همسرش بهویژه مادر این شهید والامقام میداند که در تمامی صحنهها همواره در کنار مباحث ارزشی و انقلابی ایستادهاند، و میگوید: کار ضدعفونی معابر و اماکن عمومی را از سر شب آغاز میکردند؛ اما با توجه به وسعت منطقه، این کار تا ساعت ۷ صبح به طول میانجامید. در این مدت بهخاطر ندارم که بهاندازه کافی خوابیده باشند، یا فرصتی را به استراحت اختصاص داده باشد؛ بلکه بالعکس، پس از فعالیتهای جهادی که در ابعاد مختلف برای مقابله با «کرونا» انجام میداد، در محل کار حاضر میشد و به ارائه خدمت در لباس مقدس دیگری میپرداخت.
وی از دل نگرانیهای خود گفت و ادامه داد: در این ایام، با توجه به بارداری، تا جایی که مقدور بود ایشان را همراهی میکردم؛ اما از فعالیت بیوقفه و گسترده همسرم نیز نگران بودم که مبادا به این بیماری مبتلا شده و دچار مشکل شود. وقتی که از نگرانیهایم میگفتم، با آرامش خاصی میگفت: «اگر من یا تو نرویم و فعالیت نکنیم، چهکسی میخواهد برای مقابله با «کرونا» وارد این عرصه شود؟».
«محمدهادی» یادگار شهید «مصطفی علیدادی»
این همسر شهید والامقام که چند روزی از مادر شدنش نمیگذرد و اکنون باید بهتنهایی بار سنگین مسئولیت و تربیت فرزندشان «محمدهادی» را به دوش گیرد، اظهار داشت: همسرم در تمامی عرصهها فعال بود و در بسیاری از برنامهها او را همراهی میکردم؛ اما یکی از زیباترین صحنهها را در سالروز ولادت بانوی صبور حضرت زینب (س) مصادف با «روز پرستار» شاهد بودم که با تهیه شاخههای گل و هدایایی، ضمن تجلیل از پرستاران، به حمایت و روحیهدهی به مدافعان سلامت میپرداخت.
وی با بیان اینکه مصطفی علاقه و ارادت عجیبی به خاندان اهل بیت (ع) بهویژه حضرت زینب (س) داشت، گفت: در سالهای اول ازدواجمان که مصادف با سال ۹۵ و جنایات گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه بود، مصمم بود برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) به سوریه برود؛ اما قسمت نشد؛ با اینحال همیشه با شوق وصفناپذیری از آرزوی شهادت در راه اهل بیت (ع) سخن میگفت.
روایت حالات و روحیات این شهید والامقام حال دلم را دگرگون کرد. چشمان همسر شهید اشکبار بود؛ اما بهگونهای از همسر جهادگر و انقلابی خود سخن میگفت که گویی هماکنون در برابرش ایستاده است.
«مهتاب شایگان» از رویایی که عموی شهید در شب شهادت همسرش دیده بود، گفت و ادامه داد: عمویش در خواب مصطفی را میبیند که جلوی حرم حضرت زینب (س) سنگر زده و دارد از آن دفاع میکند. همسرم یک پرچم مزین به نام حضرت زینب (س) داشت که همیشه در پیادهروی اربعین همراه خود میبرد و هنگامی هم که به شهادت رسیدند، همراه با پیکر مطهر ایشان به خاک سپرده شد.
روزهای بستری بودن شهید علیدادی در بیمارستان و شرایط همسر شهید در آن دوران، سؤال بعدیام بود که وی در پاسخ گفت: نبودن مصطفی در روزهای که بیشتر از هرزمانی نیازمند به حضورش بودم، خیلی سخت بود؛ اما آرمانها و اهدافی که بر سر آنها ایستاده بود، به همان میزان برایم ارزشمند بود. همسرم حاصل تربیت دینی، ارزشی و انقلابی مادری است که خود در این عرصه پیشگام است. میدانم که به آرزوی دیرینه و قلبی خود رسیده است؛ لذا این مسئله قدری قلبم را آرام میکند؛ اما رسالت سنگینی برای بزرگ کردن فرزندی دارم که از او به یادگار مانده است.
وی همسرش را فردی شجاع، مثبتاندیش، منظم، امیدوار به زندگی و پایبند به آرمانهای انقلاب معرفی کرد و ادامه داد: از ساعت ۱۱ شب شهادت مصطفی دلشوره عجیبی داشتم؛ با خواهرش تماس گرفتم تا خبری از بیمارستان بگیرم که مادرش گفت: «حال مصطفی خوب است»؛ اما دلم آرام نمیگرفت، نماز شب را خوانده و تا نماز صبح به راز و نیاز مشغول بودم که به یکباره خوابم برد. در رویا دیدم حال مصطفی خوب شده و دارند از بخش مراقبتهای ویژه منتقلش میکنند، احساس کردم جوانتر شده است، محو تماشای همسرم شده بودم که با صدای آیفون بیدار شدم و مادرش شهید شدنش را به من داد.
همسر شهید علیدادی در حالی که قطرات اشک بر روی صورتش میغلتید، با صدای لرزان ادامه داد: هنوز باور ندارم که مصطفی به شهادت رسیده است، چون همیشه پرانرژی و در تمامی عرصهها فعال بود. ۵۰ روز در بیمارستان بستری بود و در طول این مدت، با توجه به شرایط بارداری نتوانستم او را ببینم. روز خاکسپاری وقتی که بعد از دو ماه میخواستم همسرم را ببینم، در حالی که در غسالخانه روضه حضرت علی اکبر (ع) را برایش میخواندند، به یاد مظلومیت امام حسین (ع) افتادم و به اطرافیانم گفتم که «حالم خوب است»؛ اما بدنم به لرزه افتاده بود و نمیتوانستم روی پاهایم بایستم؛ با اینحال وقتی چهره نورانی و پر از آرامش مصطفی را دیدیم، فهمیدم که آرام خوابیده و شهید شده است.
وی با بیان اینکه در شبهای محرم، مصطفی و دوستانش بیش از ۱۰ هزار ماسک را با همکاری وزارت بهداشت، تهیه و در مناطق مختلف تهران توزیع کردند. ادامه داد: دغدغه و حساسیت فراوانی داشت که با رعایت تمامی موازین بهداشتی، مجلس عزای امام حسین (ع) برپا شود؛ برای همین در این ایام با حضور فعال و میدانی در مساجد محلههای مختلف، نیاز عزاداران و هیئتهای مذهبی به ماسک و مواد ضدعفونیکننده را مرتفع میکردند. مناسبتهای مذهبی، اعیاد و شهادتها را بسیار گرامی میداشت و بهصورت ویژهای به مراسم شب عید غدیر علاقه داشت.
همسر شهید علیدادی بیان کرد: مصطفی علاوهبر ضدعفونی اماکن عمومی و تولید و توزیع ماسک و اقلام بهداشتی مورد نیاز مردم، بهویژه محرومان، بهصورت خودجوش و انقلابی اقدام به تهیه و توزیع بستههای نذری برای یاریرساندن به مستمندان و آسیبدیدگان از «کرونا» میکرد. در یاریرساندن به کادر درمان و بیماران کرونایی نیز پای کار بود و ضمن ضدعفونی کردن مراکز درمانی و بهداشتی، بستههای تغذیه و آبمیوه برای بیماران تهیه میکرد و برای روحیه بخشیدن به بیماران، پرچم متبرک حرم علی ابن موسی الرضا (ع) را به میان آنها میبرد.
«مهتاب شایگان» در بیان ویژگی بارز شخصیتی همسر شهید خود، گفت: وی بسیار گشادهرو و خوشاخلاق بود، بهگونهای که هیچکس خاطره بدی از او ندارد، از بس که به همه محبت و توجه داشت. همسرم درخصوص دِینها و وظایف خود هم بسیار مقیّد بود؛ بهطوری که در بیمارستان از دایی خود خواست تا قرض و دِینهایش را به نمایندگی از وی ادا کرده و از همه حلالیت بطلبد.
وی، روایتی تأملبرانگیز از آگاهی داشتن شهید «علیدادی» از شهادتش را تعریف کرد و گفت: یکی از دوستان مصطفی در دفاع از حرم آلالله به شهادت رسید و دیگری نیز مدافع وطن شد. زمانی که تصاویر این دو شهید بزرگوار را کنار هم قرار دادند، مصطفی گفت «نفر سوم از این جمع که به فیض شهادت نائل میشود، من هستم». همین اواخر هم کار تازهای را شروع کرده بود. دوستانش میگویند که از مصطفی خواستیم برای کار جدیدش شیرینی دهد، اما در پاسخ با تبسم جواب داد: «چندوقت دیگر شیرینی شهادتم را بهشما میدهم».
انتهای پیام/ 113