گروه استانهای دفاعپرس – مصطفی خدابخشی؛ در روزهای ابتدایی جنگ دو تفکر و اندیشه مدیّریتی و فرماندهی در جبههها وجود داشت، یک نگاه مدیّریت کلاسیک و یک نگاه مدیّریت خلقالساعه تجربی مبتنی بر مبانی جنگهای چریکی و پارتیزانی و خلاقیتهای فردی و مشورتی، ابتکاری و زکاوتها فردی. هر دو این تفکرات با یک روح متعهدانه در کنار همدیگر برای پیش برد جنگ و محدودسازی حمله دشمن تلاش و مجاهدت میکردند.
هرچند در بین آنان جریان نفوذ همگام با سیاستهای دشمن و اتاقهای فکر بیگانه که محرکان اصلی آغاز تجاوز به خاک ایران اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بود، وجود داشت و سعیشان بر این بود که هدایت جنگ را از دست عوامل تکلیفمدار که مجاهدتشان مبتنی بر تفکر و خلاقیتهای فردی بود، بگیرند و تفکر کلاسیک مدیریّت جنگ را جایگزین آن کنند، اما با ورود جریان تفکر مذهبی با محوریت معارف دینی در عرصه جهاد و بکارگیری عناصر کلیدی متعهد و معتقد به مبانی دینی، تفکر مدیریت کلاسیک نظامی جنگ را به خدمت گرفت و آن را با جریان مدیریت جهادی جنگهای چریکی و پارتیزانی و ذوق و سلیقههای فردی درهم آمیخت و تفکری را خلق کرد که حماسه حصر آبادان بوجود آمد.
در ادامه این تجربه گرانسنگ، انس و الفتی بین هر دو تفکر با عنایت به اطاعتپذیری از جریان مذهبی و فرماندهی مکتبی و دینی و بدست گرفتن هدایت آنها توسط فرماندهان مومن و انقلابی و رفع افراط و تفریطها، هر دو جریان، حماسهای را خلق کرد که عملیاتهای بیتالمقدس و فتحالمبین را به همراه داشت و این آغازی بر ایجاد یک تفکر دفاعی مبتنی بر محور مرجعیّت دینی به عنوان فرماندهی کل قوا و زدودن و نفی جریان نفوذ از ساختار نیروهای مسلح نظام مقدس جمهوری اسلامی شد.
باید عوامل، معیارها، پتانسیلها و اهرمهایی که توانست در میدان عمل، این دو تفکر را درهمبیامیزد و تبدیل به ید واحده کند مورد توجه قرار گیرد.
انسجامبخشی بین این دو تفکر را باید در دو محور مورد مطاله قرداد. محور اول انسجامبخشی از طریق ضوابط، آییننامهها و دستورالعملها و تفکرات علمی و محور دوم از طریق وابستگیهای شخصیتی، فکری، معنوی، خصایص رفتاری و اخلاقی و ذکاوتهای ابداعی فکری و فرهنگی است.
تجربه گذشته بشر و مطالعات جامعهشناسی این حقیقت را آشکار میسازد که محور اول هیچگاه نتوانسته است آن انسجام مطمئن را بین اکثریت و عامه بافتهای جمعیتی بوجود آورد و اگر هم وحدت و انسجامی بوجود آمده ماندگار نبوده و پس از مدتی یا از بین رفته و یا تبدیل به ناهنجاری نزاعی شده است که نمونههای فراوانی در تاریخ وجود دارد.
در سالهای بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی در عرصههای سیاسی و اجتماعی نمونههای فراوانی را تجربه کردهایم و حتی بعضی مواقع آنقدر افراط صورت گرفته که حقالناس را برای نظام و جامعه اسلامی به همراه داشته و مشکل هم برطرف نشده است.
محور دوم، انسجامبخشی مبتنی بر ارزشهای خدمتی، اخلاقی و معرفتی است. عاملی که شاهکلید رفتار در دوران دفاع مقدس برای همافزایی در عرصه خدمت و مدیریت در جهاد شد و بین رزمندگان با وجود گستردگی طبقاتی، انسجامی را بوجود آورد که محصول آن پیروزی در جنگ شد و باعث خلق مکتب جهاد، مقاومت، ایثار، شهادت، خدمت و شایستگیهای مدیریت در تراز نظام اسلامی و نهایتا خلق حماسه شخصیت مکتب سلیمانیها شد.
شاخصههای اصلی در محور دوم انسجامبخشی را باید اینگونه برشمرد که در ذات نیروهای مکتبی، بسیجی، انقلابی و ارزشی نهفته است و در تاریخ هم مصادیق بارزی وجود دارد. هر کجا انسجامبخشی بر محوریّت این اصول قرار گرفته ماندگاری آن چند برابر محور قبلی شده و خودبهخود از بین نرفته مگر آن که در آن دسیسه، تفرقه، نفوذی و یا استحالهای صورت گرفته است.
این انسجام در دوران دفاع مقدس بر پایههایی استوار و ماندگار بود که در ادامه به صورت گذرا به آن اشاره. اولین عامل، اخلاص در عمل در میدان جنگ، به گونهای که روح تسلیم را به ارمغان آورد و نقطهای برای تشکیک در گفتار و کردار بر جای نگذاشت.
دومین مولفه، برخورداری از آمادگی جهت قبول مسئولیت دفاعی در شرایط سخت و ماموریتهای خارج از معادلات کلاسیک نظامی و قواعد جنگ نابرابر و ایستادگی تا حصول نتیجه و تسلیم دشمن بود.
سومین عامل، انسجامبخشی و پرهیز از افراطیگری و قبول نظر کارشناسی مخالف بود و بدور از خودخواهی و با ایستادگی در مقابل انحرافات و طرد افراد وابسته که باعث ایجاد بنبست میشدند، محقق میشد.
چهارمین عامل، پرهیز از ریاکاری، تسامح و تنبلی و پایبندی به قوانین و ضوابط و دستورات فرماندهی کل قوا و تمکین به گفتار عالمان دین و نظریههای آنان بدون حب و بغض بود.
انسجامبخشی در راستای به میدان آوردن تمام توانمندیهای فردی، گروهی، یگانی، فنی، تجهیزاتی و پشتیبانی بود به گونهای که چیزی را از هم مخفی نداشتند و نوآوریها و آنچه در گستره علمی، در ساختارهای مدیریت جنگ به دست آورده و یا در عرصههای اخلاقی و معرفتی کسب کرده بودند بدون کم و کاستی در اختیار هم قرار میدادند و در تبادل اطلاعات، تجربیات و همیاری در کنار هم بودند پنجمین مولفه به شمار میرود.
ششمین عامل، دلسوزی و دعا برای هم در جهت کسب موفقیت بود. غم و شادیشان برای هم بود و در موفقیتها همدیگر را بصورت برابر شریک و عدم موفقیتها را نیز مربوط به همه میدانستند.
هفتمین مولفه، رفع موانع در شاخصههای ولایتپذیری و خدمت صادقانه، برادری و وحدت و انسجام فکری و رفتاری و فرماندهی بود. از احوال هم باخبر میشدند، بر سر یک سفره مینشستد و از تحقیر همدیگر به جدّ پرهیز میکردند.
هشتمین عامل، انسجامبخشی مبتنی بر تشکر و قدردانی از همدیگر بخصوص در حین عملیاتها و شرایط سختی که بوجود میآمد.
نهمین عامل در کوتاهیهای سهوی، غفلتها، کمکاریها و یا عدم هماهنگیها عذر تقصیر در مدیریت را برای خود وظیفه تلقی میکردند و همواره به فکر جبران آن بودند.
آخرین عامل، دوستی با اهلبیت عصمت و طهارت و ولایت از شاخصههای مشترک آنها بود که هدایتهای الهی را برای آنها به ارمغان آورد و نزد نائب امام زمان (عج)، امت همیشه در صحنه ایران اسلامی و جهان عزیز شدند.
انتهای پیام/