به گزارش گروه فرهنگ و هنر
دفاعپرس، رضا داوری اردکانی فیلسوف و متفکر ایرانی در نامهای به «مریم امینی» همسر شهیدسیدمرتضی آوینی درباره کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» نوشت:
سرکار خانم امینی، سلام عرض میکنم و ممنونم که کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» با نگاهی به مستندهای سید مرتضی آوینی را که خانم آینس دوویکتور، استاد دانشگاه سوربن نوشته و آقای محمدمهدی شاکری ترجمه کردهاند، برایم فرستادهاید. شاید بدانید که من سروکار چندان با فیلم و هنر سینما ندارم و به این جهت حد خود نمیدانم که کتاب روایت جنگ را چنانکه یک سینماشناس توقع دارد، نقد کنم بهخصوص که اکنون هم در سن و سالی هستم که خواندن کتاب برایم دشوار شده است و در نوشتن از همیشه کندتر و ناتوانتر شدهام. اما نمیتوانستم و نخواستم کتابی را که بخش عمده آن صرف تحلیل فیلمها و تحقیق در آثار مستند دوست عزیز گرانمایهام سید مرتضی آوینی شده است، نخوانم و اکنون که خواندهام، دریافت خود را به اجمال برایتان مینویسم.
این کتاب با نظر سیاسی در آثار آوینی نمینگرد
داوری اردکانی در ادامه این نامه نوشته است: از مزایای کتاب این است که درباره آثار آوینی با ملاک سیاسی حکم نمیکند و با نظر سیاسی در آثار آوینی نمینگرد. دشواری قضیه آنجاست که اولاً فیلم جنگی نمیتواند سیاسی نباشد و ثانیاً آوینی مدافع صریح انقلاب و شهید آن بوده است، پس چگونه میتوان دفاع او را دفاع از یک سیاست و گروه و حزب سیاسی ندانست؟ اروپاییها هنوز خردشان در قیاس با جهان توسعهنیافته چندان پریشان نشده است که معنی و جایگاه نظرها و کارها را درنیابند و به جای تأمل برای درک و فهم روابط امور به ظاهر اکتفا کنند یا هر چیزی را با چیز دیگر بیامیزند و قصد و غرض سیاسی را باعث و راهبر نظر و عمل و حتی منشأ ابداع هنری بدانند.
آوینی انقلاب را نه جانشین شدن یک سیاست و حکومت به جای حکومت دیگر، بلکه انقلاب در جانها و آغاز عصری دیگر که در آن صفا و امید و آزادی و آسایش مردم، جای ریا و دروغ و افسردگی و استبداد و قهر را بگیرد، میدانست. اگر آوینی جنگ و دفاع رزمندگان و روحیات و اقوال آنها را ضبط و ثبت کرده است، قصدش تبلیغ سیاسی نبوده و برای تبلیغات و حتی برای تلویزیون فیلم نساخته است.
نویسنده به درستی دریافته است که او شرایط دشوار و واقعیت بسیار تلخ را گاهی به قصّه تبدیل کرده است (ص ۱۸۲) آوینی «در حالی که تماشاگر را به درون قصه میبرد و همزمان او را در برابر سختی زندگی روزمره قرار میدهد، هرگونه منطق زمانی خطی را نفی میکند و با گسستهای زمانی بازی میکند؛ برخلاف مستندی سازمانی که باید متوجه پیشرفت اقدامات دولتی باشد یا فیلمی در خدمت حکومت که باید مخاطب را در مورد اقدامات انجام شده متقاعد کند ...» (ص ۱۸۳) حتی وقتی جهادگران در روستاها را نشان میدهد، جهادگر «مظهر سیاست قوی دولت نیست بلکه تجسم توجهی هدفمند و گوشی شنواست» (ص۱۸۶)
توجه کنیم که مثلاً مسائل فیلم (هفت قصه از بلوچستان) پیچیدهتر از انتظارات مخاطب از یک برنامه تلویزیونی مخصوص فعالیتهای جهاد سازندگی است. نه حرکت جمعی عظیمی در آن وجود دارد نه شعاری نه اتفاقنظر آشکاری و نه فردایی سرورانگیز و شادمانه. فیلم وصف فلاکت زندگی روستاییان است و وضع روحی و اخلاقی آنها را چنان نشان میدهد که گویی انقلابی روی نداده است (ص۱۸۶)
آوینی در رؤیای مدینه آسمانی بود
در بخش دیگری از نامه داوری اردکانی درباره کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» میخوانیم: نویسنده در کتاب خود با تمهید دو مقدمه مهم برای خواننده، شرایطی فراهم میآورد که تفاوت نگاه آوینی و خاص بودن آن را دریابد. در ابتدا، فصلی درباره فیلم جنگی و اوصاف و تاریخ آن مینویسد و سپس به فیلمهای جنگی که در ایران ساخته شده است، میپردازد و مثلا نشان میدهد که فیلمهای «سینمای جنگی» جنگ ایران و عراق را مشخصاً بر اساس اسطورههای بزرگ هالیوودی در ساختارهای رواییای بررسی میکنند که معرف جنگها در غربند ... ص ۱۲۷.
نویسنده راه دیگری را هم در مستندسازی گشوده میبیند که به نظر او، از آن راه، دگرگونی اساسی در سینمای ایران پدید آمده است. این دگرگونی عمده تحت تأثیر مستندسازانی است که از دوربین بهره میگیرند تا وجوه پنهان ایران مدرن و شکوفا را به تصویر بکشند. وجوهی مثل زندگی روزمره فقیرترینها با عقاید و باورهای دینی سنتی و عامیانه که رژیم شاه به عمد آنها را پنهان میکرد. بیتردید، فروغ فرخزاد شاعر با مستند «خانه سیاه است» ۱۳۴۲ اولین مستند سازی است که روزنی را در سینما گشود که تاکنون به صورتی گسترده، قوانین روایی و فیلمسازی را به خدمت گرفته است (ص ۱۳۹) نویسنده میخواهد به درستی بگوید که آوینی در پی این مستندسازان آمده است. و برای اینکه بگوید آوینی چگونه کار ثبت و صورتبندی جنگ را آغاز کرده است، جملهای از ژان لوکگدار نقل و شرح میکند. عبارت ژان لوکگدار این است که دوربین و تکنیکهای تصویربرداری (و صدابرداری و تدوین) بیشتر با مسائل اخلاقی سر و کار دارند و از جمله آنها اینکه چگونه نمایش دهیم. به دنبال چه تأثیری بر تماشاگران هستیم. به نظر او شیوههایی و از جمله مقهور ساختن مخاطب غیر اخلاقیاند و به اینجا میرسد که ابزارهای خاص سینما میتواند حامل خفقان یا از خود بیگانگی مضاعف باشند یا برعکس فضاهای آزاد و خودگردان عاطفی و فکری ایجاد کنند. پیداست که به قول نویسنده، آوینی و همکارانش، پیرو ژان لوک گدار نبودهاند اما همان نکتهبینیها و نگرانیهای اخلاقی او را داشتهاند (صص ۱۸۸-۱۸۹)
آوینی با دوربین و تصاویری که از جبهه جنگ و جنگندگانش میگرفته است، چه میکرده و به مدد آنها چه میخواسته است بگوید؟ نویسنده با طرح بحث ظاهر و باطن در تشیع و حفظ ظاهر در عین رجوع به باطن، مقصد آوینی را نه تصویر جنگ بلکه نشان دادن حقیقت دانسته و کوشیده است با رجوع به هانری کُربن و وصفی که او از تشیع و عرفان شیعی میکند، راهی برای تفسیر گفتارهایی که معمولاً آوینی بر تصاویر میافزود، بیابد. گرچه کُربن با انقلاب میانه¬ای نداشت و آوینی هم کربنی نبود.
رؤیای مدینه آسمانی کُربن نمیتوانست برای جهانی که امید از آن رخت برمیبندد، بیجاذبه باشد. آوینی هم در رؤیای مدینه آسمانی بود (و این چیزیست که بعضی گروهها و اشخاص سیاسی سیاست ناشناس هرگز به آن فکر نکردند و تعلق خاطر به انقلاب را به خشونت طلبی و روح استبدادی و فاشیسم و ... نسبت میدادند و میدهند) اما به هیچ گروه سیاسی نپیوست و از هیچ سیاست خاص حمایت نکرد هر چند که شاید تیرگی و پوشیدگی افق زمان را از یاد برد و به پدید آمدن یک نظم آسمانی و اخلاقی آن هم در جهانی که جهل و فقر در آن همهکاره است امید بست (من هم در این راه همراه و شریک او بودم) این خوشبینی اگر برای خرد همگانی و فهم رایج سیاسی امری عادی بود با فکر تاریخی مناسبتی نداشت و مشکل جهانی بود.
وقتی زمان پست مدرن فرارسیده بود و جهان دیگر چشماندازی نداشت و زمانه، زمانه وفاداری و امید نبود و کُربن به ما ایرانیان یادآوری میکرد که فردای خود را در گذشتهای که آن را از یاد بردهایم و از طریق رجوع به عالم خیال مجرد بجوییم. طبیعی بود که کسانی آن را یک بشارت تلقی کنند ولی تا آنجا که من میدانم، آوینی نه به طرح کُربن بلکه به استقلال کشور و آزادی مردم و پدید آمدن یک جامعه معنوی و اخلاقی فکر میکرد.
آوینی و من به این راه رویایی دلبستگی داشتیم
در ادامه این نامه آمده است: نویسنده کتاب روایت جنگ هم به ما میگوید که آوینی در جنگ نه صرف خشونت و کسب پیروزی و افتخار بلکه جلوه و ظهور حقیقت را میدیده است. جنگ حتی اگر امری ناگزیر باشد، غایت و مطلوب نیست. رزمندگان هم نه برای اظهار دشمنی با این و آن میجنگند، بلکه در آزمایش خطیر مقابله با ظلم و فساد و خودپالایی و در راه تهذیب خویش قدم برمیدارند. مقصد جنگ، غلبه و پیروزی نیست بلکه آزاد شدن و آزادی است. در انقلاب این امید بوجود آمد که دوران تکرار امروز بی فردا به سر آمده است و کم کم دارد راهی برای رهایی و آزادی گشوده میشود. این دلبستگی چندان قوت داشت که زشتیها را از نظرها میپوشاند.
آوینی و من به این راه رویایی دلبستگی داشتیم. وقتی راه توسعه بسته یا فراموش میشود و روح توسعهنیافتگی غلبه میکند دو راه بیشتر وجود ندارد یا به فرو رفتن در مرداب تباهی باید تسلیم شد یا برای یافتن راه برونشد، به آینده رؤیایی و امثال آنچه کربن تعلیم میکرد پناه برد. این راه گرچه در ابتدا، امن و بیخطر و کوتاه به نظر میرسد و روندگان زیادی هم دارد، معلوم نیست که به کجا میرسد و چه بر سر روندگانش میآید. در چنین شرایطی باید به خدا پناه برد.
در انقلاب، مردم ایران به راه خدا و دین میل کردند و به خصوص جوانان در ابتدای راه که راه جنگ و خون و شهادت هم بود، صفا و وفاداری نشان دادند. فضیلت آوینی این بود که آیینهای در برابر جنگ قرار داد تا زیبایی صفا و تعلق به آزادگی را نشان دهد. در پایان بخش چهارم از فصل چهارم که عنوانش «در میانه امر مرئی و نامرئی» است، نویسنده به این نتیجه رسیده است که آوینی بیننده را دعوت میکند که صرفاً به آنچه بر صفحه تلویزیون نقش میبندد اکتفا نکند. او کار آوینی را یادآور تمثیلی میداند که کراکوئر، منتقد و محقق سینما به آن متوسل شده است. «کراکوئر به افسانه پرسئوس اشاره میکند که با استفاده از آیینهای- که در واقع سپر صیقلی اهدایی آتنا به او بود- به مصاف گورگون رفت و بدون اینکه مستقیم به چشمان کشنده او نگاه کند با نگاه در آیینه از نگاه مرگبار او در امان ماند.» به نظر کراکوئر «ما زشتیها و پلشتیهای واقعیت را نمیبینیم و نمیتوانیم ببینیم ...» (ص ۲۸۳)
آیا تصاویر سینما با آینه آتنا شباهت دارد که هم میپوشاند و هم آشکار میکند. مراد نویسنده اینست که آوینی هم ساز و کاری ایجاد کرده است که به بیننده اجازه میدهد پلشتیهای جنگ را نبیند و نگاهش را از جنگ برگیرد تا خودش را با دیدن آن کور نکند و از این راه معنای حقیقی جنگ را دریابد (ص ۲۸۳)
راستی آیا میتوان به طور کلی زشتیها و مخصوصاً پلشتیهای جنگ را ندید و معنی آن را دریافت؟ مراد نویسنده صرفاً ندیدن پلشتیهای جنگ در تصویر و روی پرده سینما و تلویزیون است. گویی فیلمساز سپری دارد که زشتیها را میپوشاند اما بیننده چه باید بکند و در تصویری که زشتیهایش حذف شده است، چگونه معنی را دریابد. ظاهراً میان فیلمساز و بیننده پیوند تفاهمی وجود دارد و با این نسبت، بیننده معنای پنهان در پس پرده و پشت تصویر را میبیند. با این وصف بسیار مشکل است که بدانیم آوینی چه آینهای داشته است که به نظر نویسنده میخواسته است راهی به سوی جامعه آخرالزمانی رسته از دوری و بیگانگی آدمی از حقیقت خویش بگشاید. نویسنده هم این راه را دشوار میبیند و مخصوصاً متذکر است که پیمودن آن در سینما دشواریها و پیچیدگیهای خاص دارد.
کتاب «روایت جنگ...» پر از درس و تذکر است
نمیدانم شما که از هر کس از هر حیث به آوینی نزدیکتر بودید، درباره نوشته خانم دوویکتور چه نظری دارید. من هم که با آن عزیز گرانمایه دوستی و همنوایی داشتم، لازم نیست او را از طریق فیلمهایش بشناسم. من سپر آیینهوار آوینی را تا حدودی میشناسم و شاید گاهی در آن نظر کرده باشم. در آینه آوینی، جهان متجدد به پایان راه خود رسیده است و تصویر این راه رو به پایان، چنین القا میکند که عالم و آدمی از نو ساخته خواهد شد. او طلیعه ظهور این عالم و آدم نو را در انقلاب و در جنگ پیدا کرد و تصویری از آن ساخت. دریغا که آیینه زشتیهای اطراف این طلیعه آرزویی را پوشاند. من هم که در آن آیینه نظر میکردم بسیار چیزها را که میبایست ببینم ندیدم. سپر آتنا در مواقع خاص و خطیر باید به کار برده شود نه برای گشایش راهی به آینده.
این سپر وسیله حفظ آینده نزدیک است و امروز را مینماید. فردا و پسفردا دوباره باید در آن نظر کرد و دید که چه پیدا و چه پوشیده است. در این تماشا ممکن است زشتی و پلشتی چندان غلبه کند که آیینه از عهده پوشاندن آن برنیاید. متأسفانه آوینی خیلی زود ما را ترک کرد و به خیل جوانانی پیوست که شهید صفا و وفا بودند و صفا و وفایشان را تصویر کرده بود. او رفت و درد و دریغ فقدانش نصیب ما شد و فرصت نیافت که آیینهاش را روبروی زمانه پس از جنگ بگیرد و تصویرهای تازه بسازد و اگر فرصت می یافت کسی نبود که وقتی آیینه نقش زشتی به او مینمود آن را پنهان بدارد، هیچکس نمیتواند بگوید که فردای مردمان ادامه امروزشان است یا با امروزشان چه تفاوتی دارد ولی آنان که آینه فهم و «قدح آینه کردار» میجویند یا دارند، آنچه را که میبینند و مییابند بازمیگویند بخصوص اگر در کار تصویرسازی، استاد باشند.
کتاب روایت جنگ بخصوص برای اهل فرهنگ و سینما، کتابی خواندنی و پر از درس و تذکر است و علاوه بر مزایای تحقیقی که دارد، سعی نویسنده در نزدیک شدن به آنچه هست و روی میدهد و علاقهاش به فهم اندیشه و عمل و رفتار غیر اروپاییان شایسته ستایش است.
البته اشاراتی هم دارد که میبایست تفسیر شود. من در این مقام این کار را روا ندانستم و نکته آخر اینکه اگر کتاب به کار آوینی نپرداخته بود، آن را نمیخواندم اما اکنون که خواندهام از خواندنش خوشحالم و فکر میکنم علاوه بر اهل سینما که باید آن را بخوانند، علاقمندان به مسائل اجتماعی و سیاسی هم در آن نکات آموختنی بسیار مییابند. از اینکه با فرستادن کتاب، عهد مودّت را تجدید کردید خوشحال و سپاسگزارم.»
کتاب «روایت جنگ در دل جنگ» نوشته «انیس دوویکتو» بهار امسال در چهلمین سال آغاز دفاع مقدس توسط انتشارات بنیاد سینمایی فارابی و نشر واحه منتشر شد.
انتهای پیام/ 121