گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: جنگ تحمیلی پس از آن رخ داد که مستکبران شرق و غرب بههمراه برخی از کشورهای مرتجع عربی، بهخیال خام اینکه ارتش جمهوری اسلامی ایران توان نظامی خود را تا حد زیادی، به دلیل «خروج مستشاران بیگانه»، «تحریمهای صنعت نظامی»، «تزلزلهای ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی» و... از دست داده است و از طرفی هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج بهتازگی تشکیل شده و هنوز سازمان و انسجام مناسبی نگرفتهاند، رژیم بعث عراق را با حمایتهای همهجانبه مالی و تسلیحاتی خود، به جان ملت ایران انداختند؛ اما از همان لحظات اولیه آغاز جنگ تحمیلی، علاوهبر اینکه بسیجیان و سپاهیان جانبرکف، رهسپار دفاع از خاک کشورمان شدند، ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با قدرتی باورنکردنی، ضربات مهلکی را به دشمن بعثی وارد آورد؛ این درحالی است که برخی ارتش جمهوری اسلامی ایران را به غافلگیری در برابر دشمن بعثی در آغاز جنگ متهم میکنند؛ اما حماسههایی که در همان روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی توسط ارتشیان قهرمان این سرزمین رقم خورد، عکس این موضوع را ثابت میکند.
ناخدا «هوشنگ صمدی» فرمانده یکی از گردان تکاوران نیروی دریایی ارتش در دوران دفاع مقدس، که در آغاز جنگ تحمیلی با گردان خود به دفاع از خرمشهر شتافت، گفته است:
هشدار نیروی دریایی به جنگی قریبالوقوع
«نیروی دریایی ارتش بعث عراق، پیش از آغاز جنگ تحمیلی یعنی در اسفند سال ۱۳۵۸، رزمایشی ۱۰ روزه را در آبهای خلیج فارس برگزار کرد. من آنموقع در بوشهر، هم فرمانده گردان و هم جانشین فرمانده منطقه بودم که دستور آمد این مانور ارتش عراق را بهصورت کامل رصد کنید و ببینید چه خبر است؛ بنابراین این مانور، هم از طرف ما و هم از طرف پایگاه دریایی خرمشهر کاملاً رصد شده و ایدهها و برداشتهای از آن، در یک جلسه مشورتی ستادی، مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه این جلسه، آن شد که عراق دارد شدیداً برای جنگ آماده میشود و زمان آن نیز باید بسیار نزدیک باشد.
آنزمان هرچه ما میگفتیم که «جنگ نزدیک است» و موضوع را به «ستاد نیروی دریایی» گزارش میکردیم، حرفهای ما را قبول میکردند و وقتی این موضوع به «ستاد مشترک ارتش» نیز میرسید، آنجا هم حرف ما را قبول میکردند، از طرفی دیگر، گزارشهایی مبنی بر نزدیک بودن جنگ نیز توسط نیروی زمینی در مرزهای کشور و همچنین نیروی هوایی وجود داشت؛ اما وقتی این موضوع به سیاسیون منتقل میشد، آنها قبول نمیکردند و میگفتند که عراقیها هم مسلمان هستند و هم شیعه دارند، هم اینکه پیروزی انقلاب اسلامی را به ما تبریک گفتند؛ بنابراین به ما حمله نخواهند کرد. ما قسم میخوردیم که «والله اینها دارند برای جنگ آماده میشوند». حرکاتی که در مرزها میدیدیم [حکایت از جنگ داشت]؛ نطیر جادهسازی، پلسازی، سنگرسازی، جابهجایی واحدها و اینکه توپخانه حق ندارد نزدیکتر از پنج مایل به مرز برسد؛ اما توپخانه عراق پشت مرز ما مستقر شده بود.
انهدام دو هواپیمای ارتش بعثی پیش از آغاز جنگ
دوم شهریور سال ۱۳۵۹، ناو «نقدی» در دریا مورد حمله دو فروند هواپیما «سوخو» عراقی قرار گرفت، در حالی که هنوز جنگ شروع نشده بود؛ بنابراین بلافاصله کارکنان این ناو، بدون کوچکترین تردیدی، هردو این جنگندهها را هدف قرار دادند. این بیانگر آمادگی یک ناوتیپ است، درحالی که هنوز هیچ دستوری برای ما صادر نشده بود؛ ولی ما احساس کردیم که جنگی در یپش است؛ بنابراین موضع دفاعی گرفتیم.
تشکیل اولین قرارگاه جنگ توسط نیروی دریایی ارتش
۲۳ شهریور سال ۱۳۵۹، در بوشهر بودم که دیدم جانشین فرمانده نیروی دریایی به ستاد منطقه آمد و گفت که آمدهام اولین قرارگاه جنگ نیروی دریایی (ستاد عملیات جنگ نیروی دریایی) را در اینجا تشکیل دهم. در منطقه بهراه افتادیم تا یک جای مناسبی را برای این کار پیدا کنیم. زیر یک ساختمان بلند، یک زیرزمین ۲۰۰ متری بود که وی گفت «اینجا بهترین جا است» و یکروزه این قرارگاه برپا، انواع رادارهای مختلف، سیمها، تلفنها، سیمهای خاردار اطراف آن نصب شد و همچنین زبدهترین کارکنان، افسران و درجهداران نیروی دریایی را در آنجا دور هم جمع کرد و خودش نیز فرمانده این قرارگاه شد؛ حالا برخی میگویند که ارتش غافلگیر شد!.
اعزام گردان تکاوران نیروی دریایی برای دفاع از خرمشهر
روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، حدوداً ساعت ۲:۳۰ یا ۳ بعدازظهر بود که از دفتر خودم سوار ماشین شدم تا بروم به دفتر فرمانده منطقه در پادگان «سبزآباد»، جلوی در پادگان که رسیدیم و دژبان زنجیر را انداخت، داشتیم میرفتیم تا راننده ماشین را پارک کند و من به دفتر فرماندهی بروم که یکلحظه غرش هواپیما را بالای سر خود شنیدم، پیاده که شدم، میگهای روسی را دیدم، از بالای سر ما شیرجه رفتند و انتهای پارک موتوری پادگان را به رگبار بستند و سپس اوج گرفتند و رفتند. از طرفی دیگر هم فهمیدیم که به پایگاه دریایی بوشهر هم حمله شده است. وقتی به دفتر فرماندهی پادگان رفتم، فرمانده گفت که «خوش آمدید... امریه برای شما صادر شده است». این اولین امریه از نیروی رزمی ۴۲۱ برای گردان تکاوران بود که باید باقیمانده گردان تکاوران در اسرع وقت به خرمشهر حرکت میکردند و مأموریت من نیز خیلی ساده در چند کلمه «دفاع از خرمشهر» بود، دفاع از خرمشهر به آن بزرگی با یک گردان و ۷۰۰ یا ۸۰۰ از نفر مردم!
قبول کردم و گفتم که «میروم گردان را آماده کنم»، فرمانده به من گفت که «تو بازنشست شدهای و تصفیه حسابت هم روی میز من است، میتوانی بروی، میخواهی بروی یا بمانی؟»، گفتم نهخیر، بیستمین سال خدمتم است، میمانم و با همین واحدم که سالها با آن کار کردم، به جبهه میروم».
وقتی که گردان برای حرکت آماده شد... ساعت ۱۲ شب توسط ۱۱۲ خودرو، نفر اول من با بیسیم بودم و نفر آخر هم جانشین گردان با بیسیم بود که با بدرقه مردم شهر، از زیر قرآن رد شدیم و شبانه با چراغ خاموش حرکت کردیم و ساعت ۵:۳۰ صبح نزدیک آبادان بودیم».
انتهای پیام/ 113