پناهگاهی در سرمای استخوان‌سوز که آغشته به خون شهدا بود

یکی از جهادگران حاضر در عملیات «طریق‌القدس» روایت کرده است: از یکی از خدمه‌های نفربر پرسیدم «این‌جا چرا خیس است؟» جواب داد «این نفربر آمبولانس ماست. خیسی مربوط به خون شهدا و مجروحین است». حالم دگرگون شد. تمام نفربر خیس بود و ما ناچار باید گرم می‌شدیم. اگر می‌خواستیم بیشتر بیرون بمانیم، مطمئن بودیم که یخ می‌زدیم. سرما امان ما را بریده بود.
کد خبر: ۴۲۹۱۸۱
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۷ - 30November 2020

سرمای استخوان‌سوز در عملیات و تنها پناهگاهی که آغشته به خون شهدا بودبه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از جهادگران حاضر در عملیات «طریق‌القدس» در بخشی از کتاب «نبرد طریق‌القدس» که توسط انتشارات «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» به چاپ رسیده است، درباره سرمای استخوان‌سوز پاییزی در چزابه و حوالی «بستان» در شب سوم عملیات «طریق‌القدس» (سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۶۰) این‌گونه بیان می‌کند:

«دو روز در تنگه چزابه مستقر بودیم. نه غذایی به ما رسید و نه آبی. شب اول باران سختی بارید. همه خیس شده بودیم. بلدوزر‌های نیرو‌های جهادی اتاقک نداشتند. رفتم پیش فرمانده گردان ۲۹۳ لشکر ۳ زرهی ارتش سرگرد «صفوی»، گفتم: «سرگرد، بچه‌های ما همه خیس شده‌اند، سردشان است. پتویی، چیزی اگر دارید به ما بدهید.» سرگرد نگاهی کرد و با تأسف گفت: «متأسفانه پتو که نداریم، ولی اگر بخواهید یک نفربر هست. پنج نفر، پنج نفر بروید داخل آن نفربر و گرم شوید».

چاره‌ای نبود. قبول کردیم. داخل نفربر که شدیم دستم خورد به دیواره نفربر، خیس شد. بوی عجیبی گرفت. هرچه نگاه کردم چیزی نفهمیدم. هوا تاریک بود. خدمه نفربر جلو بودند. از یکی از خدمه پرسیدم: «این‌جا چرا خیس است؟» جواب داد: «این نفربر آمبولانس ماست. خیسی مربوط به خون شهدا و مجروحین است». حالم دگرگون شد. تمام نفربر خیس بود و ما ناچار باید گرم می‌شدیم. اگر می‌خواستیم بیشتر بیرون بمانیم، مطمئن بودیم که یخ می‌زدیم. سرما امان ما را بریده بود.

برای تهیه کتاب این‌جا را کلیک کنید.

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها