به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «سیدمحمد محمودی سنگدهی» زندگینامه و وصیتنامه این شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
شهید «سیدمحمد محمودی سنگدهی» فرزند سید محمدعلی در تاریخ 1/11/1343 در روستای «سنگده» دودانگه ساری دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدائی و راهنمائی را در زادگاهش و مقطع دبیرستان را در شهرستان ساری سپری کرد. او در دوران تحصیل، عضو انجمن اسلامی مدرسه شد و به فعالیتهای مذهبی و فرهنگی پرداخت.
سیدمحمد در سال 61، برای اولینبار بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی، راهی غرب کشور شد و در تیپ ویژه شهدا حضور پیدا کرد. اما به خاطر توانمندیای که در امر حساس اطلاعات داشت، به عضویت واحد اطلاعات عملیات لشکر 25 کربلا درآمد. شهید محمودی در این واحد، در انجام مأموریتهای محوله، موفق بود.
سید محمد پس از مدتی به قرارگاه خاتمالانبیاء رفت و به مدت دو سالونیم، در مناطق مختلف جنگی مشغول به خدمت و جهاد شد.
به گفته همرزمانش، محمد دارای اراده پولادین و پشتکاری عظیم بود. تا حدی که شهامت و شجاعتش زبانزد همه بود.
او در آخرین مرخصیای که به خانه آمد، تاب و قرار نداشت. از اینرو، چند روزی از مرخصیاش نگذشته بود که دوباره عازم منطقه شده، در عملیات کربلای 4 حضور پیدا کرد. او در آستانه عملیات، هنگامی که از یک مأموریت خطیر و بسیار مهم برمیگشت، در تاریخ 16/9/65 در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل شد.
وصیتنامه شهید:
با درود و سلام به منجی عالم بشریت امام زمان و با درود و سلام به امام امت و امت شهیدپرور ایران و با درود و سلام به شهدای صدر اسلام و شهدای جنگ تحمیلی و با درود و سلام به تمامی رزمندگان و شیرمردان جبهههای توحید.
شکر بیپایان به درگاه کردگار خالق منان و مهربان که مهر خود را در دلهای تک تک ما نشانده و عشق ستایش و نیایش خود را در اندرون ما نهاده و درود سلام به بندگان پاک و صالح خدای یگانه که در راه خدا مجاهدت میکردند و میکنند.
سلام به شهدای معصوم که پنجه در پنجه استبداد نهاده و عقدۀ حقارت و خاری را درون ما شکستند سلام به عزیزانی که سبکبال در کرانههای آسمان[] دارند و پیکر مجروح آنان آرام در زیر خاک آرمیده و جوشش خون خود را در ما نهادهاند.
سلام بر مرغان مجروح کرده به عالم معنای از مرغزار ایران که با استقامت و پایداری رشادت و ایثار را به شهامت و مقاومت و خدا مهربان، شهادت خود به ما آموختند که چنان با وحدت و همبستگی میتوان در مقابل گلوله سدی آهنین از گوشت و پوست و استخوان بوجود آورد در دفاع از سرزمین ایران و به خونخواهی شهیدان گمنام در برابر ابرقدرتهای جهان ایستادگی کرد و راه و رسم زندگی را در وحدت و ایمان از دوباره زنده کرد بر جسم مرده خود را اندکی پرتحرک کرده و از دیاری دور به دیار عاشقان فتاده و از لطف و نعمت خداوند بهرهمند گردد. و سلام بر آنانی که در اوج ستمگری ستمگران و کفاران سرخی عاشورا را به چشمان بینورمان هدیه کردهاند و [] پرفروغ فروزان در برابر افق گشودهاند و با افشاندن خونشان راهیان مخلص را طلبیدند.
و سلام بر امت بیدار و حاضر در صحنه محله و روستایمان که در برابر تمام فشارهای منافقانۀ کسانی که همچنین خود را در گوشه و کنار منطقه جاسازی کرده و مانند روباه از جنگلهای اطراف که چون شب هنگام از سیاهی شب استفاده کرده و به نزدیکی محلهها و مساجد از انبوه مردم و صحبتهای آنها خبرچینی کرده و برای خود تصمیماتی گرفته و مجالس داشته و همیشه چشم دوختند که یکی پس از یکی از میان شما کم شود تا بتوانند بهترکار کنند و به اهداف پلید خود برسند همیشه ضربه میخوردید و آسیب میدیدید و همیشه عدهای جاننثار میان شما پیدا میشود که سپهری برای این امت بیدار میشد و با افکار مذهبی و انقلابی خود راه حلی برای این مشکل پیدا میکردند و حتی جانثار در این راه میشدند امیدواریم که شناخت ارزشها برادران کمال دقت را داشته و از سوءظنهای که بوجود آمد سخت بپرهیزید.
و سلام به پدر و مادر مهربان و گرامی پس از ارادت و عرض ادب سلامتی وجود شریفتان را از درگاه حضرت ابدیت خواهان و خواستارم و امیدوارم بنده را عفو کنید و اگر شما را اذیت کردهام مرا ببخشید و حلال کنید و بسیار بسیار از شما تشکر میکنم که همیشه در تربیت اینجانب کوشا بودید و توانستید هدیه خود را خوب نگهداری کردهاید که بنده تا به اینجا توانستم در انجام امور محوله تمام سعی و تلاش خودم را کردهام و توانستم خدمتی ناقابل به انقلاب و اسلام کرده و باعث سرفرازی شما گردم و اگر کوتاهی در انجام کارهای شخصی داشتم مرا ببخشید و عفو کنید.
و اما وصیتی دارم که اگر خداوند مهر و محبت خود را در من سرازیر کرد و اگر لیاقت آن را داشتم که نام مرا در ردیف شهدای اسلام و انقلاب بنویسند شما در تصمیم خود کوشا باشید و بیشتر فعالیت کنید و کار برای رضای خدا دلسردی ندارد و همچنین برای من ناراحتی نکنید و خودتان را مقایسه کنید با دیگر عزیزان که مثل شما فرزند عزیز خودشان را به قربانگاه فرستادهاند و این مطلب را به خاطر آن نوشتم که میدانم شما کاملاً آگاه هستید و انشاءالله که دیگران را سرزنش میکنید و آنها را آگاه میسازید.
پدر و مادرم میدانید که در این موقعیت جنگ نشستن و دست روی دست گذاشتن دردی را درست نمیکند باید بپا خاست و عمل کرد برای رضای خدا هم شده باید جسم و جان خود را فدای انقلاب و اسلام کنیم.
و اما مادرم میدانم که داغ فرزند بسیار مشکل است ولی درد دل زینب در صحرای کربلا بالاترین دردهاست پس باید خودتان را با آنها مقایسه کنید و سعی نکنید که خودتان را در پیش روی هر کس و در مقابل نامحرمان آنچنان نشان دهید که فکر کنند ضربهای به خانواده ما وارد آمده است بلکه باید صبور باشید و استوار و مقاوم از دوستان و مسلمانان پذیرائی کنید چون آنها به یک امیدی به خانه شما میآیند و بنده هم امیدوار هستم.
و اما برادرانم از من روشنتر و استادتر هستید و دیگر جای برای گفتن ندارد و خودم را لایق آن ندیدهام که برای شما جمله بنویسم و یا وصیتی داشته باشم خودتان دانا هستید و هدفی را که من در پیش داشتم شما هم دارید و از خداوند تمنا دارم که شما را در هدفهای که دارید در خدمت به اسلام محافظت نماید انشاءالله بنده هیچگونه مسائلی در طول زندگی خودم نداشته ام و امیدوارم که شما هم چنین باشید مخصوصاً به برادران کوچکتر از خودم انشاءالله که در هدف مقدس خود پیروز خواهید شد.
اما خواهرانم تا به حال در انجام امور شرعی خودکوشا بودید و همانطور که میدانید سعی کنید که دیگران را هم مثل خود بسازید و در حجاب خود نهایت سعی و تلاش را بکنید و امیدوارم که موفق و پیروز باشید.
و اما آن عده از دوستان و همکاران عزیز که همیشه با هم بودیم و همه با هم یک هدف و یک عقیده را داشتیم و در پیروی از امر امام و امور جنگ و انقلاب کوشا و در شادیها و غمها شریک هم بودیم اکنون که در این موقعیت هستیم شاید عدهای در بین ما نباشد و شاید عدهای از ما در میان آنها نباشد ولی هدفها میماند و آن ادامه راه شهدا بود که انشاءالله در انجام کارها ناتمام کوشا باشید و سعی کنید آنها را انجام دهید و همه را به وحدت و همبستگی دعوت کنید.
و صحبتی با همشهریان و هم ولایتیهای عزیز و گرامی و آنان که مرا میشناسند از اول زندگی تا به حال همدیگر را شناختهایم و شما هم ما را شناختید و اگر کسی را اذیت و یا ناراحتی از دست من دیده است قابل عفو هستم مرا ببخشد و وصیتی دارم که این است که دست به دست هم داده و وحدت کلمه را حفظ کنید و اگر بنا باشد این دنیا با مرگ به اتمام برسد پس بهترین مرگها شهادت است و آنها هم با همبستگی بدست میآید و احتیاج به کمک همدیگر دارد پس بیایم با هم یک هدف را دنبال کنیم و این امام عزیز را تنها نگذاریم و همچنین دنبالهرو اهداف امام باشیم و در انجمن اسلامی و شورا و گروه مقاومت محلی که ادامه همین راه است سخت کوشا باشیم.
والسلام
جنگ جنگ تا پیروزی
به امید پیروزی حق بر باطل به رهبری امام خمینی
برادر شما محمد محمودی- 25/2/1362
انتهای پیام/