فرمانده قرارگاه منطقه‌ای ثامن‌الائمه (ع) سپاه پاسداران مطرح کرد؛

ابتکار سردار شهید شوشتری در روحیه دادن به رزمندگان/ ماجرای شهادت تکاور ارتشی در عملیات والفجر ۱

سردار «سیدحسن مرتضوی» در خاطرات خود آورده است: در عملیات «والفجر ۱» حجم آتش دشمن زیاد بود و این موضوع بر روحیه و توان نیروها اثر می‌گذاشت. سردار شهید نورعلی شوشتری یکی از تکاوران ارتشی را صدا زد و او هم بلند شد و با یک وقار خاصی زیر آتش سنگین دشمن شروع به قدم ‌زدن کرد، هر کس این صحنه را دید تحت تاثیر قرار گرفت.
کد خبر: ۴۳۰۲۴۳
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۳ - 07December 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از مشهد، سردار سرتیپ پاسدار «سیدحسن مرتضوی» فرمانده قرارگاه منطقه‌ای ثامن‌الائمه (ع) نیروی زمینی سپاه پاسداران با بیان خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس ضمن اشاره به شجاعت تکاوران ارتش جمهوری اسلامی ایستادگی و مقاومت رزمندگان اسلام را در عملیات والفجر ۱ روایت کرد.

به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای این حماسه جاوید، این خاطره را می‌خوانیم.

در عملیات «والفجر۱» یک گردان تکاور و یک گردان پیاده از ارتش جمهوری اسلامی به لشکر ۵ نصر مامور شده بودند. ما پشت کانال دوم زمین‌گیرشده بودیم و دشمن آتش شدیدی بر روی منطقه داشت.

سردار «مرتضی قربانی» که فرماندهی لشکر ۵ نصر را بر عهده داشت و سردار شهید «نورعلی شوشتری» به عنوان جانشین لشکر، خط را سر و سامان می‌دادند. با یک ام ۱۱۳ که در کنار ما قرار داشت شاهد مجروحیت و شهادت نیروها بودیم.

رزمندگان سپاهی، بسیجی و ارتشی کنار هم و روی یک خط، خدایی شده بودند. حجم آتش دشمن زیاد بود و این موضوع بر روحیه و توان نیروها غلبه می‌کرد. سردار شهید شوشتری یکی از تکاوران ارتشی را که ستوان یک بود صدا زد و او هم بلند شد. این تکاور ارتش بلند قد بود و جبروتی داشت.

این برادر رزمنده، کلاه تکاوری خود را زیر پاگنش گذاشته بود و کلاه آهنی به سر داشت و با یک وقار خاصی زیر آتش سنگین دشمن شروع به قدم ‌زدن کرد. هر کس این صحنه را دید تحت تاثیر قرار گرفت. اصلا گویا منطقه آرام بود و همه آتش‌ها سرد شده و اینجا بهترین نقطه کره خاکی شده و او به وظیفه‌اش عمل می‌کند.

حدود ۲۰ یا ۳۰ متر که در این فضا قدم زد، گلوله‌ای به ایشان اصابت کرد و گرد و خاک بلند شد. با نشستن گرد و غبار ما که نگران این رزمنده تکاور بودیم، دیدیم الحمدلله راه می‌رود ولی خوب که دقت کردیم متوجه شدیم سر در بدن ندارد.

از زمانی که دیدم این تکاور شهید سر در بدن ندارد شاید هفت یا هشت قدم بیشتر برنداشت. با همان وقار و صلابت، بدنش کمی رعشه گرفت و لرزید و زانو زد. جالب بود که زانو زد ولی نیفتاد. سردار قربانی و سردار شوشتری و دو یا سه نفر از رزمندگان که نزدیک این تکاور شهید بودیم ناخوداگاه به سمتش دویدیم.

او به شهادت رسیده بود و پیکر بی سر این دلاورمرد تکاور ارتش جمهوری اسلامی بر زمین نیفتاد. این صحنه و صلابت این رزمنده حال و هوای خط را عوض کرد و حجم سنگین آتش دشمن که داشت بر روح و روان نیروها اثر می‌گذاشت نه تنها بی‌تاثیر شد بلکه یک تحرک و هیجانی را در رزمندگانی که در آن خط حضور داشتند ایجاد کرد و شرایط خاصی بر منطقه حاکم شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها