به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس زندگینامه و وصیتنامه شهید «موسی اسماعیلی» را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
همگام با طلوع سوّمین روز زمستان سال 1338 در «كیاكلا»، آفتاب زندگانیاش در تقدیر «اصغر و سیده جهان» تابیدن گرفت. پدرش كشاورز بود و مادرش خانهدار. «موسی» كه پرورشیافته یك تربیت اسلامی بود، از همان اَوان خردسالی پابهپای پدر به مسجد رفت و در آنجا قرآن آموخت.
دانشآموز پایه پنجم ابتدایی در دبستان «خیام» كیاكلا بود كه به علت مشكلات اقتصادی آن زمان به ترك تحصیل روی آورد.
حضور در تظاهرات ضدّ طاغوت در كیاكلا و تهران، پخش اعلامیههای امام خمینی و تهیج و ترغیب دیگران در پیوستن به صفوف انقلابیون ازجمله فعالیتهای موسی در روزهای انقلاب محسوب میشود. وی كه دوران سربازیاش مصادف با همین ایام بود، در باز كردن اسلحهخانه و تحویل اسلحه به مردم نیز حضور داشت. بخشی از دوران سربازیاش در بندرانزلی و رشت سپری شد، چهار ماه آن به دلیل مصادف شدن با جنگ تحمیلی، در جبهه گیلانغرب.
روایت همرزم شهید:
«علیرضا خلیلی» میگوید: «خلوص نیت خاصّی داشت و بیشتر به عبادت میپرداخت. در انجام واجبات و ترك محرّمات كوتاهی نمیكرد. تنها مأمنی كه میتوانستی او را در آنجا پیدا كنی، مسجد و حسینیه بود.»
موسی، آر.پی.جیزن گردان صاحبالزمان بود و در این كسوت خدمات ارزندهای از خود ارائه نمود. وی در عملیات رمضان از ناحیه پا دچار مجروحیت شده بود. این پاسدار شهید، عاقبت در 11/8/1361 در جبهه موسیان، جامه سرخ شهادت به تن كرد و به جمع همرزمان شهیدش پیوست. فرزند برومندی كه در هشتم ماه محرم به دنیا آمد و در سیزدهم محرم، طی عملیات محرم چهره در نقاب خاك كشید. گلزار شهدای كیاكلا، اینك سالهاست كه موسی را چونان گوهر در دل خود جای داده است.
روایت برادر شهید:
«یوسف» از آخرین دیدار با برادر میگوید: «آخرین مرتبه، من و او با هم اعزام شدیم. یك روز بعد از عاشورای سال 1361 بود. موسی در گردان صاحبالزمان بود و من در گردان امام حسین (ع) بودم. هر دو هم خطشكن بودند. عصر شام غریبان بود كه ما آماده عملیات میشدیم. بعد از نماز هم من و موسی با هم خداحافظی كردیم.»
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُركُم وَیثَبِّت أَقدامَكُم
حرکت بسوی جبههها خود یک وصیت کامل است.
ما انسانهای مسلمان بایستی به حکم فتوای رهبرمان بسوی جبههها حرکت کنیم تا این جانیان تاریخ و ابرقدرتهای شرق و غرب را نابود کنیم و مکتب ما یک مکتب شهادتطلب میباشد که در نهایت ابرقدرتها را نابود خواهد کرد.
این جانیان تاریخ باید بدانند که ما پیرو یک رهبر الهی میباشیم و فوج فوج بسوی جبهههای حق علیه باطل حرکت میکنیم تا مکتب حیات بخش اسلام زنده بماند.
ای خدای بزرگ! و ای قادر متعال! و ای رهنمون کننده! ای سبحان! ما را به اسلام حقیقی و راستین که در این زمان امام بزرگمان رهبر کبیر امام خمینی بتشکن پرچمدار اسلام رهنمون باشی.
خدایا! از تو میخواهم که اگر شهادت را نصیبم کردی فقط بخاطر ذات مقدست باشد.
بار خدایا! شهادت در راه خودت را نصیبم کن و مرا در صف شهدای اسلام قرار بده و ما را از بندگان مخلص خودت از مومنین و از مطیعان ولی امرت حضرت مهدی و نائب بر حقش خمینی عزیز قرار بده.
خدایا! از تو میخواهم لحظهای که مرگ برایمان فرا میرسد از تمام دوستیها و عشق و محبتها جز دوستی و عشق و محبت بر خودت و از تمام وابستگیها جز وابستگی به خودت آزادم سازی.
حال ای امام عزیز! میدانم که تو نائب امام زمان (عج) و فرزند مقدس امام حسین (ع) هستی و این را هم میدانم که ندای هل من ناصر ینصرنی برای اسلام سردادی و من برای ندای آسمانی لبیک گفتم و حاضرم تا آخرین قطره خونم برای احیای اسلام جانفشانی کنم.
و حال ای پدر و مادر عزیزم! و خواهران و برادرانم! و ای تمام دوستان و آشنایان! امیدوارم هر بدی و رنجش از من مشاهده کردید مرا به بزرگواری و خوبی خودتان ببخشید و از شما پدر و مادرم خواهش میکنم، برای من قطره ای اشک نریزید و آه و نالهای نکنید چون میخواهم دشمن شاد نگردد.
همگی شما را بخدای بزرگ میسپارم و برای شما آرزوی زندگی آرامی را میکنم و از خدای بزرگ میخواهم بر شما صبر عنایت فرماید.
و از شما میخواهم اگر شهید شدم در قبرستان کیاکلا دفن کنید.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
به تاریخ 5/5/1361
انتهای پیام/