به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «جلال حیدری بندرآبادی» ۱۹ آذر ۱۳۴۰ در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا پایان دوره متوسطه در رشته برق تحصیل کرد. وی کارمند جهاد سازندگی بود.
با آغاز جنگ تحمیلی از سوی جهاد سازندگی به عنوان تیرانداز راهی جبهههای حق علیه باطل شد. سرانجام ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در هورالعظیم به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جای ماند تا ۵ اسفند ۱۳۷۳ پس از تفحص، در گلزار شهدای امامزاده سید حسین روستای بندرآباد از توابع شهرستان یزد به خاک سپرده شد.
در ادامه وصیتنامه شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم:
اللهم صل علی محمد و آل محمد «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ»، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوصٌ» سوره صف.
امروز ۶۳/۱۲/۱۹ اینجانب جلال حیدری صحیح و سالم و بدون هیچگونه کسالت روحی مشغول نوشتن وصیتنامه میباشم.
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ» و «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰهِ» و «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّ ٱللَّٰهِ»
پدر و مادرگرامیام سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. امیدوارم که احوال شما خوب و هیچگونه کسالتی نداشته باشید. جویای احوالات اینجانب باشید خدا را شکر تا این لحظه صحیح و سالم و در کمال آسایش میباشم. به امید خداوند منتظرم تا چند لحظه و یا ساعت و روز دیگر به فرماندهی امام زمان (عج) عملیات سرنوشت سازی را بر علیه مزدوران بعثی آغاز کنیم.
لازم دانستم در این موقعیت چند کلامی وصیتنامه بنویسم که امیدوارم بدان عمل شود. اول اینکه همه میدانیم مرگ و زندگی هر مخلوقی به دست خالق او یعنی خداست و کسی نمیتواند بگوید تا چه موقع زندهام و یا چه وقت خواهم مرد . بنابراین درباره مرگ و زندگی خود همیشه باید آماده باشیم تا خدا چه بخواهد، ولی ممکن است در نظر شما این باشد که بله اگر به جبهه نمیرفتیم عمرمان بیشتر بود و خیالمان راحت بود که تیری به ما اصابت نمیکند باور کنید هر چه بخواهد همان است. پس همه باید برای یک لحظه دیگر که مرگمان فرا میرسد آماده باشیم.
ولی حالا شاید شما بگویید که من وظیفهام را انجام دادهام و اشتباه کردهام که به جبهه رفتهام چرا، چونکه ازدواج کرده و دارای همسر هستم و باید برای رفاه حال او و امکانات زندگی تلاش کنم. حرف شما را قبول دارم منتهی در صورتیکه بطور کلی چشم از همه اهداف انقلابمان بپوشیم و خانواده معظم شهدا و اسراء و مفقودین را فراموش کنیم و در راس همه ماجرای کربلا و اسیری زینب (س) و شهادت ابا عبدالله (ع) را در نظر بیارید به خدا قسم رفتن من به جبهه فقط جهت رضای خدا بوده و امیدوارم مورد قبول او قرار گیرد هیچگاه به خاطر فرار از زندگی زناشویی نبوده و شما در این باره فکری را که باعث شود روح من مورد عذاب قرار گیرد نکنید فقط برای آمرزش گناهانم دعا کنید.
پدر و مادرم درست است فرزندی لایق نبودم که بتوانم در زندگی دنیا شما را یاری کنم و شاید دستم از چاره کوتاه بود، ولی اگر شما صبر پیشه کنید و در غم از دست دادن فرزندتان مقاومت کرده و گریه و شیون و زاری نکنید قول میدهم خداوند همیشه درب رحمتش به روی شما خانواده باز نماید خدا را فراموش نکنید سعی کنید با کمبودات زندگی بسازید.
پدر عزیزم شاید از کم لیاقتی من بود که نتوانستم خدمت موثری به شما بکنم، ولی از شما امید حلالیت دارم و با مادرم با اخلاقی خوش رفتار کنید چرا که زندگانی دنیا همیشگی نیست و کاری را که موجب ناراحتی شما شده از من سرزده به بزرگواری خودتان ببخشید. در تربیت فرزندانتان مخصوصا کمال آقا خیلی مواظب باشید و دوست دارم کمال آقا ادامه تحصیل بدهد تا در آینده فرد موثری برای اجتماع باشد.
مادرم شیرت را حلالم کن برای شادی روح شهدا در سر نمازهایتان فاتحه بخوانید سرکش به مزار شهدا یادت نرود. تو خودت میدانی که چقدر به شما علاقه داشتم چرا که غمخوار خوبی برایم بودی و به درد دلت آگاهم، ولی کاری از دست بنده ساخته نیست هرچه بخواهد مادر مهربانم در حد امکان به کلاس سواد آموزی بروید و دانش را یاد بگیرید. دوست دارم همیشه بر لبانت خنده باشد و در عزای من گریه نکن. هرگاه دلتنگ شدی برای من نماز بخوان و طلب آمرزش از خداوند بکن.
مرا که میدانم خیلی به شما اذیت کردم ببخشید. هر کجا صلاح دانستید مرا خاک کنید، ولی راضی نیستم به خاطر اینکه بر مزارم بیایید خود را به زحمت بیندازید. هر موقع وقت کردید به من سرکشی کنید و اگر خواستید به خواب شما بیایم تا ۷ شب سوره والیل ۱ مرتبه و الشمس ۱ مرتبه و سوره انا انزلنا ۱ مرتبه و چهار قل هم هر کدام ۱ مرتبه بعد از ان ۱۰۰ قل هو الله احد و ۱۰۰ صلوات بفرستید حتما به خواب شما میآیم.
مادرم در برابر مشکلات و حرفهای بعضی اقوام ایستادگی کن هر کس هر چه میخواهد بگوید اشکالی ندارد فقط حوالهشان با خدا باشد. اگر به خاطر من کسی شما را آزار داد ناراحت نشوید صبرکنید.
پدرم سلام مرا به همسرم برسان و او را دلداری بده با او مهربان باشید که هستید در مورد اینکه بعد از من همسرم چه کند نگران نباشید دوست دارم تا یک سال و اگر همسرم ازدواج نکرد برای همیشه در حد امکان نفقه او را بدهید. هیچگاه با یکدیگر به خاطر شهادتم نزاع نکنید و همدیگر را دلداری دهید و با صبر همسرم امیدوارم در آن دنیا به یکدیگر برسیم و اگر لیاقت شفاعت را داشتم شما را فراموش نخواهم کرد.
مادرم خیلی میخواهم با شما صحبت کنم، ولی زمان گویائی ندارم از شما التماس دعا دارم با پدر و همه اقوام مدارا کنید و در تربیت فرزندان جدی.
انشاالله هرگاه به مزارم آمدی روضه ابوالفضل بخوانید و اگرامکان دارد هر ماه یک روز برایم در منزلتان روضه ابوالفضل بخوانید. اگر کمبودی از نظر مالی داشتید پیش خلق دست دراز مکن. امیدت به خدا باشد، خودش کارها را درست میکند.
در پایان سلام مرا به ننه آقا برسان و بگوئید ما را هر شب و روز دعا کنند و از خداوند برای من طلب آمرزش کنند. مادرم ممکن است یک ماه روزه قضا داشته باشم برایم قضا کنید. خوب مادر با شما خداحافظی میکنم مرا حلال کنید.
انتهای پیام/