به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس؛ این شبها سریال «شرم» به کارگردانی «احمد کاوری» روی آنتن شبکهی سوم سیماست. سریالی که آخرین یادگار شادروان «سیروس گرجستانی» نیز هست. سریالی که از خطوط قرمز اخلاقی جامعه میگذرد و مسائلی مانند عشق و ازدواج را بهانه میکند.
دختری در مهمانپذیری نزدیک یک بیمارستان اقامت دارد. او مبتلا به بیماری کبد و در لیست انتظار پیوند کبد است. دختر با مرد میانسالی آشنا میشود که او نیز در همان هتل اقامت دارد و اتفاقا در لیست انتظار پیوند کبد است. دختر به همراه مادر و مردی که خود را دوست قدیمی این خانواده (عزیز آقا) میداند و اصطلاحا خانهزاد آنهاست و البته پسر این مرد به شیراز آمده است. بهزاد پسر عزیزآقا از کودکی دلدادهی لعیاست. با دسیسهی مشترک عزیز آقا و پوران مادر لعیا، دختری که در لیست پیوند کبد است، لعیا رهسپار اتاق عمل میشود و مرد میانسال (صابر) در زیرزمین هتل، که محل آرامی برای هم صحبتی با خانوادهاش است، زندانی میشود و نهایتا به علت وخامت اوضاع تنفسیاش و قفل شدن در زیرزمین هتل جان میدهد.
چند سالی از این قضیه میگذرد و همه این طور وانمود میکنند که صابر فقط به علت نارسایی کلیوی و مشکل تنفسی از دنیا رفته است. حسام پسر صابر علی رغم اینکه سالهاست که ایران را ترک کرده با لعیا در رابطه است. از طرفی بهزاد نیز شیفته و دلباختهی لعیاست. حسام پس از بازگشت به ایران از طریق دوستی نزدیکی که با لعیا دارد در شرکت مهندسی مادر لعیا استخدام میشود. حسام علیرغم اینکه در گذشته بر اثر مشاجره با همسایهها پای یکی از آنها (فریبرز) را علیل کرده است، سعی دارد تا با کشف اشتباهات بهزاد رقیب عاطفی خود را از صحنه بیرون بکند و چهرهی موجهای از خود را نشان دهد. از طرفی خود بهزاد نیز پروندهی مالی و اقتصادی شفافی ندارد و محکوم به ارتشاء است. از طرفی حسام و لعیا از این مساله بیخبر هستند که این مادر لعیا بوده است که مخفیانه هزینهی تحصیل و زندگی حسام در خارج از کشور را تقبل کرده است.
داستان در گردابی از حوادث و اتفاقات دراماتیک موج میخورد. همهعوامل قصه به نوعی با یکدیگر سر و سری پیدا میکنند. رشوهگیری، عدم نظارت دقیق در کار مهندسین ساختمانی، قتل عمد، گذشت از نفس و ... از نکات مهمی هستند که در این سریال آشکارند. شاید تنها قهرمانی که در این سریال تمام قد رو به روی دوربین ظاهر شد صابر رنجبر با بازی خوب «ابوالفضل پورعرب» است. او که در آخرین لحظه و بدون اطلاع خانوادهی لعیا حاضر شد تا به بیمارستان برای پیوند کلیه نرود و این گونه نوبت خود را به لعیای جوان بدهد، اما خانوادهی لعیا برای آنکه دخترشان در صدر نوبت پیوند کلیه قرار گیرد، زمینه ساز قتل وی شدند.
برخی از حرکاتی که در این سریال از کاراکترها و پرسوناژها سرمیزند مغایر با ارزشهای اجتماعی ماست. به عنوان مثال، «لعیا» صرفا به خاطر اینکه اندک علاقهای بین او و حسام است به خود اجازه میدهد با پسری نامحرم هر روز ملاقات کند، سوار یک اتومبیل بشوند و حتی بدون اجازه وارد حریم خانهی او بشود. ناظرین پخش شبکه کوچکترین نظارتی بر اینگونه صحنهها داشتهاند؟ بعید است. صرف رعایت حجاب اسلامی در فیلمها و سریالهای تلویزیونی ملاک اسلامی بودن قطعی آنها نیست. رفتار و کاراکتر و منش پرسوناژها نیز باید مطابق با شئونات اجتماعی مخاطب باشد. گویا سریالهای خارجی به ویژه ترکی روی روند نگارش فیلمنامه و کارگردانی تاثیر بسزایی داشتهاند. بیننده با دیدن این سریال گمان میکند نسخهای ایرانی از یک سریال ترکی یا کشوری دیگر را تماشا میکند. در کجا فرهنگ اجتماعی ما اینگونه یک دختر بیمحابا پسری را مجاب میکند تا به خواستگاریاش برود.
سریال «شرم» همانگونه که اشاره شد، فاقد قهرمان است و تنها کسی که در قامت قهرمان میتوانست ظاهر شود همان صابر رنجبر با بازی روان «ابوالفضل پورعرب» است. حتی حسام هم در پروندهی اخلاقی کاملا سفیدی ندارد. او هر روز این اجازه را به خودش میدهد سوار اتومبیل دختر نامحرم بشود...
این سریال از خطوط قرمز اخلاقی گذشته است. اگر چه از نامش هم پیداست «شرم» شاید بیشرمیهای زمانه را با جسارت هر چه تمامتر به رخ مخاطب میکشد. شاید از این حیث این سریال پیشگام باشد.
امید است هنرمندان این عرصه با به تصویر کشیدن این گونه بی اخلاقیها در سطح جامعه، نسخهی اخلاقمداری را نیز تجویز کنند تا الگویی مثبت برای بینندهی فهیم در جامعه باشد. الگویی که مغایر با ارزشهای اجتماعی جامعهی مخاطب نباشد.
انتهای پیام/133